مامانم هرجا میشینه میگه ما خیلی درگیر فاطمه و بچه هاشیم
با این که اصلا اینطور نیس نه کمکی نه هیچی
سری پیش شوهرم درهارو ک رنگ کرد ۵ روز رفتیم اونجا دیگه روزای اخر مامانم داش رد میداد گف دیگه بنایی ندارین؟؟
ک ینی دیگه نیا
بچه ها چن روزه خیلیییی بی طاقطن و یکسره جیغ میزنن واسه دندون منم نزدیک پریودیام اعصاب ندارم دیگه
الان پیام دادم ب مامانم ک فردا میایم اونجا
تا اخر هفته هم میمونم
هر هفته ازین ب یعد میرم ک بدونن درگیری ینی چی
دوستم بچش ۲ سالشه از زمانی ک دنیا اومده هر هفته میره خونه مامانش ۳ روز میمونه
اونوقت اینا منو با ۲تا بچه تنها میزارن نمیگن ی باری از دوشش برداریم

واااا بچه ی شماست مادرت خودش بچه داریاش رو‌کرده چه انتظار بی جایی داری ازشون ببخش ولی اصلا درکت نمیکنم،از فردا میری تا اخر هفته بمونی تا بفهمن درگیری یعنی چی!؟چه جالب

سلام عزیزم حق داری گلم ولی پدر و مادر که وظیفه ای ندارن پروسه بزرگ کردن بچه های خودشون کلی توان و انرژی رو ازشون گرفته سن و سالی ازشون گذشته...
صبوری کن خدا کمکت می کنه😚

عزیزم خیلی سخته واقعا ولی بدون توقع زندگی کن من مادر ندارم خواهرمم ی شهر دیگه زندگی میکنه مادر شوهر و خواهرشوهرم که همیشه کار دارن. خودم تنها با سزارین ی بچه کولیک رفلاکسی بد قلق بزرگ میکنم ۸ماهه نشده ی دل سیر خوابم هیچ کمکی ندارم ولی خدا خودش کمک میکنه توان میده گاهی با گریه پسرم منم گریه میکردم چون نمیدونستم چکار کنم

عزیزززم سخته واقعاً

منم کلا تنهام کمکی ندارم ☹️🥲

وقتی میبینم بقیه ماماناشون یا مادرشوهراشون چقد بچه هاشونو نگه میدارن یا کمک می‌کنن حسودی میکنم 😐😂

یه جوری برو که عادت کنن
مثلاً من هفته ای دوبار میزم از صبح تا شب میمونم
اگه بچه ها مریض بشن که شب میمونم
ما هم چهار تا خواهریم
اما من انقد تند تند میرم که واقعا عادت کردن میگن امروز نیاد ،فردا میاد🤣
یه بار قهر کردم یه هفته نیومدم
مامانم زنگ میزد گریه میکرد. بیا
باباممم دوبار اومد جلو در
می‌گفت نیا خودت ،اما بزار بچه هات ببریم
ما نوه زیاد داریم ها
اما من چون همش اونجا بودم عادت کردن
تو هم دور نباش ازشون ،تندتند برو

بنظرم برو بچها خوب از احوالشون بپرسن 😂😂😂😂😁😁😁

عزیزم اول اینکه بهتره شما میزان توقعت رو از عزیزانت بیاری پایین
مادرت حق داره به گردنت شما بعدشم بچه های شما هستن کسی وظیفه نداره نگهشون داره اگرم نگهداره لطف میکنه ینایی که خدا بهشون دوقلو میده پرستار تمام وقت دارن واسه بچه هاشون
درسته شماهم یه جاهای کم میاری، خسته میشی حق داری گلم به جز بچه داری باید به کارای خونتم برسی اما از هیچکس توقع نداشته باش اون موقعست که ارامش توی زندگیت جریان پیدا میکنه🥰🌹😍

خدا قوت بهت مامان نمونه.مادر دوقلو بودن خیلی سخته.خواهرای من دوقلو هستن ویادمه مامانم چقدر دست تنها بود وبنده خدا اصلا وقت نمیکرد به خودش برسه.واقعا درکت میکنم چقدر خسته میشی.

