۷ پاسخ

به سلامتی عزیزم برای منم دعا کن

وای خوشبحالت چقد راحت کی درداومد سراغت چندتا بخیه خوردی

خوش قدم باشه ولی خوش بحالت چه زایمان راحت وخوبی داشتی

زایمان طبیعی چطوری بود؟
درداش منظورمه
ک اینقدر آدم را میترسونن؟

من نمیدونم آخه آدم دست خودش نیس اینامیگن زورنزن چرا؟ دلیلش چیه اخه؟

مبارکه عزیزم. قدمش پر خیر و برکت 🌹🌹🌹

بسلامتی عزیزم قدمش خیرباشه

سوال های مرتبط

مامان دیان😻 مامان دیان😻 ۳ ماهگی
پارت 4
من کلی زور میدادم اومدن نگا کردن گفتن افرین همینطور ادامه بده تا ی ساعت زایمان میکنی من همینطور ادامه دادم نیم ساعت نکشید ک زایمان کردم خیلی زور دادم اخرش ت تختی ک بستری بودم گف سرش دیده شد میتونی بری اتاق عمل گفتم اره پاشدیم رفتیم اتاق عمل ی چن دیقه زور دادم گفتن عالی هستی ادامه بده ادامه دادم و با ی فشار محکم زایمان کردم خیلی راحت ب دنیا اومد ینی 1ساعت نکشید ک درد زایمان بکشم ت بیمارستان همون دکتری ک بهم گف ت3سانتی بستری نمیکنمت منو زایمان کرد گف متوجهی ک چقد راحت و خوب زایمان کردی گفتم اره من هچ دردی زایمانی نداشتم بچه رو برداشتن از شکمم حالم خیلی خوب بود باهاشون حف میزدم گفتم وزن بچم چقدره گفتن۲۷٠٠بد ماما گف ت شوهرت انقد گریه کرده ک همسرم و مامانم فقد بیرون گریه میکردن من خوب بودم ولی
بعداش بخیه هامو زد خیلی کشید بخیه هامو بزنه درسته بی حسی زد حس نکردم ولی اخراش حس میکردم خیلی کشید برام تا بخیه رو بزنه خلاصه تم شد رفتیم بستری با بچم حالم خوب بود
پارت 5هم حس
مامان مهرشاد👼🏻💕🧿 مامان مهرشاد👼🏻💕🧿 ۶ ماهگی
مامان فسقل خان👶🫀 مامان فسقل خان👶🫀 ۸ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ²
رفتم تو اتاق رو تخت دراز کشیدم تقریبا ساعت ده شده بود بی اختیاری ادراری گرفته بودم نمیرسیدم برم دسشویی
ترشح خونی هم داشتم
ساعت یک ناهار اوردن خیلی کم خورد ی هفته ایی میشد هیچی نخورده بودم اصلا انرژی نداشتم
یذره ابمیوه و کیک خوردم
اومدن سرم وصل کردن دکتر گفت بلند شو راه برو بلند شدم هی از اینور اتاق ب اونور اتاق ...
ساعت شده بود نزدیکای دو شایدم دو و نیم نمیدونم
دکتر اومد گفت اماده ایی؟ منم استرس داشتم راستش
گف اومدم کمکت کنم معاینم کرد گف عالی شدی ولی نگفت چند سانتی منم نپرسیدم دیگه تو اون وضع حواسمم نبود
گف موقعشه کیسه ابتو پاره کنم کیسه ابمو پاره کرد و یهو ی اب ب اندازه ی پارچ شایدم بیشتر با فشار ریخت و گرم بود اولش اروم میکرد ولی بعد انقباضا شروع شدن
گف هر موقعه درد خوب گرفتت زور بزن
منم موقعه دردا ک شکمم سفت میشد زور میزدم
حتی بعضی موقعه ها دست خودم نبود فشار میومد بهم زور میزدم
(مثل ی دسشویی بزرگ بود دقیقا همون حسه 😫😂)
من زور میزدم دکتر هم با دستش هی فشار میداد رو به پایین رحممو باز میکرد یهو گفت دارم موهاشو میبینم زور بزن
پرستارو صدا کرد
اومد بالای شکممو فشار میداد نفسم داشت میگرفت
هی فشار میداد تپ تپ
منم زور میزدم
دکتر بی حسی زد و یذره پاره کرد
هی میگفت زور بزن بچه بد جاییه من دیگه انرژی نداشتم پرستار هی فشار میداد
منم کمی زور میزدم تا اینکه بچه رو کشید بیرون ی لحظه گذاشت رو سینم
مامان یزدان مامان یزدان روزهای ابتدایی تولد
خانما این تجربه زایمان منه با امپول فشار بیاین بگین ببینم شما هم مث من اینقد زور زدین؟؟
من ساعت ۶ عصر بستری شدم سرم زدن تا ساعتای ۹ اینا درد خاصی نداشتم تا ۱۰ یک کم انقباض داشتم. ساعت ۱۰ که انقباضم بیشتر شد دکتر اومد و کیسه ابمو پاره کرد. دردام بیشتر میشد با فاصله بیشتر مثلا ۵ دقه یه بار. تا ساعتای ۱۲ قابل تحمل بود ۱۲ به بعد دیگه نمیتونستم تحمل کنم خیلی درد داشتم ولی ورزش میکردم اپیدورال نزدن چون سربچه پایین نیومده بود یه امپول تو سرمم زدن که خواب اور بود ولی دردمو کم نکرد فقط گیج خواب بودم . چند بار اومدن سر بچه رو تحریک کردن. ساعت یک به بعد. دیگه فقط اومدن و گفت زور بزن. چشمت روز بد نبینه موقعی که درد داشتم باید زور میزدم . توی هر انقباض سه تا زور میزدم جوری که ببخشید مقعدم داشت پاره میشد از شدت فشار. منی که خجالت میکشیدم میگفتم دازه مدفوعم میاد دکتره میگفت منم ازت همینو میخوام ینی زورات خوبه. خلاصه زور اول یه کم درد داشت ولی دومی و سومی انگار با زور زدنم دردا هم میرفت بیرون. خلاصه اینقد زدم که مقعدم هنوز درد میکنه.😂 اون وسطم فقط میپرسیدم بچم کی میاد. میگفتن ساعت ۲ و نیم منم چشمم به ساعت بود که دو نیم بشه. بعد ساعت ۲ و ربع رفتم اتاق زایشگاه و با چند تا زور که واقعا باهرکدومش چشام سیاهی میرفت بچم دنیا اومد و بهترین حس دنیا شد
مامان ایلماه مامان ایلماه ۱ ماهگی
پارت ۷
باز رفت بیرون من داشتم زور میزدم به دو دقیقه نرسید که حس کردم سرش داره میاد تو واژنم حس زور داشتم داد زدم خانوم دکتر بچه داره میاد اومد دید که اره وسایلا و بیارید و خودش رفت لباس پوشید و گفت خانوم دکتر تو رو قرآن سرش داره میاد بیرون بین اون من زور میزدم 🤣🤣🤣اومد دید سرش چسبیده به دهانه واژنم داد زد زور نزن پامو جفت کرد زور نزن ولی من دست خودم نبود میخواست برش بزنه بتادین ریخت که برشم بزنه زور زدم سرش اومد بیرون یه زور دیگه زدم کل بدنش اومد بیرون دکتره موند😂😂😂 بابا زور زن دست خودم نبود هرچی بش میگفتم نمیتونم حالیش نبود منم دل و زدم به دریا دوتا زور زدم بچه اومد بیرون دخترم تا از شکمم اومد بیرون شاشید 😅😅😅دقیق ساعت ۸ شب دخترم بدنیا اومد بردن گذاشتنش رو تخت و پاکش کردن و منم جفت و درآوردن بعدش ماساژ شکمی برام انجام دادن شاید نزدیک ۱۰ بار ولی خیلی درداشت بهم گفت خونریزی داری تا خونرزیت قطع بشه بعد می‌برنت بخش من یکساعت اونجا بودم ولی تو این فاصله دکتره با پانسمان از بس کشیده بود تو واژنم که پاک کنه ببینه پارگی ندارم زخم شده بود داد زدم چیکار میکنی اونم داد زد دارم میبینم که پارگی نداشته باشی بعد نیم ساعت اومدن دخترمو گذاشتن رو سینم تا یکساعت بعد ءذاشتن لباس تنش کنیم و بهش شیر بدیم دیگه دخترن شروع گرد به انگشت خوردن بهش شیر دادم اینم بگم خیلی حس خوبیه وقتی صدای بچه تو بشنوی یا اینکه بزارنش رو سینه ات خیلی حس حال عجبیه نمیشه باچیزی عوض ش کرد حتی اون لحظه که بدلیل بندری میری 😂😂😂😂😂امیدورام همه مامانا چه سزارین چه طبیعی زایمان راحتی داشته باشن و کوچولوهاشون و سالم بغل بگیرن