سلام.

مامانایی که همه ی کاراشونو تنهایی انجام می دن توی بارداری ، میشه راهنمایی کنید ک چطوری همه ی کارای خونه رو می رسین تموم کنید؟ غذا رو کی آماده می کنید؟تنهایی می رین بیرون و خرید و دکتر؟

من تا پنج ماهگی حالم افتضاح بود ، ویارمم ب حدی بود ک یه تخم مرغ هم نمیتونستم پای گاز درست کنم و از تهوع زیاد یا خون بالا میاوردم یا همش زیر سرم بودم، الان دیگه یکم ویارم بهتر شده ولی شدیدا بی حالم ب حدی ک همش خوابم میاد و واقعا دست خودم نیست.

بقیه هم میگن دیگه خوب شدی بسه ، پاشو ، من کارامو میکنم کمو بیش ولی واقعا کم میارم ، پله هم داریم سختمه .

میخوام دیگه مثل قبل بارداری همه کارا رو تنهایی انجام بدم ، تا الان نمیذاشتن تنهایی بیرون برم حتی، آخه میگفتن شکم اولته ، بی جونی تنها نرو ولی دیگه خسته شدم از خونه نشینی و تنهایی و از این ک هرچی لازم دارم هزار بار بگم تا آخرم کسی نگیره یا همش اخم و تخم و تحقیر و منت گذاشتن روی سرم باشه . برا یه دکتر رفتن از ده روز قبل باید بگم ک اگه شوهرم بود منو ببره ، مامانمم راهش دوره همرام ک میاد اگ خسته بشه غر می زنه من ناراحت میشم .

ولی واقعیتش خودمم ترسیده شدم تنها برم خرید و بیرون ک نکنه خدایی نکرده اتفاقی بیفته و بلایی سر بچه بیاد،اما چاره ای نیست.

شما چجوری رعایت می کنین که مشکلی پیش نیاد و همچنان خودتون مستقل باشین؟

۱۶ پاسخ

خريد همسرم انجام ميده يا از اسنپ ميگيرم
دكتر با اسنپ ميرم همون بغل مطب داروهام و هرچي بخوام ميخرم مجدد با اسنپ برميگردم
من هم بچه اولم هست ولي تقريبا تا آنومالي دانشگاه هم هفته اي يك روز ميرفتم.
بستگي به خودت داره من كلا بدم مياد كسي كارام و بكنه
همه كارارو خودم انجام ميدم فقط جاروبرقي همسرم ميكشه

من تا دیروز مثل جنازه افتاده بودم و همه کارا مو شوهرم و مامانم میکردن
ولی امروز از صبح یکم انرژی گرفتم اشپزی کردم
خدا کنه از فردا به بعد هم بتونم کارامو بکنم

من که تمام خریدامو از فروشگاه سفارش میدم میارن دم خونه، واسه نظافت هم نظافت کار میاد، من فقط در حد یه غذا پختن و ظرف شستن انجام میدم، نه جارو میکشم نه سرویس میشورم، دکتر هم خودم میرم تنها، شوهرمم نیست کلا شهر دیگه کار میکنه من خودم کارامو میکنم

منم همه کارام خودم میکنم درصورتی ک ی هفته برم خونه مامانم اون نمیزاره کاری کنم من ی بچه کوچیکم دارم اما ی وقتا هست اصلا حوصله هیچ کاری ندارم شده دو روز ظرف نشستم یا خونم کثیف و بهم ریزی بوده اما شوهرم هیچ کاری نمیکنه اگ بگم ی لیوان آب بده من یا پسرم میگه خیلی رو داری خسته نشی. اما سعی میکنم تا میخوام کاری کنم ب پسرم هم بگم کمک کنه تا بعدا هم کمک حالم باشه

من تنهای تنهاااااا بودم همیشه همه کارامو خودم انجام دادم ، چه کار خونه ، چه کارای پزشکی و سونو و اینا، همسرمم اصلا کمک نمیکنه و واقعا ازش توقعی ندارم چون کارش بیرون خیلی زیاد و سخته .از این به بعدم همینه میدونم🙂

راستش من خیلی از کالاهای سوپر مارکتیمو از اُ کالا میخرم کارهامم یه مقدار شوهرم انجام میداد ولی راستش خسته شدم خیلی از اوقات حال ندارم ولی دیگه خودم انجام میدم هر جور که شده اگه دوست نداری دیگرانو اذیت کنی باید خودتو مجبور کنی که تموم بشه

والا منم اولا بیحال بودم حتی حالم از غذایی ک خودم میپختم بهم خورد نمیتونستم بخورم چون مادرمم یه شهر دیگس رفتم یکی دوماه خونه مادر شوهرم خوردم بعد کارای خونه رو کم کم انجام میدم بعضا حوصلم نمیکشه نمیرسم همه کارارو خونه بهم ریخته میمونه ولی خب شوهرم درک می‌کنه میبینه دیگه نمیتونم یا گاهن مادر شوهرم میاد وسایل وایتکسیمو تمیز می‌کنه بیرونم شوهرم دکتر میبره اسنپ نمیرم میترسم سرعت برونن چیزی بشه کلا خریدامون به عهده مرداس وسیله هم خاستنی یا ب شوهرم میگم یا برادرشوهرام میخرن

