نمی دونم حساس شدم یا حق دارم یه روزی که همسرم نبود و خرید داشتم بابام اینا هی بهونه آوردن و نیومدن منو ببرن خرید ، می دونم وظیفشون نیست ،ولی امروز با بارندگی خواهرم که شوهرش نبود و خرید داشت رو سریع بردن بعد تو راه زنگ زده مامانم میخوای دور بزنیم تو هم خرید داری بیاریمت گفتم نه کار دارم ، زنگ بزنم خواهرم زنگ بزنه قطع می کنه خواهرم زنگ زده باشه جواب منو نمیده انقدر که من کمکش می کنم وقتی برم خونش هیچ کسی کمک نمی کنه ،این در مورد مادرشوهرم هم بودا ،،مشکل از خودمه زیادی سازگاری دارم یا اینکه زیادی به همه محبت می کنم خرم دیگه ،هر سری هم میگم مهربونیتو بذار کنار اما ...... توقع ندارم منت هم نمیخوام بذارم اما یه درس بهتون بدم آدما هیچ وقت نه مهربونیتو می بینن لطفتم میذارن پای وظیفه ، به اندازه باشید به همون اندازه که براتون هستن فرقی نداره کی به بچه هاتونم یاد بدید

حرفت کاملا درسته

منم مث خودتم
خوبی ک از حد بگذره همه خیال بد میکنن

شوهرم و مامانم صدبار گفتن خوبی بیش از حد نکن ولی من گاو نمیفهمم
اخرین ضربه از خوبیم هم ۷روزگی پسرم خواهرشوهرم ریدب همع چیز

با همه ب اندازه ای باش ک برات هستن

منم همنیموره و توی موقعیت های مشابه برام کاری نمیکنن و میکن تو زرنگی و پس کار خودت برمیای

شاید تو من هستی

منم مثل تو هستم دقیقا این چند روز همین اتفاقا افتاد برام