۲۶ پاسخ

عزیزم خداروشکر که به خیر گذشته، من چون پسرم هم سنگین شده هم خیلی شیطون شده، شوهرم توی حمام یه نگهدارنده دوش ، پایین تر از شیر حمام برام وصل کرده میشینم روی چهار پایه و راحت بچه رو میشورم نه به کمرم فشار میاد و هم احتمال افتادن بچه کمه چون روی پای خودش نگهش میدارم

الهی بمیرم

ای واااای چقد بد😞😞خدارو شکر الهی شکر که به خیر گذشت. نگران نباش گلی وقتی گفتن چیزی نیست هیچی نمیشه اون باد کردن هم طبیعیه به هرحال ضربه خورده. عزیزم ازین ببعد میبریش بشوریش یه پاشو از قسمت رونش بگیر تو مشتت سفت چون بچه ها عادت دارن پاشونو میزنن به یه جا خودشونو هل میدن عقب

بمیرم برات عزیزدلم خداروشکر که به خیر گذشت منم خیلی ترس اینو دارم چون چند بار داشته از دستم پرت می‌شده چقدر تو و گل دخترت چشم می‌خورید خیلی صدقه بذار
نمیخوام نگرانت کنم دکتر ها نگفتن از سرش عکس بگیری؟

خدارو شکر که بخیر گذشته نگران نباش اون ورم بخاطر ضربه یوده الحمدالله که چیزیش نشده برو یه صدقه بده

وای قلبم افتاد😭

وای تصورش کردم تمام بدنم لرزید خدا رحم کرده بهت عزیزم واقعا یه نذری بده

عزیزم وقتی دکتر گفته چیزی نیس پس نگران نباش
فقط حواست باشه حالت تهوع داشت یا استفراغ کرد خدای نکرده حتما ببرش بیمارستان

خدا رو شکر که چیزیش نشده بچه شاید بی قراری میکنه گریش به خاطر سرش نیست

خدا به حق این شبهای عزیز بهت بخشیده همیشه شاکر خدا باش و دیگه خودت و اذیت نکن

الهی بمیرم

عزیزم
تصورت کردم🥲
چه زجری کشییییییدی😵‍💫😖

بدنم لرزید با خوندنش خدا بهت رحم کرد حتمااااا صدقه بده براش یه خروسی چیزی سر ببر .خدا شکر بخیر گذشت..بخدا ما مامانا در روز انقدر خسته میشیم بعضی وقتا واقعا کم میاریم .موقعی که پی پی کرده اول با دستمال مرطوب پاکش کن بعد ببر بشور که سریع با یه اب شسته بشه زود بیاریش بیرون

عزیزدلم خداروشکر چیزیش نشده هر چند سخت ولی خودتو ناراحت نکن

ای خدا 😭😭😭وحشتناکه

خدارو شکر اگه دکتر خوبه پس خودتو نگران نکن

چرا میبریش تو دستشویی من شوهرم حالا یا خونه مامانم باشم آب می ریزن تو دستم تو لاکی میشورمش تنها باشم اول با مرطوب پاک میکنم سریع میبرم تو حموم میشورمش ولی شوهرم هیلی سفارش میکنه بچه رو نندازی بدبختمون کنی
خداروشکر بخیر گذشت عزیزم الان با این ک جیزی نشده ولی خودت خودتو کلی سرزنش میکنی الان میفهمت

خداروشکر چیزیش نشده

دکتر بردی دیگه گفتن خوبع خودتو ناراحت نکن ان شااللع چیزی نیست ولی حواست بهش باشه ی وقت علایمی جدید نداشته باشه

ای خدا 🥺 خدایا شکرت که سالمه خدایا هزار مرتبه شکر واقعا خیلی باید مراقب بود

چه وحشتناک
من یکی از وحشتامه وقتی میرم بشورمش

خداروشکر که خوبه اولشو خوندم دلم‌لرزید .. بعدم خب درد داشتنش طبیعیه سرش ضربه خورده ادم بزرگم باشه درد داره چه برسه اون کوچولو

انشالله چیز مهمی نیست عزیزم سعی کن ناراحت نباشی بچه می‌فهمه💗

عزیزم اگه بالا بیاره خطرناکه که خداروشکر الان خوبه

فداش بشم خدا رحم کرده وقتی دکتر گفته هیچی نیست خودت نگران نکن یا یبار دیگه ببر نشون بده اشکال نداره که

تودستشویی بودی دنیز کجابود که پرت شده؟

سوال های مرتبط

مامان پارسا مامان پارسا ۱۵ ماهگی
سر شب تو حیاط بودم یهو دیدم پسر بزرگم میگه مامان سوسک سوسک تا نیگاه کردم دیدم وسط پاهاش یه عقربه پسرم داره پاهاشو بالا پایین میکنه 😐 پسر کوچیکمم بغلم بود اینقدر جیغ زدم از ترس که بچه ها هم وحشت کردن زدن زیر گریه..تنها کاری کردم با سرعت پسرمو بغل کردم رفتم تو خونه گذاشتمشون زمین حالا هر دوتا جیغ میکشیدن ..برگشتم دیدم عقربه قشنگ پشت دره نزدیک بود بیاد تو خونه...فک کنین با جیغ درو بستم بچه کوچیکه رو دوباره بغل کردم پسر بزرگم از ترس رفته بود تو سالن گریه میکرد..زنگ زدم همسایه اومد قبلشم خودم درو باز کردم دیدم نیست همسایم اومد با نور گوشی همه جارو گشت نبود... من فقط بخاطر پسرم وحشت کردم اگه نیشش زده بود هرگز خودمو نمیبخشیدم.. خدایا شکرت که مواظب پسرم بودی.. تو هفته گذشته ماشینا پشت هم تو حیاط پارک بودن پسرم سوار ماشین شد به شوهرم گفتم سویچ ازش بگیر یه وقت ماشین تو دنده نباشع...انگار نشنید یهو صدا اومد ماشین تو دنده بود استارت زد محکم خورد پشت ماشین جلویی بازم شکر خودش چیزیش نشد..بعد اون تو ماشین اسباب بازیش سوار بود یهو افتاد مداد تو دستش گلوشو پاره کرد سریع بردیم بیمارستان عکس گرفتن خداروشکر استخون آسیب ندیده بود..بازم قبلش پسر کوچیکمو بردم حیاط یه لحظه حواسم پرت شد نفهمیدم چطور با رو روئک خودو زمین صورتش داغون شد از ابروش خون اومد..چرا اینجوری شدیم ما😐😐😐
مامان کارن👶🐣 مامان کارن👶🐣 ۶ ماهگی
لعنت ب واکسن اون روز فرصت نشد بگم
کارن واکسن ۶ماهگی زد حالش خوب بود تا بعدظهرش یکم پاهاش درد میکرد تکون نمی‌داد بچم ی کوچولو تب داشت بعدظهر ساعت ۵اینا بودش بهونه کرد گرفتم بغلم یکم راه بردمش دیدم آروم نمیشه مامانم اومد گرفتش از من تو بغل مامانم بود گفتم بزار تبش بگیرم باز گزاشتیمش تو تشکش یهو کارن شد مثل گچ سفید چشاش بست بی حال افتاد خیلی ترسیدم سریع زنگ زدم اورژانس گفتن بزن کف پاهاش ببین بیهوش نشده زدم اما کارن چشماش باز میکرد باز میبست گفتن از هوش نرفته اما ببرید دکتر ببینه یا آدرس بدید اورژانس بفرستیم اینقدر ترسیده بودیم من مامانم سریع برداشتیم بردیم درمانگاه سر خیابون اونجا دیدن کارن بدون نوبت فرستادن دکتر دید اما موقعی رفتیم پیش دکتر دیگ کارن حالش بهتر شده بود بی حال بود اما رنگ روش خوب بود ب دکتر گفتم کارن لباش سفید سفید شد بی حال افتاد تو بغلمون ی ثانیه قبلش گریه میکرد گفت از واکسن هس انگار اینکه از حال بره ویتامین هاشو گفتن بده با استا ک تب نکنه خداروشکر حالا خیلی خوبه اما اون لحظه مرگ با چشمام دیدم هنوز یادش میوفتم گریم میگیره