۱۶ پاسخ

نوش جونتون عزیزم
ولی از سیر و بوی سیر متنفرم🫠

قشنگ از اون خانمایی هستی که چشم و چراغ خونه ان👌👌👌

عزیزم سیر پلو گفتی جطور درست میکنی ب گفته شما دیروز وسوسه شدم سیر خریدم🤣

اینم قهوه قوت قلب بنده🥺❤️ میزنمو هلیکوپتری کارامو میکنم😅

تصویر

دستت طلا ♥️♥️🌹

نوش جانتون 💓

به به عجب کدبانویی🥰منم امروز واسه اهل منزل دلمه برگ مو گذاشتم حالم خوب بود تا اینکه ریختنش بهم🫠

لطفا دستور سیر پلو بگو که با تعریفات یه من اب دهن قورت دادم😂

وای به به
کاش من الان اونجا بودم😋😋😋
بله بله توی خانم بودن شما که قطعا شکی نیست عزیز دلم❤️🤌🏻
نوش جونتون باشه🤍🤍

وای دستایی ک بوی سیر بده
میمیرم براش

عاشق بوی سیر توی غذام 👌🏻

کی باورت نداره ابنا بزا نداشته باشن
تکی شما یدونه هسی
خانومی ناناسی گلی گل عشقی شما🥹🥲

اگه رطب داری که چه بهتر اگه هم نداری خرماهاتو هسته اش در بیار گردو بذار لاش
آرد هم با کره و یه ذره روغن مایع تفت بده تا خوب بو بگیره و‌ تیرگیش هم هرچقدر دوست داری
ولی هرچی تیره تر خوشمزه تر😅
بعدم بریز رو خرماها وقتی سرد شد با پودر دارچین تزیین کن

به به خانوم کدبانو و فول انرژی ✨️

جون منم شوهرم سرکار خیلی نگران ناهار نیستم و دارم با خونه بشدت بهم ریخته از هوای بارونی لذذذت میلرم والا مگ همیشه باید تمیز بشه😂😂😂😂😂😂

ب همسایه تون الهام یکم بده دلم موند پیشش خخخ

سوال های مرتبط

مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
خانوما ببینین حرف من اشتباهه یا نه

طبقه ما ۸ واحده بعد هرکسی درو باز میکنه سریع پسرم میره درو باز می کنه ببینه کیه البته باباش اجازه داده اولین بار پرسید باباش گفت برو من اجازه ندادم بعد دیه گوش نمیکرد می گفت بابا اجازه میده من کلا اجازه نمیدم یه مدت یاد گرفته بود به باباش می گفت برم دمپاییمو بزارم جا کفشی یا دوچرخمو ببینم که بتونه بره
امشبم رفت میگم چرا بهش میگی برو بده هرکسی اومد سریع ببینه کیه فضول میشه میگه اشکال نداره بهتر از دروغگو بشه
من یک بار نشستم برای بچه توصیح دادم که اگر در خونه مارو زدن درو باز کن در بقیه صدا شنیدی نباید بریم دم در یا الکی رفتن بیرون بهانه چیز دیگه نباید بری دم در
یکیم غذا رو با دست میخوره پسرم مثلا ماکارونی فرمی با دست جدا میکنه میخوره بازم باباش بهش گفته میگه اشکال نداره با دست بخور
وقتایی نیست حرف گوش نیده وقتایی هست پسرم میگه من حرف بابارو گوش میدم میگم بد تو این سن با دست بخدره جدا کنه
دیگه معمولا جلو همسرم چیزی نمیگم فک کنم پسرمم فهمیده جلو اون حرف منو گوش نمیده
مامان نفسم مامان نفسم ۵ سالگی
شماها برای شیر دادن بچه جلو بقیه راحتین؟
من اصلا نمیتونم بذارم کسی بدنمو ببینه دختر اولم که دنیا اومد میرفتم تو اتاق شیر بدم از اون طرف دختر برادرشوهرم که دوازده سالش بود مدام با مادرشوهرم میومد خونمون هر دو ثانیه یه بار صدام میکرد میگفت شیرخورد؟ شیرخوردنش تموم شد؟ و....
چقد از دستش حرص میخوردم و خجالت می‌کشیدم چیزی بگم هی سکوت کردم
الان که دومی دنیا اومده این یه ماه که خونه خودم بودم تو شهر دیگه خداروشکر خیالم راحت بود از این نظر
ولی چند روز دیگه قراره بریم شهرمون و چند روزی باید برم خونه مادرشوهر از الان استرس گرفتم
چون می‌دونم این یکی جاریم و بچه هاش اصلا مراعات نمیکنن بدون در زدن بدون اجازه گرفتن میان تو اتاق
چندماه پیش که باردار بودم رفته بودم خونه مادرشوهر، یه اتاق اونجا برای ما هست جهیزیم و تختمون و یه سری وسایلمون توشه هروقت میریم اونجا میخوابیم، بخاطر بارداری حالم بد بود رفتم رو تخت دراز کشیدم چشامو بستم چند دقیقه بعد چشممو باز کردم دیدم جاریم بالای سرم وایساده بدون در زدن اومده بود تو
بقیه جاری هام خداروشکر از این نظر خوبن بدون اجازه نمیان
نمی‌دونم شایدم من زیادی برای شیر دادن دارم سخت میگیرم ولی واقعا نمیتونم جلو بقیه شیر بدم