۱۳ پاسخ

واکسن کرونارو زدم پشیمونم چه برسه به این ...چیزی که سال اوله و تازه کشف شده رو نباید زد تا ازمون و خطاش رو پس بده

دخترِ من ۱۵ روزِ که سرماخورده واکسن ۴ماهگیش رو باید ۱۷ آذر میزدم ولی هنوز نبردم. چون کامل خوب نشده سرفه داره

من کامنتت رو یه جا دیدم که کمک کرده بودی برای همین فالوت کردم چون ارزش فالو کردن داره زحماتت و راهنمایی هات💗

واقعن
گوش ک نمیدن هیچ ...بعدم ک پشیمون شدن درست انجام نمیدن میگن فلانی دارو یاحالا تجربه ی بد داده ب بچمون
من‌واقعن ب چنتااز حرفای مامان ویکتور گوش دادم و دقیق انجام دادم و جوابش رو هم گرفتم
🩷💕🩷💕🩷💕🩷🩷💕🩷💕🩷🩷💕🩷🩷🩷💕🩷💕🩷🍼

عیب نداره گلم خدا خیرت بده ایشالله

عزیزم من از،این تب سنج خودکاری ها دارم برای زیر بغل باید نیم درجه اضاف کنم؟

عزیزم تو چقد خوبی ناراحت نباش ..داستان چیه مگه میشه کسی واکسن نزنه ؟؟؟؟؟!!!!!!!من بچم اولین بچمه تجربه ندارم تبش با دماسنج جیوه ای تا سی و هفت و هشت رفت خیلی استرس داشتم .

عزیزم شما خیلی خیلی بزرگواری که همچین کمک بزرگی داری به همه می‌کنی ولی متاسفانه بعضی ها فک میکنن اگه برن مطب و کلی پول بدن فقط بچشون خوب میشه و قدر دان نیستن
رویا جون شما مثل همیشه خوبی 😘😘❤️❤️

یا مثلا دیدی به بعضیا جواب های طولانی میدی مه تجربتو باهاشون شیر کنی و اونا دیگه اذیت نشن یا باهاشون هم دردی میکنی ولی طرف حتی یه کلمه جوابت نمیده انگار بوقی با یه عالمه وقت اضافه😑

عزیزم یه سوال تب سنج جیوه ای اگر زیر بغل بزاریم دقیق تب رو نشان میده ؟دیجیتالی چیه ؟

قربونت برم عزیزم میدونم دلت مثل گله قلبت خیلی مهربون من خیلی مشکلات داشتم واکسن های بچم عقب می‌افتاد الانم بهداشت به من گفت پایان ۶ ماهگی بچه تو بیار واکسن بزنیم

چقدر قشنگ گفتی👌🏻

مبشه درخواستمو قبول کنی🥲🥲

سوال های مرتبط

مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۷ ماهگی
کاش میشد در عرض یک هفته بچه ها زود بزرگ میشدن، دیگه نیازی به خوابوندنشون و پوشک کردنشون و غذا دادنشون نبود. خودشون همه کاراشون رو میکردن، ناشکری نمیکنم، واقعا خداروشکر که ی کوچولو نصیبم کرد، ولی از وقتی بچه دار شدم خیلی شوهرم ازم فاصله گرفته، انگار دیگه ننو نمیشناسه، دیگه مثل قبل نیست دیگه تغییر کرده، حتی یک لحظه بدون من نمیتونست تنها بخوابه اما الان ۵ ماهه راحت جدا میخوابه و درو حتی میبنده، همه چیو فراموش کرده محبت و .......
اون موقعی که می‌خواستیم بچه بیاریم اون نمیخواست گفت من دوست ندارم تو مادر بشی و دوست دارم همینطوری بمونی، اما من فکر کردم داره شوخی میکنه و جدی نیست حرفش حالا میفهمم که خیلی جدی بوده حرفش انگار از وقتی مادر شدم دیگه از من بدش میاد. حتی یکی دوبار هم بزبون آورد و با خنده نگاه به چشم کرد و گفت نمیدونم دیگه چرا هیچ حسی بهت ندارم.🥲
بعد دید ناراحت شدم گفت شوخی کردم جدی نگیر.
ولی میدونم شوخی نبود از صدتا حرف جدی جدی تر بود😭🥲
من چه گناهی کردم که با کلیییییییییی عذاب نه ماه رو گذروندم و با کلیییییییییییی عذاب زایمان وحشتناک رو پشت سر گذاشتم و همش هم اصرار خودش بود برم زایمان طبیعی ولی چه بلاها که سرم نیومد تو تجربه زایمانم هست تو تاپیکام، بعد حالا انگار نه انگار که منم اصلا وجود دارم. خیلی ناراحتم خیلیییییییی🥲😭