۳ پاسخ

ولی من پنداری ۲۳ ماهگی از شیر گرفتم ۲۴ ماهگی تو اتاق خودش میخوابید البته یه چند ماه اول تو یه اتاق با برادرش میخوابید
ولی الان دو ماهی هست تنهای تنها می‌خوابه
هر چی زودتر جدا شه برای خودش بهتره
من اوایل میخوابوندمش بعد می‌بردم تو تخت
ولی الان میره تو تخت کارتون میبینه خوابش میبره
من بطری ابشو میزارم پیشش اگه بیدار شه میخوره دوباره می‌خوابه

من تو گهواره دخترمو میخوابونم خیلی راحت میخوابه هروقتم بیدار بشه میرم پیشش ودوباره میخوابونمش هرشب جدا بخوابونش تا عادت کنه

دیشب اولین شبی بود ک سهراب تو حال خابوندم خودم پیش شوهرم خابیدم. امدم پیشش خابیدم ک خوابش ببره وقتی خابید دورشو بالشت گذاشتم پتوشو چوری انداختم ک از روش نره اونور.چراغ خوابم روشن کردم تا صب خداروشکر خوب بود بیدار نشد...شاید اولش چند باری بیدار بشه ک اونم کم کم عادت میکنه

سوال های مرتبط

مامان امیرسینا مامان امیرسینا ۲ سالگی
سلام دیشب پسر دو سال و نیمه توی خواب گریه شدید کرد و خواستم بغلش کنم نگذاشت بعد گفت نمی‌خواد بخوابه و چراغ روشن کنم و موتور سواری کنیم یعنی سوار سه چرخه اش بشه ساعت حوالی چهار صبح بود یه کم بیدار بودیم و هی اینو می‌خوام و اونو می‌خوام منم دستش دادم تا اینکه دوباره یه جیغ بدحوربلند و وحشتناکی زد رفته بود کنار پنجره اتاق و بیرون نگاه میکرد نمی‌دونم چی دید اونجا منم از صدای جیغ ممتد پسرم بدجور ترسیدم هرچی ازش پرسیدم چی شده چی دیدی هیچی نگفت فقط مربع و گریه و بعد گفت که ویژه ویژه یعنی سوسک روی من حرکت می‌کنه آنقدر میترسید که اصلا نمی‌خواست پاشو زمین بذاره و چراغ روشن بود تا هفت صبح بیدار بود و بعد خوابش برد البته تو اتاق خودش نه که خواستم ببرم اتاقش با همون حالت خواب و بیداری مقاومت میکرد نمی‌خواست تو تخت خودش بخوابه و میترسید من صبحش دعواش کرده بودم شدید سر اینکه با مداد چشم های من که بارها از ش خواسته بودم بهشون دست نزنه روی فرش رو نقاشی کرده بود نمی‌دونم چیکار کنم میترسم در آینده رو روانش این ترس و پانیک آتاک تاثیر بدی بذاره عذاب وجدان داره میکشدم