خانما‌امشب اومدم‌دردو دل کنم چون واقعااا خیلی پرم دیگه تحمل ندارم
اونایی که بچه ۳ساله دارین،چطورن؟
دختر من ۳.۴ماهه که به شددددت لجباز شده به هیچ‌عنوان حرف گوش نمیده روزی چندبار گریه میکنه ینی منتظر کوچکترین چیزیه که بزنه زیر گریه اصلا حرف گوش نمیده هرچی من و باباش اروم و خوب باهاش صحبت میکنیم اصلا انگار نه انگار،انگار داریم با دیوار حرف میزنیم دیگه مارو به حدی میرسونه که مجبور میشیم به شدت دعواش کنیم
اخه دردم‌اینه کع قبلا اصلا اینجوری نبود از نوزادیش گرفته تا ۳.۴ماه پیش بچه خوب و آرومی‌بود خییییلی کم گریه میکرد همه‌میگفتن کمتر بچه ای اینجوریه ولی نمیدونم یهو چرا اینجوری شد بخدا منکه اینقد صبورم دیگه صبر و تحملم تموم شده ینی منو به غلط کردن انداخته،نمیخوام ناشکری کنم ولی پشیمون شدم از اینکه دوباره باردار شدم اخه خودم چون بچه تک بودم نمیخواستم اونم تک باشه ولی الان واقعا پشیمونم مبگم پسفردا اون یکی بدنیا بیاد دیگه بدتر میشه الان دقیقا همونایی که بهم میگفتن خوشبحالت اینقد بچه اروم و خوبی داری همونا الان بهم میگم خدا صبرت بده با این بچه پسفردا اون یکی بیاد دیگه بدتر اذیتت میکنه
واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم،اروم باهاش رفتار میکنم اون کار خودشو میکنه دعواش میکنم بازم کار خودشو مبکنه واقعا نمیدونم چیکار کنم....از ی طرف میگم بخاطر سنشه بلاخره هر بچه ای ی دوره ای داره ولی واقعا دیگه تحملم تموم شده کاری کرده که به گریه افتادم

۱۰ پاسخ

عزیزم بچه منم اینطوریه اینم ی دورست میگذره

عزیزم نگران نباش طبیعی هست اکثرا بچه ها اینطوری هستن شیطون یا نانازی که زود گریه کنن

اصلا ناشکری نکن اون بچه که دنیا بیاد اینم بهتر میشه کم کم اون بزرگ میشه هم بازی میشن بازی میکنن

بچت بزرگ تر که بشه آروم تر میشه مهد کودک که بره دوست پیدا میکنه انرژی شو اونجا تخلیه میکنه یادش میدن لجبازی نکنه

استرس عصبی نشو
بیشتر به فکر تو دلیت باش
خدا داده بهت قدرش بدون ناشکری نکن خدا کمکت میکنه این دوتا بچه هم با هم کنار میان همبازی های خوبی میشن😊😍

ای خواهر منم پسرم ۳ سالشه حالا فهمیده که داداش داره رو منو پدرش حساس شده لجوج شده جیغ جیغ میکنه پدر منو در آورده

والا دختر من خیلی آروم بود در حدی که مامانم همیشه میگه چقدر بچه بی آزاری بود رها، ولی از سه سالش که رد شد شروع کرده لوس بازی های عجیب غریب کارهای مسخره، گریه های بی دلیل
باباش بهش میگه بالا چشمت ابرو میزنه زیر گریه و میاد بغل من
یا مثلاً تف می‌کنه همه جا تو آینه، رو زمین هرچی میگم نه تف کثیفه بده ولی در حد ۱۰ دقیقه جواب میده باز تکرار می کنه
یا مثلاً اسباب بازی های رو پرتاب می‌کنه چیزی که مثلا یک هفته هی می‌گفت می‌خوام در حد ۵ دقیقه اول براش جذابه بعد انگار نه انگار که این همونه که می‌خواسته پرتش می‌کنه
یا میگه آب بده می‌ره یه قلوپ میخوره بقیه اش رو می‌ریزه سر جای باباش یا رو مبل رو کامل خیس می‌کنه
الآنم دختر خواهرم نزدیک یکساله شه
قبلا اصلا بهش حسادت یا رفتار های دیگه نداشت
الان اگه هرکی اونو بغل کنه یا مثلا یه قربونت بشم بگه
میگه منم بکن
یا اصلا باهاش بازی نمیکنه، اسباب بازی هارو اصلا به دختر خواهرم نمیده تا اسباب بازی های اونم میگیره
خلاصه خیلییییییی عجیبن
من همش میگم شاید بخاطر خردادی بودنشه ، مودیه
ولی بعد اینارو که تو گهواره میبینم میگم قطعا برا سنشه

