تجربه زايمان ٥:
بچه رو گذاشتن رو سينم چند ثانيه بعد بردنش رو تختش براش اذان گذاشتن
منم تنم شروع كرده بود ب لرزيدن
دكتره چند ديقه شكمم رو ماساژ دادن تا جفت اومد بيرون ك دردي نداشت
بعدم شروع كرد به بخيه زدن،اول يه امپول بي حسي زد بعد بخيه،گفت سه لايه بخيه خوردي
و اينكه بخيه هاي لايه زيري درد نداشت زياد ،ولي بخيه رديف رويي ك پوست بود جيگرم رو دراورد،نزديك نيم ساعتم طول كشيد و خيلي زجر اور بود
بعد اونم چندين مرتبه شكمم رو اومدن خيلييييييييي محكم فشار دادن تا خونريزي و لخته ها بياد بيرون،منم كلي جيغ ميكشيدم توي اين فشار دادن هاشون

۴ پاسخ

😨ای وای چقدر استرس گرفتم

اگه من تجربمو بزارم چی میگین وای وای وای

وای وای من زایمانم خوب بود ولی امان از بخیه خیلی بد بود

چه جالب که اذان گذاشتن

مقالات مرتبط

سفت شدن جای بخیه سزارین
سفت شدن جای بخیه سزارین و درمان آن
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
نشانه عفونت بخیه‌های زایمان طبیعی
نشانه ها و علائم عفونت بخیه زایمان طبیعی و درمان آن

سوال های مرتبط

مامان آرمان مامان آرمان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۵
دیگه هی شکمم رو فشار دادن تا سرش اومد بیرون پرستار کشید بچه رو بیرون سر ته کرد گریه کردش گفت خداروشکر خوبه بچه انداخت رو شکمم بند نافش رو برید بچه رو بردن اونور گفت چندتا محکم سرفه کن جفتت کنده شه بیاد بیرون منم چندتا سرفه زدم سه دیقه بعدش جفت اومد بیرون احساس سبکی کردم همه دردام رفت گفت امپول بیحسی میخام بزنم میسوزه بکم امپول رو زد سوختم بعد سر شد اومد گفت چون همراهی خوبی کردی جیغ و داد نزدی خودم بخیه ات میکنم که دانشجو نیاد اذیتت کنه اومد بخیخ بزنه ولی موقع سوزن زدن می‌فهمیدم میسوختش پنج دیقه طول کشید تا بخیه هارو زد تموم گفت خداروشکر بچه سالمه ریه اش تشکیل شده دستگاه نمیره تمیزش کردن مامانم رو صدا زدن بیاد پیشم اومد پیشم بهم آبمیوه خرما داد خوردم بعد بردنم بخش اینم تجربه من دردش زیاد بود طبیعی ولی نه اونقدری که من ازش میترسیدم و قول ساخته بودم دربارش🙂
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان لیانا...❤️ مامان لیانا...❤️ ۲ ماهگی
پارت 6🦋
بعد از 13 ساعت درد کشیدن بچه ب دنیا اومد بعد اومدن‌ شکمم رو فشار میدادن خیلییی این قسمتش بد بود در طول روز 6 بار اومدن شکمم رو فشار میدادن اونم خب زخم بود بعد قسمت بخیه ک انگار اصلا بی‌حس نکردن قشنگ سوزن هاشون رو حس میکردم کلی بخیه داخلی و بیرونی خوردم چون لگن تنگی داشتم و بچه درشتی داشتم ,وزنش3.600گرم بود
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ارسلان مامان ارسلان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴🙂❤️❤️
دکترم گفت مثانه خیلی پایین و جلو سر بچه رو میگیره باید ادرار کنی گفتمش ادرار ندارم گفت چرا مثانه خیلی پر بعد نمیدونم چی بود بهم وصل کردن و ادرار رو کشیدن بیرون گفت حالا زور بده زور میدادم ۱۰سانت شده بودم گفت تا میتونی زور بده فکر کن یبوست شدی محکم زور بده خیلی زور دادم بعد گفت بریم اتاق زایمان رفتیم اتاق زایمان رو تخت زایمان خابیدم بعد یکی از پرستارا شکممو فشار میداد ومن زور میدادم تا اینکه دکترم بهش گفت دیگه کمکش نکن میخام ببینم چقدر زور داره شروع کردم زور دادن دوتا فشار محکم دادن و پسرم اومد بیرون اینجا خیلی احساس سبکی داشتم و باورم نمیشد از پسش یر اومد ولی هنو اتفاق اصلی و ترسناک روبرو نشده بودم تا اینکه شروع کرد بخیه زدن به پرستار که بغلش بود گفت ببین گوشت چطور جدا میشه گوشت واژنم خیلی بی جون بود و گوشت همراه با سوزن بخیه کنده میشد و نمیتونستن بخیه بزنن ۴۵ دقیقه فقد داشت بخیه میزد و با کلی بی حسی ولی درد داشتم بازم تا اینکه این کابوس تموم‌ شد و منو بردن ریکاوری ....
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی
پارت چهارم
با ورزش و زور زدن و کلی صلوات و.. تا جایی ک تونستم زور میزدم ولی بهم میگفتن کمه بیشتر زور بزن دیگ نایی برام نمونده بود خسته شده بودم نیم ساعتی گذشت ک دیگ از رو تخت منو بردن تو اتاق عمل و رو تخت خوابیدم پاهامو باز کردم و دکتر اومد بالا سرم و گفت زور بزن فقط یکنفرم اومد کنارم و شروع کرد با دستاش فشار دادن رو شکمم ک بچه زودتر بدنیا بیاد ک یهو کلی خیس شدم و دیدم بچه رو در اوردن گذاشتن رو شکمم و گفتن تموم شد فقط جفت مونده و یک فشار دیگ دادن شکمم رو جفت هم در اوردن و از ذوق زیادی زدم زیر گریه و خداروشکر میکردم ک بالاخره به سلامتی تموم شد و بچمو دیدم. شروع کردن بخیه زدن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گومبولی مامان گومبولی ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۹