من از اول بارداریم خودم غذا درست میکردم و هنوزم میکنم.جاروبرقی میزدم هنوزم میزنم.ظرفا رو خودم میشستم هنوزم میشورم.
دکترا رو خودم میرفتم هنوزم میرم کسی هم باهام نمیاد.چندبار مامانم اصرار کرد ک بیام و اومد وگرنه من ازش نخواستم

چون دوست نداشتم اذیتش کنم

ببین من اصلا الان ب نقش شوهرت تو این زمینه کاری ندارم فقط ی چیزی میخام برای حال خودت بگم.من از اول خودمو زمین ننداختم بیرون میرفتم با اسنپ خریدامو میکردم پاساژ هارو میگشتم مهمونی میرفتم مهمون داری حتی میکردم تا ۳ ماهگی بعدش خیییلی دیگه حالت تهوع اومد سراغم و مجبور شدم برم خونه مامانم چون از خونه خودم بدم میومد شدید..بعد سه چهار هفته برگشتم چون ب خودم میگفتم تا کی؟تا کی بقیه بخان جور منو بکشن و از خونه زندگیم دور باشم؟برگشتم و دوباره زندگی رو ب هر نحوی بود از سر گرفتم بدون اینکه از کسی کمک بخام..ب این فک کن ک چند وقت دیگه ک بچه بیاد این شرایط ده برابر سخت تر میشه و تغییر میکنه.نمیگم مثل قبل بارداری انرژی داشته باش غر نزن همه کاراتو سر وقت و دقیق و دست تنها انجام بده نه ولی میشه کاراتو تقسیم بندی کنی آروم آروم از رو حوصله و با استراحت انجامشون بدی با زبون خوش از شوهرت کمک بخای با دوستات معاشرت کنی و خلااااصه بدونی اینم ی قسمتی از زندگیته

عزيزم هركسى شرايط بارداريش متفاوته
يكى كاراى خونشو خودش ميكنه يكى مثل من چون استراحت مطلق بودم ميترسم بخوام كارى انجام بدم يا تنها برم بيرون كار خونه رو هميشه رو هميشه ميشه انجام داد الان فقط سلامت خودت و بچه مهمه
اينكه تنها بيرون نرى هم بهتره چون خدايى نكرده حالت بد بشه بايد يكى پيشت باشه

بی حالیتم طبیعیه منم اوایل خلی میخوابیدم یه مدت خوب شدم دورباره اینجوری شدم فقط میخوام بخوابم بعد فصل بهارم هست ادم حوصله نداره ولی سعی کن تحرک خودتو داشته باشی ک ورم نکنی از حالا

عزیزم بنظرم اینکه لجبازی کنی و تنهایی انجام بدی برو مشاوره شوهرتو متوجه کن که تنهایی بچه نیاوردی
الان عملا کار خاصی نیست بکنی جز روزمره خانه داری
فردا پسفردا چی؟ کارای بچه
خدایی نکرده بچه سرما بخوره تنهایی ببری دکتر که به آقا بر نخوره؟ خب بخوره😏😏
بی مسئولیت بارش نیار وقتی میبینی این همینطوری ذاتا فاقد مسئولیته

منم بچه اولمه و چون قبلش یه مریضی سختی رو گذروندم خیلی بدنم ضعیفه ولی همه کارامو خودم میکنم فقط جارو رو همسرم میکشه هر دقیقه سر پا نیستم زود زود میشینم تا خسته نشم از خواب بیدار شدم زود جامم جمع میکنم لباس اضافه عارو برمیدارم به همسرم صبحانه میدم اوت رفت زود فکر غذا میکنم بعد سفره رو جمع میکنم و دستمال میکشم و لباس بود میشورم و میندازم رخت و دیگه دراز میکشم تا یا ساعت بعدش ناهار رو آماده میکنم و ساعت دو و نیم سفره رو وا میکنم بعدش کلا استراحت و شام نمیزارم

خیلی خوبه عزیزم.
من از اول ویار شدید داشتم حتی نسبت به بوی بدن خودم🤦
ظرف و لباس میشورم ولی مثلا دیگه نمیتونم از لباسشوئی استفاده کنم و همش با دست میشورم چون پله داریم و نفس کم میارم ،

من چی بگم که از اول زندگیم همه کار خودم تنها انجام دادم .فقط فقط امسال قبل عید فقط یک روز تو تمیز کاری آشپزخونه کمکم کرد .هر چی دکتر رفتم هر کاری انجام دادم تنها بودم .همچنان هم تنها .

