خلق و خوی یک زن تا بخشی تحت تاثیر عوامل محیطی و شرایط زندگی و تا حد زیادی نیز تحت تاثیر هورمونهایی است که روزانه در او ترشح میشوند. در بعضی زمانهای خاص در زندگی، سطح هورمونها به نحوی تغییر پیدا کرده که میتواند منجر به بروز بعضی رفتارهای خاص در افراد شود مانند روزهای قبل از پریود، طول بارداری، زایمان و ... تولد فرزند یکی از این نقاط عطف است. اما آیا تغییرات هورمونی تنها دلیل بروز مشکلات روحی بعد از تولد فرزند است؟ چطور میتوان بر این حالات غلبه کرد؟
با نصب اپلیکیشن گهواره به ابزارهای بسیار کاربردی بارداری دسترسی پیدا میکنید و میتوانید ببینید چه چیزهای طبیعی و چه چیزهایی خطرناک است و با دیگر مادران تبادل نظر داشته باشید. همچنین ابزارهای دیگر، مقالات و ویدئوهای آموزشی زیادی وجود دارد که در اختیارتان قرار میگیرد.
پس از زایمان، مقدار هورمونهای استروژن و پروژسترون به طور ناگهانی کاهش مییابد و باعث تغییرات خلقی در زنان میشود. افزایش خشم و حساسیت بیش از حد دو مورد از علائم رایجی است که بعد از این اتفاق رخ میدهد. یکی از پدیدههای بسیار گستردهای که پس از زایمان در نتیجه این اتفاق رخ میدهد، دعواهای بیشتر با همسر است! اما تغییرات هورمونی تنها یکی از دلایل آن است.
تولد فرزند زندگی را عوض میکند. بیخوابی، بیتجربگی، دستپاچگی، بروز مشکلات برای نوزاد و ... همگی میتوانند روی حالت روحی هر دو والد تاثیر بگذارند. والدین جدید اغلب خسته هستند، به ندرت میتوانند شرایط را کاملاً کنترل کنند. وظایف والد بودن تازه و پر از اتفاقات کشف نشدهای است که میتواند روی اخلاق شما تاثیر بگذارد. مشکلاتی مانند تنظیم نبودن خواب کودک، مشکلات مربوط به شیردهی، درد پس از زایمان و خونریزی، کم شدن اشتهای مادر، کولیک و گریه نوزاد و ... همگی شرایطی فراهم میکنند که باعث بروز تشنجات بیشتر در بین زوجین میشود. در حالی که این اتفاق کاملاً طبیعی است با این حال باید یاد بگیرید برای حفظ گرما و محبت خانواده و لذت بردن از این دوران چطور احساسات خود را کنترل کنید.
برای غلبه بر مشکلات روحی و مدیریت اتفاقاتی که قرار است بعد از تولد فرزند رخ دهد کافی است به نکات زیر توجه داشته باشید:
عزیزم همه ی مردا مادرشون رو بیشتر از همسرشون دوس دارن...این ثابت شده ست ب هر حال مادرشون اینهمه زحمتسون رو کشیده...اگه هم تو بچه داری دخالت میکنه ک مادرشوهر منم اینجوریه.قبلا حرمتم رو نگه میداشت ولی از وقتی پسرم اومده همه حرف میزنه ..منم چون شوهرم ادم خوبیه...ساکت میشم و چیزی نمیگم ..اصلا هم اهل غر زدن نیستم چون اعصاب خودم و شوهرمو خراب میکنم و بیشتر بچه اذیت میشه...سعی کن اروم باشی موقع عصبانیت نفس عمیق بکش تگه مادرشوهرت زن خوبیه برو وو ازش معذرت بخواه...همینطور از شوهرت...گاهی وقتا باید بخاطر بدتر نشدن ماجرا غرورتو زیر پا بذاری..فک کن اون ب مادر خودت میگف دخالت میکنه چ حالی میشدی سعی کن تو ک میدونی رو خانواده ش حساسه حرمتشونو نگه داری...بخدا اینجوری زندگی اروم تری داری...ب همسرت بگو ک چقد خسته میشی بخاطر اینکه کل وقتت درگیر کارو بچه ای روحت خستست..اونم درکت میکنه😊امیدوارم مشکلت حل بشه.و مث قبلا زندگیتون عالی باشه...
