بیاین یکم منو ریلکس کنید 😮‍💨🫠
با ی بچه خونم تقریبا ترکیده ی رو ب قابل تحمل بود الان با دوتا بچه مث طویله ایه ک انگار بمب خورده فقط وقتایی ک مهمون میخاد بیاد با شوهرم دوتایی خودمونو جر میدیم یکم جم میکنیم تمیزه بلافاصله بعد از مهمون دوباره ب حالت قبل برمیگرده
خابم خیلی کمه شبا تا دیاکوومیخابه میشه۲ تا صبم یسره دلوان نق نق میکنه ک میخاد هی بچرخونمش شیز بدم آروغ بگیرم پوشک عوض کنم هواسم اون وسط ب دیاکوام باشه ک پتو بکشم روش یخ نکنه
صبا دلوان زود بیدار میشه تقریبا ۸ اینا دیگه شروع میکنه من نمیرسم صبونه بخورم نمیرسم چایی دم کنم چایی مونده شبو میخورم اونم یا داغ داغ میخورم ک تا ناکجا ابادم میسوزه یا انقد یخ میخورم ک آب از اون گرم‌تر حساب میشه
حموم نمیتونم برم مگه وقتایی ک زنگ بزنم مامانم بیاد اینارو نگه داره
خونمون پر آشغاله پر نون ریزه و خوراکی حالا خونه زندگی ب درک اصن
خابمم میگیم ولشکن
ولی این غذا خوردنو چیکا کنم وقت نمیکنم درست کنم شوهرم همش از بیرون میگیره تو خونه هم من هیچی اصلا نمیتونم چیزی بخورم این بچه یسره نق نق بغلمه دیاکو اونور حوصلش سر میره ی وقتایی گشنه میمونه نمیرسم ی لقمه بدم دست اون بخام ب خودمو دیاکو برسم دلوان اینور غش میکنه از گریه
چ غذاهایی میشه درست کرد تو فریزر بمونه خراب نشه خسته شدم از وضعیت گشنگی حداقل ی روز ک مامانم هس بتونم یچی سرهم کنم بچپونم فریزر دو وعده گشنگی نکشم هرچند همونم وقت نمیشه بخورم نمیتونم بخورم ولی بازم از هیچی بهتره

۱۶ پاسخ

چقدر سخت بنظرم خورشت بپز قرمه و قیمه فریز کن تو ظرفای کوچیک یدونه هم پلوپز بخر کته هم تو اون درست کن
کباب مرغ و گوشت هم میتونی فریز کنی خیلی راحت میشه پختنش کوفته و دلمه هم میشه فقط باید یه روز مامانت کمکت باشه که بتونی درستشون کنی
برای تمیزی خونه کمکی بگیر ماهی دو بار بیاد

عزیزم اگه مشکل مالی نداری کمکی بگیر خیلی راحت میشی منم تو این وضع بودم البته من سرکار میرم الان راحتم مادرم با بچم تو خونم کمکی هم میاد تمیز میکنه میشوره و میپزه و میره

اگه مشکل مالی نداری کمکی بگیر.
اگه مامانت میتونه وسیله ببر خونش برا خودشون ناهار شام درس میکنه واسه توام درس کنه،فاصلتونم که میگی کم دیگ.شوهرت بگیره یا برات بیارن.
اگه با فامیل شوهرت راحتی بگو دوسه روز یبار بیان چند ساعت خونت بخواب فقط بچتو نگه دارن.
واسه کولیک بچت هم خودت باید مراقب خوردو خوراکت باشی اگه بچه نفخ داره
بعد غذات عرق نعنا بخور.کلپوره بخور که شیرتو صاف کنه.
واسه خوابش هم بانوج بگیر تو اون بخوابون از بغل کردن راحت میشی پسر منم خیلی دل درد بود فقط باید راه میبردم.
گذاشتم تو بانوج راحت شدم.بخاطر حالت قوسی که داره بچه اروم میشه

حتمن ی گهوارع واسش تهیه کن بزار تو گهواره اروم تاب بخوره راحت میخابه اولویت اولت فقط غذا باش گوربابای کارای خونه بمحض اینکه وقتت آزاد شد اول بپر نیم ساعت وق بزار واس آشپزی تو اون فاصله م ی دوتا تیکه ظرفم بشورمن همیشه همینکارومیکردم‌وسط غذا درست کردنم مثلن تا گوشت تفت میخورد دوتا کاس بشقاب میشستم ..خلاصه بیش از این ازخودت انتظارنداشت باش فعلن روال زندگیت همینه .فشار بخودت نیار ک‌قاط میزنی..بزرگتر ک بشه درست میشه این تجربه منی هس ک باوجود ب بچه یک سال نیم و کلاس اولی پسر ۱۳ ساله ی نوزاد دست تنها توشهرغریب بزرگ کردم تازه شوهرمم گاهی شیفت شب یا اضاف کار میبود تمام بارزندگیم رو دوش من بود.کاری ندارم تو کل فامیل سر زبون همه هستم چطور دس تنها از پس کارام بچها برمیومدم.افسارزندگیت فعلن از دستت دررفته نمیدونی چیکارکنی حقم داری ..ی هفته تایم خاب نوزادت دستت بیاد دیگه میفهمی چیکارکنی چ جوری ب زندگیت برسی..پیشاپیش موفق باشی میگذره این روزام ناراحت نباش

به خدا من همینم با این. تفاوت که خرید خونه. با خودمه. بردن اشغالا با خودمه. و شوهرم. ببست روز یه بار میاد خونه همش. دعوا میکنه اونم. مادر. و هیچ. کسم ندارم

