خانوما من موقع حامله بودم همش تو خونه خودم میترسیدم یه ترسیدی تو بدنم بود تنها نمیتونستم برن آشپز خونه خونه مامانم بودم بچم راحت می‌خوابید الان که آمدم خونه خودم نمیخوابه میزارمش گریه میکنه بعد زایمان اون ترسم رفت راحت شدم سبک شدم ولی چرا الان حس میکنم بچم میترسه خوابوندمش رفتم آشپز خونه جیغ زد گریه میکنه آمدم بغلش کردم ممکنه من اینجوری فک میکنم چیزی نباشه

حرز امام جواد براش بگیر

منم موقه ای که زایمان کردم یه نرسی اومد تو وجودم و الکی گریه میکنم

عزیزم به این چیزا فکر نکن
همیشه یه قران کنار کوچولوت بزار
یه ایت الکرسی بخون و چهارقل
بعدش چهار طرف خودت و کوچولوت توحید بخون و فوت کن
خودتون رو این جوری به حصار میکنی
هر چی بیشتر بهش فکر کنی بدتر میشه
کوچولوت هم قنداق کن، میگن چون یخورده حالت فشرده‌گی داره، حس رح مادر بهشون دست میده

قرآن بزار بالا سرش،تنهاش نزار،ی سنجاق هم بزن ب لباسش

از قدیم گفتن قرآن و ی چاقو بزارید بالا سر بچه برا اینکه نترسه

بچه رونبایدتا۴٠ روز تنهاش گذاشت چهلمش ک دربره میشه تنهاگذاشت چون قدیمیامیگن ازمابهترون میان بالاسرش
الانم قران بزاربالاسرش وچهارقل به پیراهنش وصل کن
تنهاشم نزاراصلا

من ک هنوز میترسم

قران بذار بالا سر بچه و ی چیز اهنی

امکان داره یه چیزی،اذیتش کنه