عزیزم منم واقعاتاقبل بچم زندگی ارومی داشتم مادرشوهرموخیلی دوس داشتم اماده روزاول زایمانم هرشب گریه میکردم افسرده شده بودم چون همش میگفت شیرنداره بچه رونمیتونه برداره من سزارین بودم شیرنداشتم درست ولی اونم بازخم زبوناش اتیشم میزد من دربرابرفقط سکوت میکردم ببین انقدر میگفت شیرنداری نداری نوک سینت اینجوریه اونجوریه انقدپیش همه میگفت که اخرخواهرشوهرم بامادرش دعواکردگفت چراانقدرمیگی بس کن دیگه مگه ماشیرداشتیم که اون داشته باشه انقدرچراحرف میزنی..من ساکت بودمو اون فقط میگفت اخرم تا۴۰روزهرروزمیومد کارای بچمو میکردفک میکردبلدنیستم من خودم افسرده شده بودم دلم ازبچه وشوهرم زده شده بود به خودم اومدم خودم کارامومیکردم زودترازاینکه بیادکاراموبکنه بچمو حموم میکردخودم میبردمش به شوهرم هیچ گله شکایتی نکردم تاالان که بچم بزرگترشده بعضی شبا ازحرفای مامانش میگم و بهش میگم جای مادرم بودولی یکم رنجیدم ازحرفاش شوهرمم دلداریم میده ..درسته تودلم مونده ولی بخاطرش هیچوقت شوهرمو ناراحت نمیکنم میگم بیخیال اعصاب خودموشوهرم مهمتره
بفکر اعصاب بچه ات باش همه ما یکی تو اطرافمون داریم که دخالت کنه و از کارمون ایراد بگیره بهش بگو باشه تو درست میگی کار خودتو بکن.
شوهرمنم ن فقط ب مادرش بلکه ب همه خانوادش گفته نمیخوام بیاین خونمون البته ما باهم دعوانداریم و اختلاف شوهرم باخانوادش واسه قبل ازازدواجش با منه اونا هم اصلا توزندگیمون دخالت نمیکردن الانم فقط باخانواده من رفت و شد داریم مامانمم بهش میگه باخانوادت قهرنباش ولی شوهرم میگه اگه بمیرن هم تو مراسمشون نمیرم
هبچ کسی به اندازه ی من از طرف خانواده شوهر اذیت نشد .خیییلی عذابم دادن ولی فقط اینو فهمیدم باید فقط تحمل کرد و صبور بود باید با عقل و منطق رفتار کرد نه از روی عصبانیت .مادرشوهرمن نمیتونه شلوارشو بکشه بالا اومد بیمارستان مامانم رو فرستاد خونه نمیتونست بچه عوض کنه لباس تن کنه کارم رو تخت گریه بود هم اتاقی ها کمک کردنم .با اون بخیه ها خودم بلند شدم .فقط بلده حرف بزنه
طبیعی عزیزم بچه داری کار سخته اما اون حسش فوق العاده ست بعد تعطیلات از ی روانشناس وقت بگیر حداقلش اینه با ی ادمی ک علم ش رو داره درددل میکنی.راجع به مادرشوهرتم بنظرم همسرت کار درستی کرده دیگه از این ب بعد از دخالتاش راحتی با همسرت خوب باش ب روی خودتم نیار که شوهرت به مامانش اینو گفته
باید خودت تغییر بدی...اطرافیان دخالت زیاد میکنن فقط باید شنونده باشی و بگی باش و کار خودت کنی .....باید صبور باشی همه ادیت کردن های بچه ۶ماه اول ..
.فقط زندگی با دید مثبت ببین مطمےن باش ارامش برمیگرده من بدتر از شما بودم دیدم ن هم از شوهرم از زندگی سرد میشم اطرافیان نمیشه تغییر داد خودت تغییر بده...
