حال داشتید بخونید شاید 💢💢💢💢چقد چقد چقد برای ی زن بارداری و زایمانو همه اینا ی پروسه ی بسیار سختیه چقد باید از ی چالشایی بگذره .حالا بارداری راحت ترینشه ک بچه نیستو تو راحت میتونی بخوابی اما با تهوها و سردردادشو سنگین شدنای اخرش و احساساتی شدنا حساس شدناش همرو باید ی زن ب دوش بکشه حالا بماند که بچه بدنیا میادو و وضع وخیم تر میشه...با زخم و بخیه و خون باید واشی بچتو نگه داری اگه خوش شانس باشی کسی واست نگه داره ک کمکی برات بشه عالیه اما درکل تو سختیتو میکشی شب بیداریا ،خوش شانس باشی بچت زردی نگیرهو با همون حال بستریش نکنن،زندگی مقداری از اون حالت دونفرش درمیاد.حس افسردگی شدید سمتت میاد هرچقد بخوای تلا شکنی انگار ی جا از پشت گردنتو میگیره اما تو باید بخاطر خودت بچت و زندگیت قوی باشی.الان ک اینجام حالم به شدت بده.چندین بار حالتی بهم دست میده ک دست خودم نبودخ.حس میکنم شوهرم دوسم نداره اما میدونم داره حس میکنم برای بچه اوردن زود بود همش دلهرهو ترس دارم میگم نکنه خدایا زندگیمو از دست بدم ولی هرچقت ک ب اچلین گرمی بپن نفس فک میکنم میگم خدایا چجوری بدون این موجود کوچیک زندگی میکردم.. نمیدونم عوارض این بیهوشی و جای سوزنا و دردا و‌حس افسردگی شدبدم خوب میشه اما هرچی که هست فقط فقط میخوام بخوابم ۱ سال بشه و به زندگی برگردم .دلم تنگه خیلی ب شدت..من خودم دلم برای اینکه زن هستم خیلی میسوزه خیلی 😔








سزارین انتی جنسیت جنین فرزندپروری سزارین

۹ پاسخ

من به این فکر میکنم که یک زن چقدر میتونه قوی باشه که این همه مراحل سخت گذر کنه

کسی پیشت نیست کمکت کنه؟

🥲🥲🥲میفهممت

هعییییییییی🥲

دقیقامنم همینطورم منم مثل توروزای سختی رو گذروندم داغون شدم له شدم مخصوصاازوقتی زایمان کردم همش اشکم لب مشکم بی اختیارمیریزه شب تاصبح بچم گریه میکرد ازمادرشدن هیچی نمیدونستم این بیشترمنوازپادرمیاوردهنوزم چیزی بلدنیستم ازخدامیخوام فقط بهمون صبربده همین که بتونیم ازعهده بزرگ شدن بچه هامون بربیایم

یکم زمان بگذره حالت بهتر میشه من تا یک ماه تقریبا حس بدی داشتم خیلی گریه میکردم اما درکل بچه داری سخته یهو ادم کم میاره گریه میکنه پرخاش میکنه و..‌ باید صبوری تمرین کرد

عزیزم میدونم که چقد الان همه چیز برات سخت تر شده ولی میدونم تو قوی تر از این حرف هایی حتما کلی خسته شدی هممون داریم این روزها رو سپری میکنیم خدا کمکت میکنه بخاطر نوزاد قشنگت هم شده حالت خوب بشه اگه پدرومادرت یا پدرو مادر همسرت کنارت هستن ازشون بخواه هفته ای یک ساعت کوچولو رو برات نگه دارن و تو با همسرت تنها برین بیرون قطعا خیلی حالت بهتر میشه و اگه یوقت دیدی این حس ها داره شدیدتر میشه هیچ ایرادی نداره که از یه مشاور کمک بگیری❤️

دقیقا منم دیروز به همینا فکر میکردم.امروز انقدر خشک و سنگین شده بودم و مچ دستم درد میکرد و رو مثانم فشار بود و واژن درد داشتم که تو راه خوردن صبحانه پشیمون شدم.زن بودن چرا همیشه یه رنج ابدیه.بعد میگن زن ها با چیزهای کوچیک خوشحال میشن.زنها ضعیف و ظریفن.اگر چیزهای کوچک زندگی نبود با همه ی این دردها زن ها از بین میرفتن.تو این ۹ ماه موهام سفید شد،کنار چشمام چروک برداشت،پیشونیم چروک برداشت.ازون پوست صاف و بدون چروک و موهای بدون سفیدی فقط ۹ ماه میگذره.تازه من بعد بارداری هم تنهام و از الان وقتی میگن بچه داری سخت تر از دوران بارداریه میخوام بمیرم از خستگی

باید خیلی قوی باشیم با یکمی صبر همه چی درست میشه
با شوهرت حرف بزن بیشتر باهات وقت بگزرونه و توجهشو بیشتر کنه
مطمئن باش درست میشه

