امروز بشدت درگیر بودم و کلی کار انجام دادم

صبح خیلی زود بیدار شدم و بعد صبحونه خیلی سریع رفتم سراغ تمیزکاری پذیرایی و پنجره ها🏠
حالا نوبت آشپزخونه بود کل کابینت ها خالی کردم و دستمال کشیدم دوباره مرتب کردم
از اونجایی ک وقت ناهار درست کردن نداشتم چندتا ناگت خوردم و به همون بسنده کردم🥴
یعنی اگه مادرم و مادرشوهرم بفهمن من انقدر کار کردم دیگه اجازه نمیدن تنها خونه بمونم😁
بعدشم رفتم پارت سوم و آخر وسایل رستا خانوم شستم🧼🫧

الانم خسته و درمونده اومدم خوراکی بخورم و استراحت بکنم
خوشبختانه شام خونه مادرشوهرمم لازم نیست برای شام تدارک ببینم💃🏻



خیلی خوشم میاد این آخرا بارداری کاری برای انجام دادن داشته باشم ذهنم از زایمان دور میکنه
شما تا الان روزتون چطور گذشت؟🥰

خسته نباشی مامان رستا
فربونت برم خودتو اذیت نکن
این همه کار برات زیاده
تو دو روز انجام بده

خسته نباشی عزیزم
منم از صب درگیر بودم مامانم اومد پیشم کلی کار کردیم حسابی

من از ۹ونیم صبح پیاده روی کردم تا یک و نیم الانم مثل جنازه افتادم یه گوشه

منم همینجوری
ولی چندروزه کمرم درد میکنه منتظرم به هم ۳۷برسم 🥲

امیدوارم با این همه کار دردت نگیره 😂من همین هفته شما بودم پذیرایی مرتب کردم مبل جابجا کردم بعدم دردم گرفت

واقعا منم همین طور.یجوری باید خودمونو سرگرم کنیم زودتر تموم شد

دیگ هفته های آخری هرچیم بشه موردی نداره

عزیزم ما که هم تو خونه مشغولیم هم بیرون خونه کلی هم کار رو سرم ریخته با یه بچه ی کوچیک ولی نه مادرم نه مادرشوهرم یه وعده هم بهم تعارف نزدن که برم خونشون حداقل خستگیم دربیاد

واقعا میتونی اینکارا رو بکنی؟؟
هزار ماشالله

من همچنان مشغول تمیز کاری ... نمیتونم یهویی انجام بدم هی میشینم 🥴

خدا قوت عزیزم😘😍

منم صبح تا ظهر حوصلم سر می‌ره خودمو با کارای خونه سر گرم میکنم.
ظهر که بچها میان دیگه تا عصر درگیر تکالیف اونا هستم.