اونایی ک بچه هاتون خودشون میخوابن میشه کمکم کنید
من دوست دارم دخترم خودش بخوابه ولی واقعا با این شرایط چطوری میشه؟
دیشب از ساعت یازده و نیم روی پا بود تا دو شب نخوابید
خودم داشتم بیهوش میشدم
اومدم رخت خواب پهن کردم توی پذیرایی آزاد گذاشتمش بلکه خودش بخوابه
خودم هم خوابیدم ولی از زیر چشم حواسم بهش بود
شوهرم توی اتاق خوابیده بود
دخترم ی دونه میزد توی سر من بدو بدو می‌رفت توی اتاق یکی میزد توی سر شوهرم
پنج دقیقه ی بار صدای دعواشون رو می‌شنیدم
یهو اومد سمت من با شیشه کرم شانس آوردم داشتم نگاه میکردم اومد بزنه توی صورتم از دستش گرفتم وگرنه الان همه اجزا صورتم باهم یکی شده بود
بعد این همه جا عین اومد روی بالشت من روی موهام نشست حس کردم همه موهام داره درمیاد
گذاشتمش اونور دوباره بلند شد روی بالشت من سعی میکرد وایسه سر پا هر هر می‌خندید
آخری حالت چهار دست و پا شد دو تا دستش رو با فشار زیاد فشار میداد روی قفسه سینه م حس کردم دارم میمیرم
خلاصه تا ساعت چهار درگیر بودیم
آخری ی دست کشتمش با گریه روی پام خوابید
واقعا کلافه م کرده
نمی‌دونم چیکار کنم
پاهام داغون شده
اینم اصلا خودش نمیخوابه
جای من بودید چیکار میکردید؟

۱۷ پاسخ

من خودم ضحی رو عمدتا چهار پنج به بعد نمی‌زارم بخوابه که شب هشت نه دیگه خواب باشه
ریحانه احتمالا تو روز زیاد می‌خوابه یا بدموقع می‌خوابه که شب فول انرژیه

پسرم خودش دراز میشه میگه پتو بکش بادستم آروم آروم روش میزنم می‌خوابه بعضی مواقع روم دراز میشه سرشومیزار روقلبم می‌خوابه

سلام عزیزم ‌ببین باید عادت کنه دختر منم مثل دختر شما بود اول باید خودت طاقت داشته باشی برقارو خاموش کن بدون هیچ شب خوابی که پا نشه بزار کنارت اگه گریه کرد واکنشی نشون نده فقط ۳روز سخت میشه ولی عادت می‌کنه من دخترم از ۱سالگی میزارم کنارم می‌خوابه حتی روزا پتوشو که میارم خودش دراز می‌کشه می‌خوابه

ی بار جدی دعواش کن بزار بفهمه وقتی چراغ خاموش وقت خوابه
ی روزم ظهر نخوابونش سرگرمش کن ببین شب زود میخوابه

دختر من فقط روی پا میخوابید بیشتر از نیم ساعت رو پام بود تا بخوابه تا اینکه مریض شد و خودش دیگه نخواست روی پام باشه با اینکه روزا هم میخوابه شب ساعتای ۱۰ و نیم شیرش رو میدم بعد چراغا رو خاموش میکنیم همسرم میره توی یه اتاق جدا درو میبنده دخترم هم انقدر وول میخوره تا میخوابه منم پشتشو ماساژ میدم تا خوابش ببره

من شوهرم یه بار دعواش کرد ک برو بخاب پتو انداخت روش شیشه شیرشو خورد خوابید بعد از اون دیگه عادت کرد الانم بعدظهر میخاد بخابه پتوشو برمی‌داره پستونک یا شیرشو میخوره و میخابه راحت شدم

دقیقا پسر من هست فک کن نمی‌خوابه تا ساعت۳شب باز من صب میرم سرکار ولی من که میخابم میندازمش به جون شوهرم شوهرم بدبخت صب میره سرکار ما که دیوانه شدیم