عزیزم واقعا حق داری
آدمی ک دوقلو داره بقیه باید درکش کنن و‌تنهاش نزارن
شمام آدمی شمام مادری یه جاهایی کم میاری
اونی ک باید پشتت باشه اول همسرته و بعد هم خونوادت
اصلا هم به حرف چرت و پرت بقیه توجهی نکن ک میگن وظیفه مامانت نیست و فلان
اتفاقا بنظرم وظیفه هرمادریه ک به بچش توجه کنه

بهت حق میدم من بایدونه دیگه اعصاب ندارم خسته ام واقعا🥺

خواهرات چی؟؟اونا نمیتونن کمکت کنن ؟

اونوقت جاریم طبقه بالا مادر شوهرمه کلا بچهاشون نگهداشتن، هر سال راحت خونه تکونی کرد خونش تمیز تفریحش ب جا یادمه بچهاشون میذاشت میرفتن پارک دوتایی، اونوقت من ک از سختی بچه داری میگم میگه حالا مونده یکسره هم میگه من بهت زنگ نمیزنم چمن وقت ندارم، یکسره هم میگه خسته اس کاراش زیادن بچهاش یکی 7 یکی 9 سال و بهش حسودیم میشه انقد راحته

همزمان باید از مادر و مادر شوهرت توقع داشته باشی حق داری ناراحت باشی من کاملا درکت میکنم من ی بچه ب شدت بهونه گیر وابسته شیطون دارم دست تنهام خانوادها هر دو شهرستانن، حتی شوهرم خیلی وقتا شب کاره ظهر میره فردا صبحش میاد

وای دقیقا درکت میکنم چون منم کمکی ندارم مادرم که دور بهم خونه مادرشوهرم نمیرم ماهی یه بار اونجام که میرم استراحت ندارم چون خودم همش بابد حواسم به بچه ام باشه خواهرشوهرمم همش میگه اگه ما نبودیم تو چیکار میکردی اگه یه روز بیاد خونمون کاری نمیکنه فقط غر میزنه

دوقولو خداییش سخته مامانت باید بیشترازاینا هوات داشته باشه

دقیقا مامان منم پیش همه میگه ما درگیر بچه شیم دیگه😕

خوب مامانامون هم سنی ازشون گذشته نمیتونن بچه هاشونو بزرگ کردن میخوان الان راحت باشن حداقل یه روز برو شب نخواب اونجا
والا مامان منم همینو میگه بهم من دو هفته یه بار ۵ ساعت میرم

منم مامانم حوصله نداشت از اول دنیا اومدن بچه تمام شب بیداری ها و اذیت هاشو خودم تحمل کردم بعضی شبا تب و لرز داشتم حال خراب ولی بازم یکدم من بیدار میشدم کسی کمکم نکرد فقط از حق نگذریم دو سه شب شوهرم برا شیر براش بیدار شد اون اولا هیچ وقت اینایی که میگن میریم خونه مامان استراحت و درک نکردم اونجام تمام کارا گردن خودمه هرکی پنج دقیقه بر میدارش باز می‌زاره بغل خودم با اینکه هفته ای یکبار میرم اصلنم خونم نمیان

خودمم وقتایی که خوابه تقریبا نمیتونم بخابم باید یا غذا درست کنم یا کار انجام بدم

مامان من ازم دوره ولی میاد میمونه گاها کمکم میکنه یا ما میریم میمونیم یه ماه حتی
با اینکه اونیکی خواهرامم بچه دارن کمک اوناهم هست ولی خیلی صبرو تخملش بالاست
مادرشوهرمم چون شوهرم از صب تا شب خونه نمیشه کمک میکنه بیاد
بچه داری سخته خب دس تنها یا باید شوهر باشه پیشت یا مامان یا مادرشوهر

مالا همه‌مادر دارن ما هم مادر
تو این یک سال تا حالا یه ساعت نزاشتم پیشش برم به کارام برسم
نه اینو نه دخترمو

بعدشم مادرت توروبزرگ کرده دیگ وظیفه نداره بچه هاتم بزرگ کنه...طلبکاری مگه. کی گفته همچین وطیفه ای داره میخاس دوتا دوتا مباری عزیزجان

درسته کمک داشتن خیلی خوبه و کمک کنن واقعا اذیت شما کم میشه ولی قشنگم وظیفه ای ندارن اگه بکنن لطفه
ولی اینکه همه جاهم میگن کارشون اشتباه

دو بار که رفتی یه چیزی بارت میکنن
راه حلتو عوض کن

بعضی ماماناوخواهراواقعافرشتن من خدایی مامانم عالی ولی بنده خدازانوهاش داغونه ب زورراه میره ولی دوستم دوقلوداشت مامانش وخواهرش یکسره پیشش بودن الان بچه هاش ۲سالشون

والا منم همیشه تنهام ولی هر کی دورو برم زایمان کرد همیشه کمک داشتن

هرچند اونجاهم ک برم بازم خودم باید با بچه ها باشم ولی اینجوری حداقل ناهارم حاضره جوشاونو نمیزمم