من شرایط شما رو ندارم و تجربه هم ندارم،ولی اویل زایمانم یادمه منم دقیق اینطور بودم تقریبا تا 2ماه،بعدش اومدم کل خونه رو تمیز و.مرتب کردم،بعدش برنامه نوشتم هر قسمت خونه رو 1روز مرتب میکردم،مثلا شنبه فقط شستن لباسا و تمیز کردن اتاق خوابها،1شنبه تمیز کردن اشپزخونه،2شنبه تمیز کردن پذیزایی،و بالکن ها،....ـ.خیلی خوب بود برام بعدش دیدم هم خونه مرتبه هم غذا میپزم هم انرژی میگیرم،اگ شما مشکل مالی ندارید روزی 1ساعت کمکی بگیر هزینه زیادیم نداره حداقل دیگه عذاب وجدان ندارز

خونه منمممممم ترکیده
همسر دیشب چارو برقی کشید الان انگار نه انگاررررر
نا مرتبه کل خونه
منم نباید زیاد بخودم فشار بیارم و کلی روی مغزمه

وااای ینی منم قراره ب این وضعیت دچار شم😭😭😭

گلم گهواره بخر بچه کوچیک رو بزار داخلش دیگه راحت میشی برا خابش

من دوتا پسر ۷ و ۳ ساله دارم وضعیت خونم همینه اگه بچه کوچیکت نوزاده برای دو بار غذا درست کن و یه مقداربیشتر درست کن بزار فریزر میدونم مضر هست ولی بهتر از گشنه موندنه من حوصله آشپزی ندارم غذاهامو تو زودپز یا سرخکن میزارم برنج هم کته اولویتم فعلا خودمم میخوام وزن کم کنم برای همینه خسته میشم با ورزش و رژیم زیاد سخت نمیگیرم کسی سر زده بیاد خونم معلو مه که بهم ریخته است خونه اگه خبر بدن خودم تنهایی تمیز میکنم کلا کمکی ندارم

از شب قبل برای فردات ناهارتو بزار فقط گرم کنی....
شبا ک شوهرت هست بچهارو نگه میداره خونه رو تمیز کن که برای فردا تمیز باشه
خواب که منم تا صبح راحت نمیخوابم دخترم صددفعه بیدار میشه
سینه مرغ با پیاز و فلفل دلمه و ادویه زعفرون بریز تو چرخ گوشت یا غذاساز
حالت کباب تابه تو فریزر بزار هروقت خواست دربیار بزار تو قابلمه بپزه با برنج بخورین
یا حبوبات بپز بزار فریزر برای غذا راحت باشی
بادمجون سرخ کن بزار فریزر
این مدل غذاها تو فریزر داشته باش

دوتا بچه خیلی سخته خیلی مخصوصا اولا که بچه ها کوچیک ترن یکم بزرگتر بشن اسون تر میشه خوابشون تنظیم میشه باهم

وقتایی که میخوابن غذا بخور انرژی داشته باشی
واسه غذا هم هواپز اگه‌داشته باشی راحت میتونی غذا درست کنی

من یه بچه دارم دقیقا همینجوریم مامانمم شهر دوره ولی وقتایی که میاد خونمون غذا زیاد درست میکنم میمونه میزارم فریزر خییییلی خوبه

به نظرم خورشت و اینا درست کن بزار فریزر بعد موقع خوردن فقط درحد اینکه گرم کنی بیارین سر سفره مثلا مایع لوبیا پلو رو درست کن بزار درحد اینکه فقط دمی کنی کار داشته باشی اینجوری تا این میتونستم راهنماییت کنم عزیزم

البته مامانمم هروقت میاد همش عجله داره کلا دو ساعت میتونه بمونه منم تو اون تایم اصن نمیدونم چیکا کنم گره میخورم انقد ک کار هس
شماها با دوتا بچه اوضاعتون چجوریه ؟ چجوری برنامه ریزی دارین برا زندگیتون؟شاید من چون هنوز اولشه دستو پا ندارم شایدم بچه های من بچه آدم نیستن🫡

سوال های مرتبط

مامان مملی مامان مملی ۲ سالگی
پریشب با شوهرم بدجور دعوامون شد سر اینکه گفت تو چند روز برو همدان منم با بچه برم شهر خودمون گفتم خانواده تو تازه بچه رو دیدن مامان من چند ماهه ندیدتش گفت حضانت بچه با منه اختیارش با منه گفتم نخیر اون نامه ای ک از من گرفتی هیچ ارزش قانونی نداره بعدشم چ فرقی میکنه وقتی الان داریم با هم زندگی میکنیم حضانت چه معنی میده اونم دوباره حرفای بابامو گفت و شروع کرد ب تحقیر کردن من گفتم خونه بابام نمیبرمش میدم خونه داداشم ولی بازم هی ادامه داد قبلش هم چند بار سر موضوع های بیخودی از همین حرفا بهم زده بود منم بهش گفته بودم ک خواهشا دیگه از این حرفا نزن من حالم بد میشه ولی بازم شروع کرد ب تحقیر کردن و زخم زبون و سرکوفت زدن ب من منم تا صب نخوابیدم انقد گریه کردم دیروزم از صب تا صب هیچی نخوردم شب جیگر خوردم حالم خیلی بد شد چند بار بالا اوردم امروز صب بچه رو برداشت رفت شهر خودشون تا جمعه اونجا بمونن منم رفتم دکتر سرم زدم اومدم هیچی هم نمیتونم بخورم