عزیزم کارایه بیرونو منم مثه شمام اصلا نمیرم واقعا میترسم از اولم اینجور شدم همسرم انجام میده کارایه خونه ام من غذارو درست میکنم و بقیه کارارو شوهرم بیاد انجام میدیم باهم چون زنه حامله زود خسته میشه یزره ام بخواد کاری کنه هی باید استراحت کنه به خودت فشار نیار کارارو بیخیال شو کم کم انجام بده وسطاشم استراحت کن

سوال های مرتبط

مامان کلوچه و 💙💙 مامان کلوچه و 💙💙 هفته بیست‌وهشتم بارداری
مامان بلوبری مامان بلوبری هفته بیست‌وچهارم بارداری
دوران بارداری میدونید کجاش زور میگه اونجای که دیگه ن اعصابت میکشه ن روانت از لحاظ روحی خالی کرده از پس کاری خودت و زندگیت برنمیای از همه بدتر یه شوهر همراه نداری که اگه توی کارات کمکت نمیکنه حداقل بهت روحیه بده لبت بخندون دلت شاد کنه کارت به جایی بکاش ک فقط گریه کنی و خودت دلداری بدی ک این روزا میگذره ثمره این همه سختی بغل میگیری و یه آخیش میگی اما دقیقا همون موقع ک زایمان میکنی همه هجوم میارن سمت بچه حتی شوهرت هم دلش دیگه قرص میشه ک بچش میتونه بغل کنه اما تو هیچ‌وقت این روزا رو یادت نمیره گریه های تنهایی ک کشیدی گریه های دردی ک هر روز می اومد سراغت و هیچ کس نبود ک حتی بغلت کنه بگه واقعا روزای سختی میگذرونی اینکه بگه میدونم توی آدمی و دفه اولت ک داری زندگی میکنی دفع اولت ک داری حس مادرشدن تجربه میکنی دفع اول ک یه موجود کوچولو توی وجودت داره تغذیه میکنه این روزا خلاصه میگذره تو بزرگ تر و قوی تر میشی ولی زخم های روحیه ات و یاد اور این روزا ممکن روزها هفته ها یا حتی سال ها از یادت نره منم مثل زنای دیگه هیچ وقت این روزا رو فراموش نمیکنم زنای تنهای که به تنهایی این حس تجربه کردن اما دلم از اینجا میسوزه ک من الان خیلی به مراقبت و مرحم نیاز داشتم ولی کسی نبود روزی هم ک بچم به دنیا اومد هم نمیخام کسی باشه چون اون‌موقع خیلی قوی تر شدم ک به تنهایی از بچم مراقبت کنم دلم واسه خودم میسوزه منم اولین بارم این حس تجربه میکنم ولی هیچ کس نداشتم این حالم درک کنه نمیدونم خانم ها این حرفای دل من بود شاید حرف دل خیلیاتون باشه شاید خیلیا مثل من این روزا رو اینجوری دارن سپری میکنن خاستم بهتون بگم خدا قوت از خدا میخام همه مادرا بچه هاشون صحیح و سالم بغل بگیرن
مامان سبحان و مَهلا مامان سبحان و مَهلا ۵ ماهگی
مامانا یه سوال تا حالا شده واقعا از خودتون و هیکلتون خجالت بکشین؟من دیگه خسته شدم از وقتی ک یادمه همش استرس وزنمو داشتم همش درگیر رژیم و ورزش و لاغری بودم هیچوووووقت نتونستم بدون یه عذاب وجدان غذا بخورم ،همیشع باید توی رژیم غذا بخورم یا اب پز یا سینه ی مرغ واقعا دیگه کلاقه شدم اوندفعه ک حاملع شدم توی شیشماه وزن کم کرده بودم شده بودم ۷۰ شب زایمانم ۱۱۰کیلو بودم وقتی زایمان کردم شدم۹۰پوستم کنده شده توی این دوسال خودمو رسوندم به۸۰ ک قبل از این حاملگیم مسافرت و اینا رفتیم و من مثل همیشه چون توی مسافرت غذام رژیمی نیست چاق شدم و ۸۵کیلو شدم ، دیشب دخترعموم شام بیرون دعوت کرد من کلااااا دوتا تیکه پیتزا خوردم با سالاد و دو سه تا قارچ امروز رفتم رو ترازو نزدیک به دو کیلو از سه شنبه ی هفته ی پیش چاقتر شدم دلمم حتی نمیخواد برم پیش دکترم اوندفعه سر وزنم انقدر بهم چیز گفت،رعایت نمیکنی و مولتی نخور و جلوی خودتو بگیر و .... به خدا من خودم همه ی اینارو میدونم از خودم بدم میاد وقتی میرم جلوی آینه میبینم چاقم ولی چیکار کنم اگر مولتی نخورم ک جون ندارم اصلا کار کنم مثل یه مرده میقتم گوشه خونه به خدا جلوی خودمو میگیرم دیروز شوهرم و پسرم ماکارونی داشتن من سینه ی مرغ خوردم خسته شدم اصلا توی حالت عادی وزنم انقدر سرکش نیست توی بارداری توانایی اینو بدنم داره هفته ای پنج کیلو چاق کنه از این استعداد چاقی دیگع بریدم،به شوهرم میگم تروخدا بزار بعداز زایمانم برم اسلیو میگه با این بدنی ک تو‌داری اسلیو هم بهت جواب نمیده خسته شدم دیگع😓