همونجا ک لرز کردم بهم یه آمپولی زدن ک یکم خوابم گرفت و صدام بزور میومد دکترم بعد بخیه زدن اومد بهم توضیح داد کی برم حمام و چیکار کنم و بعدش پانسمان ک تموم شد از تخت جابجام کردن رفتم ریکاوری اونجا دخترم کنارم بود و دستگاه نبض و فشار وصل بود تو اتاق عمل یبار شکمم رو فشار دادن و تو ریکاوری ۲بار فشار دادن بعد ماما اومد دخترم رو سینم گذاشت تا شیر بدمش
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان سلما مامان سلما ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
پارت پنج

#تجربه_زایمان_طبیعی
پارت شش

بعدش ویلچر آوردن و منو بردن رو تخت زایمان روی تخت یکی دوبار زور زدم یهو مامای بخش که زایمانمو میگرفت گفت دارم سربچه رو میبینم چقدرم موهاش بلنده 😂 بعدش یه انقباض وحشناک دیگه داشتم و با تمام توان زور زدم و دکترم و ماماهمراهم همزمان یه فشار به شکمم دادن و بچه بدنیا اومد سریع گذاشتنش رو شکمم پنج دقیقه رو شکمم بود و گریه کرد خیلی حس خوبی داشت تمام دردم یک دفعه تموم شد بعد بچه رو بردن شکممو فشار دادن تا جفت بیاد که یکم درد داشت
بعدش تمام بدنم شروع کرد لرزیدن که ماما گفت به این میگن لرز زایمان اومدن پتو انداختن روم بعدش بی حسی زدن برای بخیه باورم نمیشد زایمانم به این زودی و راحتی تموم شده باشه مامای بخش همش میگفت خیلی خوب بود بهترین کیس این چندوقتم بودی تازه بخیه هم کم خوردم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نیل آی🩷 مامان نیل آی🩷 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی ۵ ، نینی رو آوردن گذاشتن رو شکمم هیچ حسی نداشتم ، دکترم گفت سرفه کن تا جفتت بیاد ۲ ۳ تا سرفه کردم که جفتم اومد و رسیدیم به بخیه که مردمو و زنده شدم تا بخیه ها رو بزنه با اینکه بی حسی زده بود ولی من خیلی درد داشتم اینم تحمل کردیم تموم شد یه ساعت اینا طول کشید بخیه هام خیلی پارگی داشتم، بعدش من درد خیلی شدید داشتم و همون حس زور رو داشتم ماما اومد معاینه کرد که از درد میمردم آوردن آمپول و شیاف زدن اما اصلا دردم کمتر نشد تا اینکه دوباره دکترم اومد معاینه کرد گفت باید بریم اتاق عمل بخیه هاتو ببینم تا دردشو نفهمی (دکترم ندا شعاری بود ) آوردن سوند برام وصل کردن که هیچی حس نکردم رفتم اورژانسی بردنم اتاق عمل گفتن باید صاف بشینی ولی من نمیتونستم بعد از اون همه بخیه صاف بشینم و واسه همین آمپول بی حسی ترریق نمیشد ۶ ۷ بار زد تا تزریق بشه ، بیهوش نکردن چون آبمیوه اینا خورده بودم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان کیان مامان کیان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت شش
گفت ببین این اخرین باره بچرو با زور بعدی تحویل بده
منم با کل قدرتم زور زدم و همکاری کردم ماما هم دو دستی شکممو فشار میداد یهو فهمیدم سرش اومد انقد لیر بود که بدنش فوری اومد بیرون ساعت ۱۰ و نیم بود که زایمان کردم
