من اگ زایمان طبیعی کردم ب شوهرم گفتم اگ یهو درد گرفتم و خاستم زایمان کنم ب مامانم نگین تا عکس بچه رو ببینه بعد بیاد ک زایده باشم آخه مامانم مشکل قلبی داره و خیلی استرسیه میترسم چیزیش بشه🥲
مادرشوهرم هم خیلی میترسه
گفتمش خواهرت بیاد

خوبکاری میکنی

منم راهم دوره گفتم ب مامانم نگه تا بعد زایمان ک نگران نباشه

منم میگم هروقت زایمان کردم به شوهرم خبربده

یهویی خیلی خوش حال میشه اینطوری بد تره که

منم مامانم خیلی استرسی
البته سز اختیاری می خوام ولی همش استرس داره میگه این نه ماه بارداری منو پیر کرده

چون دیر هم بچه دار شدم
دلم برا مامانا می سوزه چقدر غصه ی ماها رو می خورن

سلام کارخوبی میکنی عزیز مادرخدابیامرز من همیشه میگفت هروقت شما زایمان میخاین بکنین انگار من دارم زایمان میکنم هنوربدتر منکه جز بچه اولم که ختم بارداری دادن وناچار مادرم امد ولی سربقیه نبود بعدزایمان بهش گفتیم چون واقعا مادرامون گناه دارن چقدردخترداشتن سخته

منم ب شوهرم همیشه میگم اصلا مامانم و کسی نزار بیاد نزدیکم بزار تنها باشم بهترم