۳ پاسخ

الهی سلامت زنده باشن عزیزم
گلم یه تماس تلفنی بگیر تبریک بگو . منم ۷ ساله والا میفرستم هم قبول نمیکنه دیگه نمیخرم چیزی

فدا سرت ایشالا بعدا جبران میکنی
من خودم امسال میدونستم ک ممکنه کم بیارم و شرمنده مامانم بشم از قبل خورد خورد جم کردم و رفتم براش هدیه گرفتم برا ننه شوهرمم گرفتم

یه شاخه گل بگیر براش حتما
خوشحال میشه

سوال های مرتبط

مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۴ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه
مامان یاسین مامان یاسین ۴ سالگی
سلام
مامانا من چرا حس میکنم مادر خوبی برای پسرم نیستم حس میکنم مادر کافی واسش نبودم من یه دختر تنها بودم که از بچه داری سردرنمیاوردم به هوای حرف مادرم گذاشتم بچه دار شدم ولی متاسفانه مامانم فوت کرد و من موندم بی تجربگیام که باعث شد پسرم رفتار خوبی نداشته باشه یهو پرخاشگری میکنه میاد میزنه چیزی بخاد نخریم جیغ و داد میکنه حس میکنم خودمم مادر خوبی براش نبودم الان میبینم بعضی مامانا میشینن قشنگ با بچه هاشون کار میکنن من تا به حال هیچ کاری باهاش انجام ندادم جز اینکه رنگارو یادش میدم چیزای بزرگ و کوچیک و عدد هارو میدونه ولی نه به ترتیب و اسم بعضی حیواناتو حس میکنم مادر خیلی بدی بودم واسش🥺🥺مادر کافی براش نبودم البته تقصیر اطرافیانم بوده چون مادرنداشتم تو بچه داریم دخالت کردن و همش سرزنشم میکردن باعث میشدن همش باوحرفاشون ب حوصله باشم اعصاب داغون😭😭😭😭 الانم حس میکنم من مادر کافی برا بچم نبودم مادری نبودم ک براش وقت بزارم کاش من بجای مامانم میمیردم 😭😭😭😭
مامان 🐥🌈Sonsʊz Aşk مامان 🐥🌈Sonsʊz Aşk ۳ سالگی
نمی‌دونم چرا اینو مینویسم یهویی یادم افتاد من بچه دار نمی‌شدم اولی رو رفتم دکتر دومی رو خدا هدیه داد دختر بود حتی میخاستم اسمشو هدیه بزارم ولی چون تو قرآن ضحی رو دیده بودم گفتم ضحی میزارم میدونید چرا خدا بهم داد ؟ پاداش کاری که کردم حتی خواب حضر محمد ص دیدم نمیخام تعریفشو کنم من تو تاپیکهام شروع کردم داستان یه خانوم مشهدی که بعد از مرگ زنده شده بود من این داستان رو که خوندم جوری شدم درسته بعضی چیز هارو مثل حجاب نماز روزه رعایت میکردم و ته دلم لرزید با این داستان گفتم بزارم فضای مجازی روزی که رفتم دارو بگیرم برای اینکه چند ماه بود نامنظم پریود میشم شکمم خیلی درد میکرد چون دکتر هم جوابم کرده بود گفتم خانوم دکتر من از وقتم گذشته من بچه دار هم نمیشم به دارو بنویس پریود بشم اونم بدون آزمایش دارو داد بیرون اومدنی چشام سوخت از اشک گفتم خدایا شکرت بیشتر آدما طبیعی باردار میشن اینم من برای دومی هم باید برم دکتر چون مادر من باردار نشد من تک فرزندم به مادرم نازا میگفتن من دلم میشکست هنوزم اونقدر ادماهای بد هست هنوزم دلشو میشکنن
مامان تربچه نقلی مامان تربچه نقلی ۴ سالگی
سلام ... خانومهای شاغل بیاین ......

