۵ پاسخ

عزیزم من تدریجی دیانارو گرفتم
اما وقتی تصمیم گرفتم شیر شب ندم ، یهو قطع کردم
بهش گفتم می می اوف شده و او هم باور کرد
چندروز بعد به کل فراموش کرد
بچه سریع یادش میره نگران نباش گلم

عزیزم وقتی شیر میخواد بچسبونش به خودت بوسش کن نوازشش کن حرفهای محبت آمیز بزن، تا آسیب روحی نبینه

خوب کردی همینجوری ادامه بده حواسشو پرت کن بهش خوراکی بده. کارتون بزار گاهی اوقات تو تلویزیون ببینه..
تا باهاش کنار بیاد
انشالا موفق بلشس عزیزم 🫂❤️

با تدریجی از سرش نمیفته دیگه دوسالش هست کلا بگیرش یهو بد تر میشه خیلی سخت میشه از شیر گرفتنش

آره خوب کاری کردی..
منم یک هفته هست با لاک تلخ گرفتم بازم میاد با بدنم بازی می‌کنه میبینه تلخه می‌ره..آخر باید چسب بزنم تا دیگه دستش نکنه

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو