۲۶ پاسخ

سلام عزیزدلم انشالله زودی خوب میشه برمیگردین خونه الهی خیرشوووووووو ببینید ♥️🧿♥️

الهی عزیزم.خداشفاش بده گلم
برای سلامتی دخترکوچولو نازمون همه دوستان صلوات بفرستن🥲

من خودم واسش آیه الکرسی هم خوندم خدابهت ببخشه عزیزم

الهی قربونش برم من انشالله که زود زود محیای قشنگم خوب میشه عزیز دلم🥺🤲

درخواست میدی گلم پرم

الهییی امین🤲

انشالله خیلی زودمحیای قشنگم خوب بشه.الهییییییی آمین

عزیزم انشاءالله که زود خوب میشه دختر منم نزدیک ده روز بود که سرماخوردگی شدید داش

ای وای😔الهی عزیزم ان شالله زود زود خوب میشه توکل به خدا

ان‌شاالله زودی خوب بشه و برگرده خونتون 🥺🌹

چیشدی عزیز خاله😭😭😭

ان شاالله دخترگلتون خوب میشه پسرمنم بستری بوددیروزمرخص شد تب داشت ۶روزامروزم شکمش داغ بمیرم برای بچم هیچی ازش نموندسوراخ سوراخش کردن 😔

خدا پشت وپناهش

ای جانم 🥲🥺🥺 الهی خیلی زود خوبشی بیای خونه گل قشنگم دختر نازم 😘😘😘🥰😍😍😍😍😍

خوب میشه عزیزدلم

آخ فداش بشم، چقد سخته
خدا هیچ کسی رو با مریضی بچش امتحان نکنه
خداروشکر که بهتره

ایشالله که زود خوب میشه عزیزم

سلام عزیزم من خبر نداشتم
حتما محیا گلی زود حالش خوبه خوب میشه عزیزم
واقعا مریض شدن بچه ها فشار روحی و جسمی زیادی به مامانا میاره ولی میگذره گلم مثل همهی روز های سختی که میگذرن

الهی
انشاالله که زود بهبود پیداکنه!

الهی بگردم 🥺انشالله هرچی زودترخوب بشه محیاجون برگردین خونه براش صلوات فرستادم

الهی آمین

الهی آمین😔😢

عزیزم انشالله ک هرچه زودترخوب بشه علایم عفونت ادراریش چی بود؟؟؟

انشالله که زودتر خوب بشه برگردی خونه عزیزم

صلوات فرستادم زود خوب شه

الهی امین

ایشالا که هرچی زودتر حالش خوب بشه

سوال های مرتبط

مامان ماهِ زندگیم 🌙✨ مامان ماهِ زندگیم 🌙✨ ۲ سالگی
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

محیای نازم ،دردت به قلبم
نشد که مثل پارسال یه هفت سین کوچولوی قشنگ تو اتاقت بچینم و لباس های قشنگ عیدت رو بپوشی و بریم خونه ی عزیزجون و باباجون و عیدیتو بگیری و...
درسته من و بابایی بادیدن این همه معصومیتت رو تخت بیمارستان بعد از ۱۷ روز ، سالمون رو باگریه آغاز کردیم
ولی «میدونم که خدا باماست»

آخ که من چقدر از آزمایش چکاپ یکسالگی استرس داشتم و میگفتم اذیت میشی ،نمیدونستم قراره روزی برسه که جای سالم ،بدون رد آمپول و سرم و رگ گیری و... رو بدنت نمونه
باورم نمیشه دختری که ما ب معنای واقعییی لای پر قو بزرگ کردیم و خیلییی هم لوووس و سوسول بود الان کل بدنش کبود باشه،ای کاش
کور میشدم و شاهد این صحنه های دردناک نبودم،قلبممممم پر از درده
....
آخ که من چقدر دوست داشتم ی روز بیام شیراز وجز برنامه های خاصم بودولی نمیدونستم که اولین بار سفر شیراز من و تو برای مریضیت باشه 🥺

پ.ن ۱ :تشخیص بیماری محیاجانم از عفونت ادراری شدید رد شد و در واقع بعد از کلی آزمایشات روزمره و سونو کلیه و اکوقلب و سی تی اسکن مغز وقفسه سینه و ریه و حتی آزمایش کرونا،تشخیص فعلی بیماری کاوازاکی هست که من تو عمرم نشنیده بودم و دلیل تب مستمرش هم همین بود که البته خداروهزارمرتبه شکر این بیماری به هیچ قسمتی از اعضای بدن دخترم نرسیده و تنها دلیل تشخیصشون تب مستمر و مداوم بالای ۳۹ درجه اس

پ.ن ۲ : از عزیزانی که مداوم جویای حال محیاجان بودن صمیمانه سپاسگزارم
قوت قلب من بودید❤️

سال جدید براتون پر از شادی و سلامتی و اتفاقات قشنگ باشه🌹

الهم اشف کل مریض 🤲
۰۳/۰۱/۰۱
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
حالا پسرم ۳ ماهه شده بود با خودم فکر کردم اگه قرار باشه هر ماه پسرم تشنج کنه من ببرم بیمارستان بستری سرم و دارو هربار نوار مغز ام آر ای وکلی بچه اذیت بشه سوراخ سوراخ بشه چون بزرگ نیست که قانع کنی دستتو تکون نده بزار سرم بره سوزن درنیاد نوزاد بود بالاخره یا شیر ندی گشنه بمونه درسته سرم می‌رفت ولی خب بالاخره بچه بود دیگه شیر میخواست گشنش میشد هربار با خودم همه این هارو مرور میکردم کلی سوال تو ذهنم بود چرا تشنج کرد هزار تا چرا تو ذهنم داشتم و جواب هیچ کدوم از سوالاتم رو نگرفتم مامانم با همسرم مشورت کرد یه دکتر خوب پیدا کنین ببرید مطبش ببینید چی میگه بیمارستان نبرید منم موافق بودم تصمیم گرفتیم دیگه بیمارستان نبریم همون ۲ باری که بستری کردن قد ۲ سال گذشت برام هیچکس جز مادر نمی‌فهمه اون لحظه ها رو اون صحنه هارو مخصوصا نوزاد باشه دیگه فاجعه میشه واسه مادری که فقط ۲ ماه از زایمانش می‌گذشت هنوز خوب اونجوری که باید خستگی در نکرده بود هنوز از لحاظ روحی خسته بود جسمی که دیگه بماند .یه دکتر خیلی خوب پیدا کردیم که همون موقع هایی که بچم بستری بود اونجا میومد به مریض هاش سر میزد اونجا همه تعریف میکردنش وقت گرفتیم بردیم مطب.
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
وقتی پارسال ۹ آذر واکسن ۲ ماهگی پسرمو زدن اومدیم خونه اینقدر بی تابی میکرد که میخواستم قلبمو از جاش بکنم قبل واکسن هم خیلی بچه ای بود که شب و روز گریه میکرد و هردکتری که میبردیم میگفتن کولیک داره اون ۲ ماه به شدت سختی که داشت گذشت ۵ روز بعد از زدن واکسن تشنج کرد بردیم دکتر اطفال گفت احتمالا مشکل قلبی باشه ببرید اکو قلب بگیرن ما اومدیم خونه پسرم جلو چشمم تو بغلم لب هاش کبود میشد سیاه میشد تف حباب میومد از دهنش بیرون صداش درنمیومد دیگه چندین بار بچم حالش اینطوری میشد ۷ بار تو یک روز بهش حمله دست داده بود بااینکه بردم دکتر اطفال همون روز هم بردم ولی جوابی نگرفتم و این نگرانی‌ مارو کشوند به بیمارستان کودکان مفید اون شب انگار من خودم نبودم اینقدر حالم بد بود وهیچی آرومم نمی‌کرد فقط یه مادر می‌فهمه من چی میگم رسیدیم بیمارستان بخش اورژانس نوبتمون که شد همه علایم هایی که از صبح داشت گفتیم وگفتن تشنج کرده و بستری باید بشه وقتی شنیدم این حرفو انکار دنیا دور سرم چرخید خیلی حال بدیه بچه ی دوماهت طفلک ضعیف یه بچه ی کوچولو مثل عروسک ها خوابیده بود جیگرم کباب شد میخواستم قلبمو هزار بار از جاش دربیارم ولی پسرم هیچیش نباشه تو اورژانس بستری کردن پسرموگذاشتم رو تخت تا انژیوکت بزنن برای سرم آخ خدا هیچ مادری نبینه این صحنه به من گفتن بیرون باش از لای در میدیدم اینقدر گریه کرد بچم اینقدر اذیت شد دیگه خدا فقط دید که چی به من گذشت آنژیو کت زدن سرم زدن اکسیژن وصل کردن به دهنش ای خدا نیبینه هیچ مادری الهی هیچکس نبینه این صحنه ها فقط خدا می‌دونه چه جوری من تحمل کردم انگار شده بودم کوه قوی صبور استوار......
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
من همیشه فصل پاییز و خیلی دوست داشتم برخلاف یه سری آدماکه پاییزودوست ندارن میگن دل گیره هوا زود تاریک میشه دلمون میگیره غم داره ولی من همیشه عاشق پاییز بودم پارسال پسرمم اتفاقا ۳ مهر بدنیا اومد وقشنگترین روزای زندگیم همون چندروز اول بود انگار زندگی من تو پارسال متوقف شده ولی تا امسال خیلی چیزها تغییر کرد خیلی جریان ها برام اتفاق افتاد که همش بد بود یه سری راز ها تازه برام برملا شد که این خودش یه غم بزرگ تو دلم گذاشت پاییز پارسال یادمه یه عکس از پاهای کوچولوی پسرم گرفتم ویه متن نوشتم متنش این بود ؛ این اولین وآخرین پاییزی که بااین پاهای کوچولویی که راه نمیرن میگذرونی ، پاییز بعدی روی برگها قدم میزنی جان مادر ... بچه ها نمیدونین امسال که مرداد جواب آزمایش پسرم اومد وفهمیدم بیماری ژنتیکی ( میتوکندریاال) داره و الآنم همچنان کاردرمانی میبرم از ۲۱ مهر ماه هفته ای ۳ بار امسال بدترین سال شد برام مخصوصا این پاییز بدترین غمگین ترین دلگیر ترین پاییز شد که حسرت ها که سوخت که آرزوهایی که همش به باد رفت وهدر شد میگذره ولی ردش تا ابد توقلبم میمونه باور میکنین از یه جایی به بعد تو زندگی خیلی چیزها برام بی اهمیت شده دیگه هیچی جز پسرم برام مهم نیست 💔🥺😓😔 امیدوارم لااقل پاییز بعدی همه چی تغییر کنه حال دلم خوب بشه بچم خوب بشه شادی به دلم به زندگیم برگرده دعاکنین برامون برای همه بچه های مریض دعا کنین چون من از دل مامانایی که مثل خودم همچنین شرایطی مثل ما دارن کاملا خبر دارم میفهمم یه مادر چی می‌کشه فقط یه مادری دلسوخته از دل مادرایی که بچه های مریض دارن با خبره خدایا این فرشته کوچولوهاتو خوب کن اوناتواین دنیا بی گناه ترین هستن معصومن خودت رحم کن 😭🙏💔🥺🥺🥺🥺😥😥😥😥