من چراغارو خاموش میکنم کنار خودم میخابونم تا خابش ببره

فقط عصرا یا بعد از ظهر نخوابون تنها راهش همینه ک شب بیهوش میشه.در طول روز کلا نزار بخوابه.دختر منم سمجه من هرروز بعد از ظهر میخوابوندم تا دو شب بزور میخوابید باید داد میزدم لالا زود خوابش میبرد بعد چند مدته صبحا ک بیدار میشه دیگ تا شب نمیزارم بخوابه.عادت داره اتاقش بخوابه دو بار بالشو اوردم پذیرایی کنار همسرم اینم دراز کشید شیرشو بخوره منم کنارش دراز کشیدم همینجوری ک شیرشو میخورد دیگ چشاش رفت خوابید راحت بدون حرص و جوش و درد پا.توام امتحان کن درسته در طول روز خسته میکنه ادم استراحت نداره در عوض شب راحتی

ریحانه جان نمیدونم چقدر ه طب سنتی معتقدی
منم پسرم خوابش افتضاح بود، بردمش پیش استادم
ایشون گفتن بعضی بچه ها حرارت و رطوبت دماغشون (مغز) نمیزاره بخابن
یه روغن داد، توی بینی پسرم و فقط با سر گوش پاک کن چرب میکنم
خیلیی خوبه الحمدلله
خیلی موثره
خودمم وقتی حالم بده و پریشان احوالم میزنم، بهم آرامش میده(ببین خواب آور نیست، انگار مغز آدمو آروم میکنه، بو میکشی
حتی روی کیفیت خواب های پریشان اثر داره و تو خوابت با کیفیت تر میشه
اگه دوست داری یه بار بچه رو ببر پیششون ببینتش
میتونی هم این روغن و بگیری یا سفارش بدی با پیک برات بیارن(چون خودشون میسازن) تنها نکته اش اینه که وقتی تب نداره نباید مطلقا بزنی چون گرم و تب و بالا میبره
و اینکه در طول روز گفتن اصلا نزنید
به بالشت و پتوش عرق اسطوخودوس و گلاب اسپری کن، سعی کن حتی اگه نمیخابه یه رگتینی رو. منظم انجام بدی خودش بهش باد میده که باید بخابه، از ساعت 2،3ظهر به اونور الصا نزار بخابه
حتی اگه بدقلقی کرد
شبهای غذاهای پرکالری نده، میتونی حتی بهش دوغ بدی بخوره
از ساعت 9به بعد بازی های هیجانی نکنید، بیشتر کتاب خوندن و ماساژ و بغل کردن عروسک و بیا عروسک و نی نی و بخوابونیم رو پا و اینا
که بیاد سراغ خواب
یه مدت رو پا نزار، دراز بکش از پشت بغلش کن، نزدیک خوابش دست بکش بین دوابروش رو به پایین، شرطیش میکنه و چشاش و سنگین میکنه
بچه ها پسرفت خواب دارن، کمیل هم دیگه روپا خیلیییی سخت میخابه، بعد یه هفته درگیری کشف کردم رو زمین دراز بکشم از پشت بغلش کنم موثرتره

من لامپ خاموش می کنم تاریک میشه راه میره میره بهش محل نمیدم تا آخر میاد بغلم می خوابه واقعا سخته چون سرکار میرفتم همش می خواست روی پا بخوابه ولی این کار کردم عادت کرد

اوه بدم اومده از هر چی بچه، منو هم روانی کردن، بدرک نخوابیدن زرت زرت مریضن، چشمام وا نمیشن ،باید پاشویه کنم، بچرخونم، اینا چه جور بچه هایین،از کدوم کره اومدن، آخ دارم میمیرم از درد سینه، باید مریضداری هم کنم 😡😡😡😡

عاطفه بچت شیطونه انرژیش زیاده یا اصلش پیش فعالعععه

تو بچه رو خسته نمیکنی
باید رسش رو بکشی انقد بازیش بدی
اون خسته نمیشه هر وقتم میخواد میخوابه بلند میشه و اونی ک تو بخوای نمیشه

من تحت هیچ شرایطی نمیزارم یزدان تا هفت بخوابه بیدارش میکنم همه غزش رو ب جون میخرم با این حال ب زور سه میخوابونم حس میکنم یا باید تایم خوابش کم بشه یا کلا روز نخوابه

از شیر گرفتیش؟؟

عزیزم واقعأخیلی سخته درکت میکنم من چراغاروخاموش میکنم کناردرازمیکشم اونم صورتشومیذاره روصورتم چنددقیقه بعدخوابش میبره .