ببین سه سالگی خاصه واقعا . عین دوران نوجوونی که حرفش زیاده .
فقط نیاز به صبوری و محبت زیاد داره و تا جایی که میشه راه بیای باهاش از جایی که نمیشه خودتو بزنی به اون راه که من حواسم نیس نمیفهمم چی میگی .
بارداری همه اینا برات مشکل تره . منم دخترم تازه ۴ سالش شده یه سری مسائل جدید تجربه میکنیم . تا خودمم تحمل میکنم و راه میام وقتی همسرم میاد هی حواله میدم به همسرم که اون مدیریت کنه که معمولا هم خیلی خوب مدیریت نمیکنه یواشکی بهش میگم چیکار کن باز. ولی سخته واقعا بارداری کمبود انرژی و ضعف اعصاب نمیذاره .
صد البته که کار خوبی کردی باردار شدی و تک نذاشتی بمونه مطمئن باش اگه وایمیستادی بزرگترم بشه باز یه سری مشکلات دیگه ای سر راه بود.
ان شاالله خدا به همه مامانا یه توان بیشتر بده بتونن یه نسل خوب تربیت کنن .

عزیزم بنظر منم تقاضای سنشع تجربه ندارم ولی پسر داداش منم سه سالشه قبلش خیلی بچه‌مودب و آرومی بود ولی همین که رفت توی سه سال فوق العاده بچه جیغ جیغوی بی ادبی شد ...مثل دستگاه کپی هرچی هرکس می‌گفت میومد می‌گفت و مخصوصا بی ادبی هارو
انگار انرژیش دو برابر شده بود و فول بود هرجوری میخاست این انرژی رو‌خالی کنه
شده با جیغ با گریه با خوراکی
اونام بخاطر اینکه این صدا نده همش یا با خوراکی آرومش میکردن یا با گوشی
ولی به پیشنهاد یکی از دوستاشون‌تفریح بچه رو زیاد تر کردن و دیگه گوشیو کامل ازش گرفتن
الان یه مدته بازم داره بچه آرومی میشه

بنظر من با مشاور باید صحبت کنی شاید چون فهمیده داره ی بچه دیگه میاد و توجهتون بهش کم شده یا قراره کم بشه اینطوری شده

الان دوتاییمون باهم هم دردیم👍
این سن لجبازیشونه طبیعیه

عزیزدلم درکت میکنم میدونم چی میگی ولی نمیشه کاریش کرد اون بچست هر چیزی سرش تاثیر بد میزاره و بشدت لج باز میشن من داداشم ازینم بدتر یعنی مامانم خسته شده پنج دیقه نمیشینه کاری ک دلش بخاد میکنه کلافه شده مامانم
الان غصه نخور برا دومی ان شاالله بیاد بسلامتی اینم خوب میشه بچست شاید یه مدت اینجوری باشه

