سلام مامان هایی که کوچولوی ۳ ساله دارن اگه میتونن راهنماییم کنن..
من همسرم کارش شیفتیه ۲۴ ساعت سرکاره ۴۸ ساعت خونه است..بعد الان حدودا دو هفته است روزایی که همسرم سرکاره وقتی دخترم از خواب بیدار شه ببینه نیست شروع میکنه گریه کردن اگه صبح زود بیدار شه که حدود یکساعت گریه میکنه ناله میکنه تا خواب بره...اگه هم ۱۰_۱۱بیدار شه حدود ۲۰ دقیقه ای گربه میکنه جیغ میزنه ..نه میذاره بغلش کنم نه حرف بزنم..تا میخوام حرف بزنم جیغ میزنه گریه میکنه...میخوام بغلش کنم میگه برو اونور..نگام نکن...دست نزن ..کلا هیچکاری نباید بکنم وگرنه بدتر میکنه...زنگم زدم باباش باهاش حرف بزنه بدتر شده...دیگه وقتی گریه هاش کرد ارومتر شد من یجوری سرگرمش میکنم مثلا کلیپ کودکانه تو گوشیم خودم نگاه میکنم میشنوه میاد سمتم و دیگه اروم میشه...
تو این دو هفته واقعا هم خودش اذیت شده هم من دارم اذیت میشم...دیروز یکساعت گریه کردم...
از اول کلا بابایی بود و وابسته به باباش تازگیا بدتر شده..این قشقرقی که صبحا راه میندازه واقعا کلافم میکنه...راهکاری دارید؟
چکار کنم دیگه اینجوری گریه نکنه اذیت نکنه...اینم بگم فقط از خواب بیدار میشه ابنجوره دیگه تو روز یا شب موقع خواب بهانه نمیگیره ...
لطفا اگه تجربه ای دارین کمکم کنین🥲🥰

۹ پاسخ

دختر منم باباییه
همش میگه دلم تنگ شده
شبا باهاش حرف میزنه میگ صبح نیستم یا ناهار نمیام امادکی داره

بیخیال بگیر خودتو واقعا ناراحته بزار ناراحتیش و کنه و بیاد پیشت بالاخره عادت میکنه بدون هیچ حرفی برو بیرون اتاق ازش دور شو بگو ناراحتیت تموم شد بیا پیشم اجازه بده ناراحتیشو ابراز کنه دیگه چاره ای نیست هی مانعش بشی بدتر میشه

باهاش از قبل حرف بزن
شب قبل اینکه شوهرت بره خودش بیاد بهش بگه دخترم من فردا میرم سرکار
صبح بیدار شدی من خونه نیستم ولی تمام روز به یادت ام بهت فکر میکنم دوست دارم
مامان مراقبته
فردا شاید با مامان بری پارک یا شاید تو آشپزخونه کیک بپزید با هم تا من بیام
دروغ بهش نگید گولش نزنید
با واقعیت رو به رو بشه
ولی بدونه شماها درک اش می کنید
گریه می کنه بگو می دونم چقدر ناراحتی
می‌دونم دلت تنگ شده
یکی از عروسک های بردار در گوش عروسک اش شروع کن به حرف زدن جوری که بشنوه بگو در گوش عروسک اش دخترم از خواب بیدار شده
دلش باباش می خواد
داره گریه می کنه
من خیلی ناراحتم که دخترم داره گریه می کنه
بابا گفته فردا بیاد با دخترمون نقاشی می کشن
هر کاری واقعا می کنن
شروع کن حرف زدن راجع به احساسش
بعد بگو عروسک اگر دخترم گریه نکنه میریم با هم صبحانه درست کنیم یا هرکاری جدید باشه
صبرت زیاد کن هی از جانب دخترت با عروسک هاش حرف بزن احساسات اش با احترام برای اونا تعریف کن از قبل بهش آمادگی نبود پدرش بدید باباش شب باهاش خداحافظی کنه دروغ بهش نگید بهش احترام بذارید و بهش بگو بابا می‌ره کار می کنه تا چیزای خوب برامون بخره
برامون نون و گوشت و عروسک و لباس بگیره

تجربه ای نداشتم چون از وقتی دخترم نوزاد بود خیلی راحت پیش مامانم وایمیساد و نه بهانه منو می‌گرفت نه باباش و هیچ وقت مثل مامان های قدیمی گولش نزدم و از اول گفتم بمون میرم دکتر یا خرید میام تو چی دوس داری برات بخرم
ولی میتونید روزی که فردا صبحش همسرتون نیست خودش به دخترتون بگه بابا من فردا صب سرکارم کارم تموم شد زود میام پیشت

منم‌دخترم بخاطر تنهایی این‌بهانه‌هارو‌میگیره دیگه اینقدر اشک‌میریزه اشکاش‌میریزه رو زمین قطره قطره من سعی میکنم‌همیشه یه خوراکی جدید براش قایم‌کنم‌وقتی بهانه‌میگیره بیارم بگم واااای چه به بهی این‌مال کیه خوش بحالش و.....دیگه باز کنم‌با بازی و گول زنکی و.....یادش میره دیگه

تو چرا منی؟منم دخترم حلماست یکی دیگه هم‌حاملم شوهرمم ۲۴.۴۸ شیفته
اخه اینهمه شباهت
کرمانیم هستیم دوتامون😬

حتما از مشاوره وتربیت کودک کمک بگیر
اینجا هرکس بر حسب حدس و گمان ممکنه حرفی بزنه ولی اوضاع رو بدتر کنه
حتما با یه متخصص مشورت کنین
چون رفتار باباش وقتی هست مهمه
خود بچه مهمه و در اینده مشکلاتی ک میتونه این وابستگی ایجاد کنه هم مهمه
نمیشه سر سری نظری داد عزیزدلم

یه عروسکی باباش بخره بده بغلش بگه موقعه هایی که من نیستم این عروسک مراقبت باشه تا بیام

پسر منم ۳ سالشع همینجوری می‌کنه اگر بیدار باشه پشت سرش باباش گریه می‌کنه
اگر بیدار بشه ببینه باباش نیست هم گریه می‌کنه
من باهاش حرف میزنم میگم بابا باید بره سرکارع وگرنه نمی‌تونیم نی نی بخریم کاهش قانع میشه و سعی میکنم با چیزی ک دوست داره سرگرمش کنم گاهی هم بدتر می‌کنه و جیغ و فریاد من میرم به کار خودم میرسم یا میرم با اسباب بازی هایش بازی میکنم میبینم ساکت میشه میاد بازی می‌کنه
یا شبکه پویا میزارم
یا به قول شما شعر بچگانه میزارم دیگ ساکت میشه
این مال اقتضای نشون۸ هست

سوال های مرتبط