تو طول روز اصلا نمیذاشتم بخوابه

من اول میزارم خوب بازی کنه که آخر شب خسته بشه بعد چراغا خاموش خودش. یکم اینور و اونور میکنه خسته بشه میاد میخوابه

سوال های مرتبط

مامان محمد حسین❤️ مامان محمد حسین❤️ ۲ سالگی
سلام خانم گلا صبحتون بخیر
ادامه از شیر گرفتن پسرم 👇🏻
دیشب محمد حسین ساعت یک و نیم خوابید ، بعد دیگه تا ساعت چهار و بیست که اونم من بیدار شدم دیدم داره میره روی سرامیک ها کم کم ، داشت تو خواب غلت میزد و جاش خوب نبود یکم نق میزد منم سریع رفتم و جاشو عوض کردم و گذاشتمش روی تشک بعد دیدم مای بیبی پر شده گفتم عوضش کنم اذیت نشه تا صبح ، دیگه عوضش کردم و حین عوض کردم بچه خواب خواب بود ، مای بیبیشو از من گرفته بود با صدای آروم گفت اشغالی🥹یعنی ببرم بندازم اشغالی بعد بهش گفتم چشم مامان بعد سرعت گذاشتمش روی پاهام گیج خواب بود بچم بعد چند تا تکون مای بیبی از دستش افتاد و خوابید
بعد ساعت هشت باز گشنه شده بود نمی‌دونم یا تشنه بود داشت تو خواب نق میزد سریع شیر پاستوریزه ریختم توی شیشه چون دراز کشیده بود گفتم تو شیشه بدم بهش ( دوستان اصلا به پسرم شیر خشک ندادم فقط شیر خودمو خورده ) بعد همون‌طور که چشماش بسته بود شیزشو خورد و منم سریع کنارش دراز کشیدم و اونم دید کنارش خوابیدم ، چشماشو بست و ساعت هشت و ربع بود که خوابید 😊
امیدوارم این تجربه براتون مفید باشه مامان های عزیزم ❤️
مامان آلاء مامان آلاء ۲ سالگی
مامانا من دخترم رو پام می‌خوابید چون خودم راحتر بودم از اول بهش عادت دادم رو پا بخوابه ولی خب مشکل اینجا بود که اگه جایی بودیم یا حتی خونه اگه خیلی زیادم خوابش میومد نمیتونست بخوابه تا من بزارمش رو پام حالا جالب اینجاست که دیشب وقتی داشتم رو پام تکونش میدادم دیدم نمی‌خوابه یهو گفت بغل منم گفتم خب حتما هنوز خوابش نگرفته بغلش کردم یهو گفت پتو بالش براش گذاشتم رفت دراز کشید عروسکشو بغل کرد منم بیخیالش شدم کلا داشتم با تلفن حرف میزدم یهو دیدم بلند بلند میگه آلا خوابید آلا خوابید منم می‌خندیدم دو ثانیه نشد نگاش کردم دیدم خوابه😳😳😳😳الان امشبم همین حالت تکرار شد آوردمش تو اتاق چراغارو خاموش کردم یه بیست دقیقه همون تو حالت دراز کشید بازی کرد در حالی که داشت از خنده قهقه میزد یهو خوابید😳بنظرتون همینطوری پیش بره یاد میگیره وقتی خوابش میاد خودش بخوابه؟یا برش دارم بزارم رو پام من نمی‌دونم چرا انقد رو پا راحتم از طرفیم میگم خودش بخوابه یاد بگیره راحت شم
مامان ریحانه ♥️ مامان ریحانه ♥️ ۲ سالگی
من حس میکنم بچه م کارایی ک انجام میده غیر طبیعیه و بقیه بچه ها انجام نمیدن
خیلی بخاطر این موضوع عصبی میشم
مثلا از چند ماه پیش دراز میکشید و پای چپش رو می‌آورد داخل شکمش و ی جوری میشد به چند تا دکتر نشون دادم گفت سرش رو گرم کن یادش بره بعدش کمتر شد موقعی ک لج میکرد اینکارو میکرد ولی از وقتی از شیر گرفتمش کلا مثلاً کارتون نگاه می‌کنه همه ش در این حالته قبلا چند ثانیه بود الان ی مدت طولانی این مدلیه، فراموش ک نکرده بدتر شده
یا داخل ماشین دور از جون عین دیوونه ها میشه خودشو میکوبه به همه جا امروز رفتیم تفریح ی ساعت راه بود دهن منو سرویس کرد از بس توی ماشین رفت و برگشت گریه کرد
میگم نکنه گوش درد داره یا حالت تهوع میگیره
واقعا نمی‌دونم چرا این مدلیه همه بچه ها ماشین دوست دارن
شانس منه این باید اینجوری باشه
دیشب هم خونه عموم بودم دختر عموهام اصرار ک شب بمون
دخترمو خوابوندم تا میرفتم توی جمعشون گریه میکرد بیدار می‌شد تا چهار صبح روی پام بود
ساعت هشت هم از تفریح برگشتیم انقدر گریه کرد خوابش میومد
گفتم بخوابونمش شب نمیخوابه
ساعت نه و نیم دیدم خیلی بی‌قراره و خود زنی می‌کنه هم واستم بخوابونمش فقط از هم روی داد میخوابه هی خودشو سفت می‌کنه کمر میزنه لگد میزنه
واقعا دارم دیوونه میشم از دستش
خب وقتی خوابش میاد چرا باید کشتی بگیره
انقدر دیگه اعصاب برام نمونده
همسرم هم هی نظر میده و دخالت می‌کنه
دیگه امشب بهش تند شدم
الان باهم قهر کرده
واقعا دیگه تحمل ندارم
همین ی بچه کاری کرده نه دیگه خبری از حرف های عاشقانه هست نه اون زندگی رمانتیک اوایل ازدواج همه ش جر و بحث سر بچه
منم کم طاقت شدم تا چیزی میگه نمیتونم قانعش کنم میپرم بهش
واقعا این کارای بچه من طبیعیه؟؟؟
مامان محمد حسین❤️ مامان محمد حسین❤️ ۲ سالگی
سلام خانما
امشب سومین شب از شب‌های پر چالش از شیر گرفتن پسرم برام بود
من چون از پدر و مادرم دورم چند روزی اومدیم خونه مادر شوهرم تا بچمو از شیر بگیریم ، مادرشوهرم خیلی کمک حالمونه ، خدا خیرش بده خیلی کمک می‌کنه بهمون
امشب با مادر شوهرم رفتیم توی اتاق که پسرمو بخوابونیم پسرم خیلی علاقه نداره روی پا بخوابه چند بار بهش گفتم بیا مامان برات لالایی بزارم روی پاهام بخواب ، ولی دوست نداشت بخوابه دلش میخواست شیطنت کنه خسته هم شده بود خیلی و خوابش میومد
بعد به مادر شوهرم گفتم مامان شما خودتون بزنید به خواب منم خودمو میزنم به خواب ببینیم چیکار می‌کنه
بعد پسرم هی صدام میکرد منم آروم جوابشو میدادم ، میگفتم مامان شما هم دراز بکش بخوابیم ، بعد از یکی دو دقیقه سکوت پسرم کنار من دراز کشید منم تکون نخوردم اصلا بعد پنج دقیقه دیدم که بچم خوابیده 🥹🥹
امشب اصلا برای خواب اذیت نکرد ، حالا از شب تا صبح ببینم چند بار بیدار میشه و چیکار می‌کنه ، فردا براتون تعریف میکنم 🙂
کنارش هم شیر گذاشتم که اگه بیدار شد بهش بدم