این وقت شب کسی نیست. باید فردا تاپیک میزدی. فردا دوباره اینو بفرست

سوال های مرتبط

مامان حلماوتودلی🐤🐥 مامان حلماوتودلی🐤🐥 هفته سی‌ویکم بارداری
سلام مامان هایی که کوچولوی ۳ ساله دارن اگه میتونن راهنماییم کنن..
من همسرم کارش شیفتیه ۲۴ ساعت سرکاره ۴۸ ساعت خونه است..بعد الان حدودا دو هفته است روزایی که همسرم سرکاره وقتی دخترم از خواب بیدار شه ببینه نیست شروع میکنه گریه کردن اگه صبح زود بیدار شه که حدود یکساعت گریه میکنه ناله میکنه تا خواب بره...اگه هم ۱۰_۱۱بیدار شه حدود ۲۰ دقیقه ای گربه میکنه جیغ میزنه ..نه میذاره بغلش کنم نه حرف بزنم..تا میخوام حرف بزنم جیغ میزنه گریه میکنه...میخوام بغلش کنم میگه برو اونور..نگام نکن...دست نزن ..کلا هیچکاری نباید بکنم وگرنه بدتر میکنه...زنگم زدم باباش باهاش حرف بزنه بدتر شده...دیگه وقتی گریه هاش کرد ارومتر شد من یجوری سرگرمش میکنم مثلا کلیپ کودکانه تو گوشیم خودم نگاه میکنم میشنوه میاد سمتم و دیگه اروم میشه...
تو این دو هفته واقعا هم خودش اذیت شده هم من دارم اذیت میشم...دیروز یکساعت گریه کردم...
از اول کلا بابایی بود و وابسته به باباش تازگیا بدتر شده..این قشقرقی که صبحا راه میندازه واقعا کلافم میکنه...راهکاری دارید؟
چکار کنم دیگه اینجوری گریه نکنه اذیت نکنه...اینم بگم فقط از خواب بیدار میشه ابنجوره دیگه تو روز یا شب موقع خواب بهانه نمیگیره ...
لطفا اگه تجربه ای دارین کمکم کنین🥲🥰
مامان والاجان ونداجان مامان والاجان ونداجان ۱ ماهگی
خانما کسی چنین چالشی با بچه داره من مامانم تا میاد پسرمو تشویق میکنه به اینکه از ما بد بگه بعد خودش پشت بچه در بیاد ینی الان بچه ای ک کلا همه چیش سرجاش بود تا مامانمو میبینه چقلی یاد گرفته تا یه حرف بد میزنه مامانم میدونه من از حرف بد بدم میاد بهش میخنده نازش میده همین ک حرف منو گوش میکنه هی بهم میگه بچه رو عصبی کردی به بچه گیر میدی هی من سکوت میکنم ولی الان بچه باهام خیلی بد شده مخصوصا خواهرش بدنیا بیاد کنترل برام سخت میشه مامانمم ازوناس ک بد دهنه هرچی دلش میخواد میگه بماند ک دوسالم بود جدا شدن از بابام و من پیشش نبودم الان اگ از عمه و بابام بد بگه ناراحت میشم بهش بر میخوره میخواد منو قانع کنه همه بدن با خواهرای خودشم نمیسازه با داییم قهر الان من همش دلم میسوزه میگم یدونه اینجا میاد اشکال نداره ولی بچه رو با من داره بد میکنه در حدی ک بچه تا یکی و میبینه میگه مامانم بده ولی وقتی با همیم کلا تو بغلمه نازم میکنه حرف گوش میده ولی جدیدنا سر هر چیز کوچیکی مث طلبکارا رفتار میکنه همش فک میکنه من دارم کار بدی در حقش میکنم واسه همه چی گریه و جیغ و داد میکنه بنظرتون چیجوری رابطمو باهاش کم کنم هیچ حرفی نمیشه بهش گفت قیامت میکنه قهر میکنه هرچی دهنشه میگه میره
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل هفته بیست‌وهفتم بارداری
امشب خیلی ناراحت شدم فقط اشک هام میریخت فقط بخاطر خواهرم چیزی به پسرش نگفتم چون واقعا خواهرم مث مادرمه کم نمیزاره پسرش ۲۱ سالشه خیلی بددهن هستش فهش میده هرچی خواهرم میگه اصلا گوش نمیده به خواهرم یه فهش هایی میده که اصلا روم نمیشه به زبون بیارم خواهرم مطعلقه هستش یع دختر هم داره ۱۷ سالشه چند بار همگی گفتیم نگو زشته درست نیست ولی گوش نمیده اینم بگم پسرش عصبی هستش با هزارتا گرفتاری خواهرم بزرگش کرده زندگی سختی داشته من پسرم تازه ۴سالش شده بچه داداشم ۱سال و ۵ماهشه بازی میکردن سراسباب بازی دعوا کردن منم زود رفتم تا ارومشون کنم ولی متاسفانه هرچی از دهنش در اومد به بچه من گفت تا اومدم حرف بزنم اشکام میریخت خواهرم هرچی به پسرش میگفت بتوچه چرا دخالت میکنی چرا فهش میدی گوش نمیکرد خواهرم فهشش داد منم اشکام میریخت توی چهره خواهرم شرمندگی رو میدیم ولی داشتم میترکیدم نمیدونم دفعه اولش نیست خیلی تکرار کرده امشب قسم خوردم که هرجا پسر خواهرم باشه من نرم چون همش توی فهش هاش به شوهرم بی احترامی میکنه درصورتی که اصلا شوهرم به هیچکس کاری نداره اومدم خونه به خواهر بزرگم گفتم گریه کردم اونم حق رو بهم داد