منم همینجوری بودم
من دیشب برا اولین بار پسرم از شیر گرفتم خیلی ام یهویی شد به سینم چسب زده بودم برای اینکه رفته بودم کلاس ورزش فیلم برداری بود نمیخواستم نوک سینم کشخص شه وقتی برگشتم لباسم عوض کنم پسرم دید چسب داره سینم گفت اوف شده منم گفتم اره دیگه شیر نخورد اینقدر جیگرم کبااااب شد گفتم کاش لاقل برا اخرین بار شیر میدادم خدافظی میکردم موند تو دلم حسرتش لاقل خوب بغلش میکزدم هی خواستم چسبا بکنم گفتم ول کن بعد دوباره دردسر داری برا اژ شیر گرفتن خلاصه صبح بیدار شد گفت خوب شد میمی ؟ شیرمیخوام گفتم نه خوب نشده الانم کتاب داستان خوندم براس خوابید واقعاااا جیگرم کباب شد براش دورش بگردم خیلی سخته واقعا رابطه عمیقی بین مادر و بچس دلم تنک میشه برای اون روزا ولی راحت شدیم هر دو سینم الان اینقدررررررر سفتهههه
منم ب همین خاطر همش امروز فردا میکنم دلم نمیا 🥺🥺
من از الان دلهره گرفتم
من الان بعد تقریبا ۶ ماه میبینم بچه شیرخواره بغضم میگیره،دلم تنگ میشه.
🚶🏻♀️
اشک منم درآوردی عزیزم منم هرچی نزدیکتر میشه یه حس عجیبی دارم 😭😭😭 وااای فقط حالت نگاهشون موقع شیر خوردن.خیلی دلم تنگ میشه با اینکه خیلی هم سخت بوده.
پسرم با اینکه شیر خشکی،آخرین شیر شب رو براش درست کردم و لب نزد و رفت خوابید،منم دقیقا بغض گلوم رو گرفت و پایان داد به شیر🥲🥲🥲
خیلی سخت برای مادر هم مثل بچه سخت ولی به این فکر کن که بچه ات دار بزرگ میشه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.