احساس ناراحتی افسردگی دارم پسرم ۱۸ماهشه ماشالله از اول سحرخیز کم خواب شیطون بود مجبورم همیشه بیرمش بیرون چون حوصلش تو خونه سرمیره
ولی خوب واقعا نمیشه همیشه یه روزایی خودم خونخ کار دارم همیشه هم نمیشه بری خونه اقوام از طرفی هوا سرد شده
ولی بچه های دیگه نمیدونم مامانا چطور تو خونه نگه میدارن که نمیارنشون بیرون

ما اخر هفته ها شوهرم هست میریم‌بیرون گاهی هم خونه اقوام بقیشو خونه ابیم قبلا میبردم‌بیرون الان سرد شده نمیشه برد دیگ همش دهن منو سرویس میکنه ارزومه تا ۹ صب بخوابه ک لااقل کمتر حوصلش سر بره

پسر منم عادت کرده بود بیرون. دیگ ب سختی سرگرمش کردیم

خب از اول عادتش دادی ... پسر منم ددری شده حسابی گریه میکنه ک ببرمش بیرون تقصیر خودمم بوده

ما شبا ک باباش میاد با ماشین میریم دور دور تقریبا هرشب
ظهرم اگ آفتاب باشه میریم ی چرخی با کالسکه میزنیم من و دخترم
گاهی عصرا اگ شرایط باشه میریم خونه خاهر یا مامانم

ما ک کلا خونه ایم فقط اخر هفته ها بیرونیم