سلام گلم.ببین خودت و بذار جای مامانش.توام مامان شدی ممکنه فردا ناخودآگاه از رو دلسوزی یه چیزی بگی و اینو بدون مردی ک ب خوندادش متعهده و باهاشون خووبه ب زندگی و زنش هم متعهده.بعدشم بچه ات بزرگمی شه می ره سراغ زندگیش فقط شوهرت واست می مونه.ب خدا مادرشوهره منم خیلی وقتا نظر می ده؛)ببین در حدی ک من فقط اونجا لباس خیلی گرمتن بچم می کنم ک ناراحت نشن.اگه چند بار عکس العمل نشون ندی دیگه گیر نمی دن.البته اینا همه تجربه شخصی و نظره من بود.امیروارمزندگیت پر از آرامش باشه همیشه
نارحت نشو نمیدونم چرا بعد بچه دعوا زیاد میشه چون هر کدومم ی مسولیت سخت ب عهده است بخاطر همونه هر چیه باعث دعواس ما هم همین مشکل رو داریم ولی من هیچ وقت ب خانواده ام نمیگم شوهرمم با اینکه تو ی ساختمونیم با مادر شوهرم میگه میخام برم بهش بگم ولی هیچ وقت نمیگه چون میبینه من ب خانواده ام چیزی نمیگم حالا شده دیگه شب از شوهرت معذرت خواهی کن فردا هم سال تحویله برو از دل مادر شوهرت در بیار بگو موضوع رو کش ندین یا شوهرت بره بگه عصبانی بودم چیزی گفتم
نگران نباشید، این خیلی طبیعیه، بچه داری سخته وتمام وقت شمارا می گیره،نمیتونید به خودتون برسید،کارهاتون انگارهمش عقب افتاده، اما درستش کنید،نذارید این اعصاب خُردی ها زندگیتون راتلخ کنه.کارهای مربوط به بچه راانجام بدید بعد بذاریدش پیش مادرِ همسرتون،بگید اینونگه دارید من الآن میام،بعدبرید به ظاهر خودتون برسید وآراسته برید پیش بچه، اگه قراره غذا درست کنید بچه را جایی بذارید که صداتون رابشنوه، باهاش حرف بزنيد وکار خودتون راانجام بدید،مطمئن باشید جواب میده،منم باتوصیه ی مشاور اینکارو انجام دادم. حالا خیلی رابطه مون بهترشده، ضمن اینکه باید ازطرف بچه تون،باباشو دعوت کنید مثلاً برای ناهار بیرون از خونه، اولش به نظر سخت میاد ولی وقتی همسرتون ببینه دارید تلاش می کنید برای بهترشدن، اونم کمکتون می کنه وبابچه هم رابطه ش بهترمیشه. همسرمن ازپسرم متنفر شده بود،اما حالا تامیرسه میاد حتی اگه خوابه بیدارش می کنه وباهاش بازی می کنه.
عزیزم قدر زندگیتو بدون سعی کن هر چقدرم دخالت میکنن اذیت میشی بازم صبور باشی خودتو کنترل کن دقیقا بخاطر همین موضوع من و شوهرم با ی بچه داریم جدا میشیم.. قدر زندگیتو بدون واقعا مادرشوهرا نمیدونم چرا نمیزارن زندگی کنیم منکه دیگ طاقتم تموم شده بود 😔💔
من چی بگم که هیشکی نیست پیشم
مادرم و مادرشوهرم اصفهانن ومن تنهای تنها تهران زندگی میکنم و شوهرم همش بهم غر میزنه اینکارو بکن اون کارو بکن با اینکه من تو زندگیم همه کارا رو روی روال انجام میدم و وقتی از خستگیام براش میگم میگه بس کن دیگه مگه چکار میکنی چکارت کنم که خسته لی اصلا چرا شوهر کردی مینشستی خونه بابات.لیاقت نداری زندگی داشته باشی کاش میمردی
از وقتی گفته کاش میمردی حس میکنم اصلا دوسم نداره،😭😭😭😭😭😭😭همش بچه رو میخوابونم و میشینم گریه میکنم
سلام والامنم یک دختری چهارسالش همش خونه مادرشوهرم هست اصلاخونه نمیادنمیدونم چیکارکنم بیادپیشم
قابل درکه.منم بعضی اوقات عصبی میشم چون واقعا بچه بعضی اوقات عصبی میکنه و من به شوهرم فقط میگم سکوت کنه وگرنه دوباره دعوا میکنیم اونم درک میکنه.بهتره شما این جور مواقع همه چیز رو رها کنید و برید تو اتاق درم ببندید و چند تا نفس عمیق بکشید تا آروم نشدید نیاین بیرون.این کار خیلی جواب میده.اینجوری جلو دعوا و حرفهایی که بعدآ پشیمونی میاره جلوش گرفته میشه.حالا هم ناراحت نکن .برو پیش خانوادش بگو شرایطم اینجوری دست خودم نیس و با یک معذرت خواهی همه چیز تموم میشه.همه مادرها این شرایط سخت رو گذروندن
منم شوهرم چیزی نمیگه اونا چرت و پرت زیاد میگن.منم از وقتی زاییدم دهنم باز شد و جواب میدم.شوهرم ک نمیگه منم نمیکشم جواب ندم شوهرمم پرش نمیکنم ک تو برو جلو چون نمیره منم میگم چ جواب بدم چ شوهرم بره بگه من بده میشم ن بچشون.پ چ بهتر خودم میگم.
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.