یسوال خیلی مهم دارم .من دوست دارم که یکاری انجام بدم که سرگرم بشم ولی خب یه دختر چهارساله دارم ‌.اگه راه حلی یا پیشنهادی دارین که من در کنار دخترم باشم و بتونم کاری رو انجام بدم لطفا راهنماییم کنین ...خیلی بلاتکلیفم ..راستش خودم مشکلی ندارم با خانه دار بودنم .ولی یکی از مشکلات من با همسرم اینه که به من میگه باید کار کنی ...خیلی میخوری و میخوابی و خوشی و بیکاری،،،در صورتی که من داخل خونه خیلی کار میکنم هب بچه داری هم جزوشه ...ولی شوهرم میگه کمه 😔...میگه اگ خسته بشی دیگه فرصت نمیکنی غرغر کنی دنبال بهونه واسه حرص خوردن بگردی...درصورتی که من همیشه خوبم ولی یه هفته مونده ب پریودم یکم استرسی و عصبی میشم ...و کافیه یذره فقط یذره گله یا شکایت بکنم شوهرم به حدی ناراحت میشه به حدی دلخور میشه که زندگیمون از هم میپاشه ...بنظرتون یکم غرغرو بودن واسه ما زنا طبیعی نیست؟؟
زنی هست که اصلا غر نزنه و دائم با مهربونی و لطافت فقط با شوهرش رفتار کنه؟؟؟
من فردا وقت مشاوره هم گرفتم ...ولی واقعا نمیدونم با این رفتار شوهرم چیکار کنم که انقدر حساسه رو رفتار و گفتار من ... دوست داره من ایده آل ترین باشم براش ...مستقل باشم پول دربیارم ...آروم باشم ...استرس نداشته باشم و همه ی انسان هارو خوب ببینم ولی خودش اگ از کسی بدش بیاد تحمل نمیکنه😑😢😥😓حتی من که زنشم .دوستان راهنماییم کنین خیلی درمونده ام.
مامان عروسکِ من مامان عروسکِ من ۴ سالگی
خانوما من تا ب امروز ک دخترم 3سال و 8ماهشه در حد توانم هر چی ک دخترم خاست و اراده کرد رو براش خریدم. از خوراکی بگیر تا اسباب بازی و لباس.. ب قدری که تقریبا هر چن روز درمیون لباس جدید میپوشه میره بیرون یا پارک.. همیشه مرتب و تمیز.. بحدی ک وقتی میریم پارک چن تا از خانوما ک سلام علیک داریم ب دخترم میگن وای چه لباس قشنگی پوشیدی یا میگن چه حوصله ای داری لباس و با گیره مو و عینکش رو باهم ست میکنی اکثرا.. خلاصه خاستم بگم ر این حد رسیدگی دارم بهش حالا در کنار اینا اصلا آدم باج دهنده ای نیستم وقتایی شده دخترم چیزی خاسته و من میگفتم نه و این نه واقعا نه بود اگر گریه کنه بهش میگم با گریه تو من هیچ کاری برات نمیکنم هروقت گریه ت تموم شد باهم صحبت میکنیم.. خیلی وقتا خیلی چیزاشو خودم از رو ذوق خودم براش میگیرم... امروز دخترم و شوهرم باهم رفتن پارک یکی از دوستای دخترم هروقت دخترمو میبینه میگه بریم خوراکی بخریم( همراه مامانمون) امروزم ب دخترم گفت بریم مغازه؟ دخترم ب باباش گفت بریم مغازه و شوهر خنگ من از قضا کارتش رو نبرد و ب دخترم گفت بابا تو خونه کلی خوراکی داری( واقعانم داره هفته پیش رفتیم فروشگاه فقط شاید نزدیک ب یه تومن براش خوراکی های مختلف خریدیم بعد شوهرم از سرکارش نزدیک ب 500هزار براش اسنک خریده آورده) خلاصه شوهرم گفت کلی خوراکی داری یهو دخترم گفت وایسا برم از مامان دوستم بپرسم و دویید رفت گفت: