دخترا اینم تجربه زایمان من
دخترا من سشنبه ماما مرکز بهداشت گف برو بستری شو منم اومدم بیمارستان بعد معاینم کردن گف دو سانتی برو چهارشنبه ۸ صب بیا برا بستری من و ساعت ۴ صب بود درد گرف بعد خیلی درد داشتم تحمل کردم رفتم حموم بعد ک در شدم شوهرم حوله داغ میکرد میذاشتم رو شکم و کمرم بعد ساعت ۸ونیم بیمارستان بودم و کارای بستری و انجام دادم رفتم برا معاینه گف خیلی دهانه رحمت خوب باز شده ۶ سانت باز بودم بعد ماما همراهم اومد برد حموم و خیلی درد داشتم اصلا باهاشون همکاری نمیکردم بعد ک رفتم دوباره برا معاینه گف اگ زور بدی بچت میاد منم هر چی زور میزدم نمیومد بعد گف زور بزن داره میاد منم هر چی زور میزدم میگفتن بدرد نمیخوره دردام خیلی شدید بود حموم ک میرفتم سرم و میکوبیدم ب دیوار بس درد داشتم بعد دوباره رفتم ک معاینه کنن میگف زور بزن هر کاری میکردم نمیشد بعد من از ساعت ۹ بستری بودم تا اینکه دکتر اومد اونم میگف زور بزن دید بچه نمیاد با ی دسگاه سرش و کشیدن بیرون شکمم و کلی فشار دادن تا بچه یکم اومد بیرون سرش تو کانال گیر کرده بود نمیومد دکتر دستشو یکم کنار داده بود ک بتونه بکشه دست بچم شکسته😭😢 دیگ بعد ک بچمو در اوردن سبک شدم اصن دردام تموم شد انگاری ولی بیش از حد بخیه خوردم انقد میسوزه میترسم برم دسشویی

۶ پاسخ

الهی عزیزم🥺❤️
اگ خودت یکم همکاری هم میکردی فک میکنم زایمانت راحتتر می‌بود گلم

ماما همراهت کی بود؟؟
دکتر شیفت کی بود عزیزم؟؟

بیمارستان دولتی بودی؟

دکترت کی بود؟

قدمش مبارک...چقدر احمقن این دکترا وزن ۴ کیلو باید سزارین بشه .. خواهر منم پسرش ۴و۲۰۰ بود طبیعی آوردش

دیگ الان اومدن دستشو بستن گفتن شنبه نشون دکتر بدیم دکتر معاینش کرد میگ زردی داره تو رو خدا دعا کنین نگهش ندارن
بخیه خیلی خوردم اصلا نمیتونم تو بیمارستان وایستم

چقد سخته طبیعی 🥲
ایشالا که به زودی خوب بشی 😘

سوال های مرتبط

مامان جوجه رنگی مامان جوجه رنگی ۱ ماهگی
خب بگم از تجربه مزخرف زایمانم🙂امیدوارم هیچکس اینجوری تجربه نکنه واقعا...من هرچی صبرکردم دردم نگرفت و خودم رفتم بیمارستان از شانس خوبم یه دکتر عالی بهم خورد خدا خیرش بده اگه نبود معلوم نبود چی میشد...خلاصه نامه بستری داد و من رفتم برا بستری بماند ک چقد بالا پایین کردن تا بعد ۷ ۸ ساعت بستری شدم با مکافات و پارتی بازی.ساعت ۸ رفتم زایشگاه تا ۱۱ بیکارِ بیکار بودم بعدش یه قرص زیر زبونم گذاشتن ک اصن نفهمیدم کاربردش چیه چون اثر نکرد😂دومی هم ساعت ۱ گذاشتن اونم اثر نکرد من همینجور بیکار بودم تا روز بعد 😑خانوادمم پایین دلنگران 🙂ساعت ۹ صبح ۲۴ مهر شروع کردن سرم و آمپول فشار و درد من شروع شد تا ساعت ۴ عصر من درد کشیدم کیسه آب رو ساعت ۴ پاره کردن و من ۸ سانت باز بودم و ماما گفت شروع کن بت دردات زور بزن و من با تمام قوا زور میزدم ساعت ۵ فول فول بودم برا زایمان...دکترم رو زنگ زدن اومد معاینه کرد گف خیلی کار داری بچه بالاس سجده برو زور بزن اون کارم کردم دوباره معاینه کرد گف بهتره ولی بازم بالاس حالت دستشویی بشین زور بزن اون کارم کردم ساعت ۷ آخرین معاینه رو کرد ک دیگ پاهای من میلرزید 🙃گف ن نیومده کانال زایمان قوس داره یه دکتر دیگم معاینه کرد گف ۲ ساعت دیگم این بچه نمیاد برید سزارین 🙂و من با ۱۱ سانت دهانه رحم باز سزارین شدم✌ببخشید طولانی شد🤍
مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۴ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان نیهان مامان نیهان ۸ ماهگی
مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان شهی مامان شهی ۳ ماهگی
خاطره زایمان من
من شنبه وارد هفته ۴۰ شدم چون دردام شروع نشده بود دکتر برام انستی نوشت توی انستی همه چیز خوب بود تا نوار قلب جنین دکتر گرفت و گفت برو وکتر و بستری شو توی بیمارستان با نامه دکتر بستری شدم بعد از معاینه دکتر بخش ۲سانت بودم یعنی من از ساعت ۱۰ صب تا ۴ بعد از ظهر ۲سانت بودم بستری ک شدم ساعت ۴و ربع بعد از ظهر بود ماما بخش خودشو معرفی کرد و دوباره معاینه تحریکیو انجام داد هم چنان ۲سانت بودم امپول فشار تزریق شد دردا کمکم شروع شد تا ساعت ۶ونیم دوباره معاینه شدم بازم ۲سانت بودم بازم امپول فشار تا ساعت ۷وربع ک ماما عوض شد معاینه دوبار ۲سانت و ۳۰بودم مامای جدید اول مسکن برام تزریق کرد دردا کمتر شدو قابل تحمل تا ساعت ۹ که ۴سانت شدم ماما ک دید پیشرفت خاصی نمیکنم درخاست اسپنال کرد ساعت ۱۰ اسپنال شدم بعد از اسپینال ۵ دقیقه طول کشید تمام بدن بی حس شد ماما کار خودشو شروع کرد هر چند دقبقه معتینه تحریکی عمیق من متوجا کاراش میشدم ولی در واقع مغزم خواب بود ساعت ۱۱اثر اسپینال رفت و من هم ۱۰ شدم دردا شدید و شدیدتر شد ساعت ۱۱و نیم رفتم اتاق زایمان دردا اونقدر زیاد بود ک من فقط جیغ میزدم و انرژیم رو ب تموم شدن بود ک دکتر گفت بچه جاش خیلی بد با دهن بسته زور بزن بعد از سه تا زور طولانی و با یک برش بزرگ اقا شهریار ساعت ۱۱و ۴۵ دقیقه به دنیا اومد
مامان ❤️یزدان❤️ مامان ❤️یزدان❤️ ۱ ماهگی
سمت بیمارستان موسی بن‌جعفر نامه از دکترم داشتم اونجا دیگ نرسیده ب بیمارستان رضوی خیلی شدید درد داشتم از بعد کسیه آب دبگ‌سدید شده بود فکمیکردم برم میگ برو هنوز یه سانتی یا بستری کنن با آمپول فشار
دیگ تو ترافیک بودیم و من جیغ میزدم یرم‌میکوبیدم ب صندلی خالم‌گف نمیشه بریم رضوی نزدیکه زایمانش سریع اومدیم سمت رضوی اومدیم بخش اورژانسش یه جیغ زدم همه اودمن‌سمتم با اون تخته رفتم اتاق زایمان ماما اومد معاینه گف ۹ سانتی حالا منو بگو تعجب کردم دیگ دکتر بخش میخاس بره ک نگهش داشتیم من‌رفتم اتاق خصوصی هیشکی نبود یه ربعی انقباض داشتم و وخت انقباض حس زور و درد شدید کمر داشتم جوری ک میخاس بشکنه هی میگفتم آمپول اپیدورال میخام میگفتن‌عزیزم لازم‌نیستی ۱۰ سانتی دوتا زور بدع بچه میاد منم زور میزدم ب گلوم فشار میدادم حین زورا مدفوع هم‌میکردم میگفتن خیلی خوبه یه زور دیگ یه ماما و دکتر بالا سرم بودن یکی هم‌همونجا کمکی بود ماماشکم‌فشار میداد حین درد خودمم زور میزدم دیگ چنتا زور زدم همینجور بچه یهو اومد بیرون خیلی خوب بود سبک شدم ولی بعدش شکم فشار داد دوسه تا خیلی درد میگرف ب نظرم فشار شکم‌خیلی بد تر بود از درد زایمان بعدش بخیه زد بخیه ها یکم میسوخت ینی‌من حی میکردم میگف خیلی بی حسی زدیم ولی من‌بازم‌حس میکردم نپیدونم‌چنتا خوردم گف ۳ یا ۴ تا خوردی ولی الان‌خیلی اذیتم‌واسه دسشویی اگ‌ن همه جوره روب راهم‌فقد دیشوییم‌نمیاد ادرارم
بیمارستان هم‌عالیه رسیدگی‌دکترمم خوب بود ماماهم‌همینطور خلاصه ک قسمت بود بیام‌اینجا‌زایمانمم خوب بود دردا رو تحمل کرده بودم البته خیلی دردا کمی داشتم تاقبل کیسه آب
مامان راستینم😍 مامان راستینم😍 ۶ ماهگی
#تجربه زایمان

سلامم .روز پنجشنبه شب خونه مامانم شب مهمون بودیم رفتیم دیدم پام قسمت چپش باد کرده مامای همراه هم چن روزی بود گرفته بودم مامانم گفت بهش ز بزن ز زدم ایشونم گفتن زود برو بیمارستان حتی گف ثانیه ای واینسا ماهم شام نخورده سریع رفتیم زایشگاه اونجا گفتن پات زیاد ورم نداره راسم میگف ورمش خوابیده بود گفتن باید معاینه بشی و من در ۳۹هفته و ۴روز معاینه شدم ۲سانت بودم دوتا کار آموز معاینه کردن خیلی درد داشت بعدش ب خون ریزی افتادم بعد دکتر شیفت اومد بستری کرد و باز معاینه😫قرار بود فرداش مرخص بشم ساعت ۳صب معاینه شدم ۳سانت شده بودم و باز ۶صب😭😭خیلی بد بود معاینه دیگه گفتن پیشرفت داری ب مامات ز بزن ماما هم گفته بود ۴سانت شدی ز بزن بیام و باز دکتر شیفت معاینه کرد گف ۴سانتی تا ۴سانت هیچ دردی نداشتم ز زدم مامای همراهم اومد و باز معاینه ی آمپول بهم زد گفتم چیه گف ک درد نکشی الکی گف می‌دونم بعدش هر چند دقه درد شدید داشتم از ۹صب دردام شروع شد خیلی درد داشتم خیلی هعی ماما میگف راه برو بعد رو توپ حال منم بی حاللل بشدت خوابم میومد هعی قسمش میدادم بزار یکم بخوابم ولی درد نمیزاشت خیلی درد بود بعد زیر دوش نیم ساعت کمرمو ب گفته ماما مامان خودم ماساژ داد ک هروقت دردم میگرف باید میشستم چهار دست و پا ب پایین زور میدادم بقیشو پارت بعدی میگم