ناشکری نمیکنم ولی خیلی خستمممم

دلم میخاد فردا صب بیدار بشم تو خونه بابام حاضرشم برم مدرسه
ینی له له م

دوساله دهنم سرویس شده…
سرکلاژ اورژانسی شدم با چه بدبختی و استرسی
۳ ماه اخر استراحت مطلق زیرم لگن میذاشتن دیابت بارداری انزیمای کبدیم رفت بالا …. چقد سخت بود هرروزش برام ۹ ماه میگذشت انقد میشمردم هفته هارو روزارو ک دیگ حالم بد میشدفکر میکردم دیگ زایمان کنم راحت میشم

بچم از اول کم خواب بود دوماه با مامانم بودم کم اورده بودیم دوتایی
هنوزم کم خوابه و خیلی مقاومت میکنه نخابه دیگ خودش عصبی میشه
همین امشب یکساعت بکوب جیغ کشید بخدا احساس میکردم تمام رگای سرم الان میترکن …
حالا بخابه هم خابش عمیق باشه خوبه انقدر بیدار میشه بخدا حسرت ی خواب شب تا صبم انقد نخابیدم ک اگ بذارمش جای مامانم با قرص خواب فقط میتونم بخابم

بردمش با ماشین دورش دادم خابیده همین الان ی نق زد تا ی تکون میخوره تپش قلب میگیرم نکنه بیدار بشه …
شوهرمم ی کار سخت داره خیلی براش ناراحتم …
خیلی خسته ایم خیلی 😭😭

۵ پاسخ

وای چقدر سر سخته بچت خدا بهت صبر بده عزیزم سعی کن در روز اصلا نخوابونیش یا برا کم خوابیش ببر دکتر بعضی وقتا کم خوابی از کم خونی هست

واقعا مادربودن سخته. بچه ت هنوز شیر میخوره؟

حتما ببرش دکتر براش شربت مینویسه کم خوابی نمیزار بچه قشنگ رشد کنه

عزیزم چقد سختی کشیدی درکت میکنم چون دختر منم مشکل خواب داره من چون مهره کمرم شکستگی داشت و باردار شدم از ماه شیشم به بعد از کمر درد نمیتونستم بخوابم و الان یکسال و هشت ماهه که دخترم به دنیا اومده حسرت یه خواب راحت به دلم مونده اوایل که اصلا نمیخوابید بعد کم کم یه دوره می‌خوابید ولی شب تا صب نیم ساعت به نیم ساعت با گریه بیدار میشد الان یکم بهتر شده شکر خدا ولی مغز من انگار شرطی شده هر یک ساعت بیدار میشم دخترمم خوابش کلن 5 ساعته فکرشو بکن داغونم بدتر از خودت ولی خدا یه توان دیگه ای به مادر میده مادر کوه صبره

درکت میکنم واقعا بچه های الان خیلی شیطون و لجبازن تا صبح هم که بشینی باهات میشینن

سوال های مرتبط