سوال های مرتبط

مامان آوین🎀 مامان آوین🎀 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان قسمت اول🎀


انتخاب زایمان من طبیعی بود بااینکه ته دل سزارین دوس داشتم اما سپردم دست خدا و قرار بر این شد طبیعی زایمان کنم و دکترم برام۲۴ آذر ماه که۴۰هفتم تموم میشد نامه زایمان داد

و گف اگه تااونجا دردت گرف که برو و گرنه ۲۴هم صب بیمارستان باش تا باروش های دیگ کم کم تو فاز زایمانت کنیم



هفته قبل رفتم قرارمو فیکس کنم با ماما همراه ومعاینه کرد گف یک سانتی

صبح روز۲۳ام بود که با احساس خیسی از خواب پاشدم اول فکر کردم ترشح اما دیدم همینطور داره میاد و سریع خودمو به حمام رسوندم همینطور ازم آب میومد و فهمیدم کیسه آبم پاره شده

زنگ زدم به مامانم سریع خودشو رسوند منم تواین تایم سعی میکردم ریلکس باشم و کارهامو انجام بدم چون شنیده بود تا دوساعت وقت دارم خودمو برسونم هیییچ دردی نداشتم

گفتم برم یه دوش آب گرم بگیرم حداقل یکم از دردامو تو خونه بکشم
رفتم حمام دردام شروع شد واسه اولین بار بود تجربه همچین دردایی انقباض داشتم یهم‌میگرف و ول میکرد دقیقا مثل دردای پریودی
مامان نیلا مامان نیلا ۴ ماهگی
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۵ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان نی نی🩷 مامان نی نی🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت 3
تاساعت 3صبح دردام منظم بود و تقریبا5دقیقه یکبار میگرفت
دیدم نمیتونم تحمل کنم پیام دادم به ماما که گفت بیا بیمارستان تا معاینه بشی.منو همسرمو مامانم باهم رفتیم بیمارستان که دوباره معاینه کردن و گفتن 3سانتی و نوار قلب گرفتنو بستریم نکردن
اومدم خونه و ساعت 9ونیم با دردایی که دوباره نامنظم شده بود ولی شدیدتر از قبل رفتم بیمارستان
بانامه منو بستری کردن و همزمان دکترمم اومد بالاباهام
همون اول که وارد شدم دستگاه ان اس تیو بهم وصل کردن و دکترم کیسه آبمو پاره کرد و گفت با دردای خودت باید پیش بری برای زایمان
نیم ساعت بعد دردا شدیدتر و منظم تر شدن
تااینکه بهشون گفتم دردام داره غیر قابل تحمل میشه
که اومدن و بهم چیزی تزریق کردن که بعد بهم گفتن برای نرم شدن دهانه رحمه
بعد از تزریق یکم آروم شدم اما نیم ساعت بعدش باز دردا خیلی بدتر از قبل برگشتن
اینم بگم که مامای من بدقولی کرد و نیومد روی سرم
ومن مجبور شدم با یه مامای دیگه ارتباط بگیرم
مامان کایا مامان کایا ۴ ماهگی