سوال های مرتبط

مامان نفس👨‍👩‍👧 مامان نفس👨‍👩‍👧 ۸ ماهگی
فک نمیکردم بعد از زایمانم ی روز چنین حرفی بزنم تو گهواره .قبل زایمان موقع حاملگی انقد خوشحالو شاداب بودم ک هردقیقه اینجا تاپیک میزاشتم بچها از دستم کلافه میشدن حالا الان وقت نمیکنم یا کلا نمیام.چ فکرا ک نمیکردم فک میکردم زایمان ک کنم بهترین حس دنیا میاد سراغم فک میکردم کلی روزای خوب در پیش دارم اما همه چی ب بدترین روش داره پیش میره .بدترین حسارو دارم .غمگینترینم .یچمو دوس دارم اما دلم نمیخاد نگهش دارم ازش خسته میشم.بزای خودم گریم میاد دم ب دقیقه یکی انگار میخلد خفم کنه انگار یکی بهم خبر بد میده کل دنیا برام تیره و‌تار میشه جوری ک انگار هیوکس دوسم نداره.زندگی برام بی معنی شده.همه اطرافیانم.مادرم شوهرم همه کار برای خوشحالیم‌میکنن امادانگار دیگه هیچ‌حسی ب زندگی ندارم..دلم برای همه چیم تنگ شده..همش اون اهنگ یادم‌میاد با غم تو دلم مرور میکنم اون اهنگ ک میخونه (روزای خوبت بگو‌کجااااا رفت تو غصه ها رفت یاذاز اینجا رفت )داغونم داغون ..نمیدونم چمه فقط دعام کنید ب زندگی برگردم(:






سزارین جنسیت زایمان بارداری
مامان نفس👨‍👩‍👧 مامان نفس👨‍👩‍👧 ۸ ماهگی
💢💢💢💢💢💢💢گه جون بچتون براتون مهمه بخونید❤خواستم فقط ی اطلاع رسانی بکنم.. من ی مادرم که مثل همه ی بچهای دیگه بچم زردی گرفته بود شدید فاویسمم بود .اخرای اسفند بود نزدیک عید .تمام اون صحنه ها جلوی چشممه و شاید فقط بخاطر همینه ک من حس افسردگی دارم و همش مثل کابوس جلوی چشممه ..باید سالها بگذره تا یادم بره..گفتیم کجا ببریمش گفتیم ۱۷ شهریور مخصوص نوزاداست وکلی تعریفشو شنیدیم گفتیم ببریمش _فقط خواستم بگم بچهاتونو اونجا نبرین بلایی ک سرم اوردن خداکنه سرهیچکدوم بچهاتون نیاد من دلم هنوزم خونه و الان هیچکاری از دست من برنمیاد نمیخام ب اون روزا فک کنم اما میخوام بگم توف تو ۱۷ شهریور..لعنت بهشون....خواستم بگم ک شماهم بدونید بچهاتونو نبرین اونجا...ب عنوان زردی بردیمش بستری کردیم هروز خون میگرفتن اره بخاژر خودشون بود...بعد چن روز گفتن باید عفونت ادراری بده شاااااااابد از ادرارشه..گفتیم باشه...ی پلاستیک دادن ادرار بچمو ریختن تو ی پلاستیک بردن ،اوردن گفتن جوابش خوب نیست..شاید پلاستیک کثیف بوده.مگه میشه پلاستیکی ک خودتون میدین ( بقیش تاپیک بعدی)





سزارین جنسیت زایمان
مامان ماهلین🧚👶🫀 مامان ماهلین🧚👶🫀 ۴ ماهگی
خانوما من دخترم دیگه کاملا شیرخشکی شد و انقد سینمو نگرفت که شیرم خشک شد من همه تلاشمو کردم ولی نشد😞من خیلی حس بدی دارم حس میکنم من اصلا مامان خوبی براش نیستم حس ناکافی بودن تمام روانم بهم ریخته همین الان دارم با اشک مینویسم من اصلا حالم خوب نیست و افسردگی که تو بارداری داشتم بعد از زایمان بیشتر شده همش غمگینم رو بچم بشدت حساس شدم هی نفساشو چک میکنم هی میترسم بچم خدای نکرده چیزیش بشه اصلا حال و حوصله ی هیچی رو ندارم و فقط کارم شده گریه حتی حال ندارم برم دکتر با اینکه شوهرم خیلی خوبه خیلی هوامو داره خیلی دلداریم میده و همش داره سعی میکنه از این حال درم بیاره ولی بازم من حالم خوب نمیشه و حس میکنم ن میتونم مادری خوبی برای بچم باشم ن همسر خوبی واسه شوهرم و اینکه دیگران هی نظر میدن که چرا داری ب بچت شیرخشک میدی چرا تو اینجوری میکنی مگه فقط تو مادری و بچه اوردی و.... این درک نشدن از طرف دیگران هم بیشتر کلافه م میکنه و حس بوچی میکنم ولی بخدا که دست خودم نیست کاش یکی بود درکم میکرد😔