بصورت ماساژ و فشار شکممو فشار میدادم رحمم خالی شه یکیم بصورت معاینه لخته خون میکشید بیرون ازم باز یه بی حسی دیگه زدن و بخیه زد
از بخیه ها هیچی نفهمیدم اصلا درد نداشت
شوق بچه و راحت شدن وجودمو گرفته بود
سه لایه بخیه خوردم
یساعت توی ریکاوری با بچم تنها بودم
بعد دادنم به بخش
به کمک مادرم خون اینارو شستم لباس تازه پوشیدم چند ساعت اول به شدت خونریزی داشتم نوار بزرگ دوتا دوتا میذاشتم و تمام🙂
فک کنم کامل ترین تجربه ای بود ک گذاشتم😁
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان یونس و آیهان مامان یونس و آیهان ۲ ماهگی
سلام خانومایی که زایمان طبیعی داشتن بعد چند روز شروع کردن به کار های خونه رو انجام دادن؟تا چند روز استراحت داشتید و اینکه بخیه هاتون سر چند روز افتاد ؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان دخترکوشولو🥰 مامان دخترکوشولو🥰 ۲ ماهگی
پارت سوم
دکتر ک رسید اومد پیشم و یکم صبر کردن که جفت بیاد هی بهم میگفت سرفه کن چندتاییی سرفه کردم خودش هم جفتو کشید بیرون ی عالمه خون ریخت رو دکتر🫠😂خیلی خونریزیم شدید بود همش لخته میومد دیگ بزور جلوی خونریزیم رو گرفته بودن ک بخیه بزنن خیلی زیاااد خون میومد
دیگ بخیه زدن خیلی طول کشید دکتر گفت دارم خوب بخیه میزنم که بد نشه معلومم نباشه
خلاصه دیگ من ساعت ۱۶:۲۰دخترمو بدنیا اوردم و خروج جفت و لخته های خونو و بخیه زدن هم یه ۴۰دیقه ای یا بیشتر طول کشید
دیگ همش شکممو فشارمیدادن خیلییییییی بد بود 🥺🥺سختراز زایمان همین فشار بود اوف
بعدش افتادم رو لرزززز خیلی زیاد تمام بدنم میلرزید چندتا پتو انداختن روم بخاریم گذاشتن پیشم
دیگ همه اینا گذشت خیلی بهتر شدم و راااحتت
و کل شکمم وهمراه با ورم دست و پا و همه جا رفت😂😂ی کوچولو شکم دارم اینم نرمههه😂😂
خلاصه خونریزی دارم یکمم جای بخیه ام میسوزه
ی روزم بیمارستان بستری بودم ظهری مرخص شدم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۲ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۲)


برای سزارین بعد از اینکه آماده ام کردن، اول از همه متخصص بیهوشی برام بی حسی تو کمر زد که اصلا نفهمیدم. خیلی خوب بود و کم کم پاهام شروع کرد به گز گز کردن و بعد از ده دقیقه کلا هیچ حسی نداشتم. بعد از بی حسی برام سوند رو گذاشتن که اونم طبیعتا درد نداشت. حتما بگید بعد از بی حسی براتون سوند بزنن که اینجوری خیلی بهتره. بعد یه پرده کشیدن جلوم و دکترم اومد و شروع کرد. در کمترین زمان ممکن بچه بیرون اومد و صدای گریه اش رو شنیدم که حس فوق العاده ای بود. فک کردم دقیقا همون لحظه میارنش پیشم اما اول بردنش کمی تمیزش کردن و یه سری کارارو انجام دادن (که من نمیدیدم) بعد سه چهار دقیقه آوردنش گذاشتن رو صورتم. میخواستم بمیرم براش انقدر که جیگر بود 🥰❤
بعد شروع کردن به بخیه زدن. درواقع اصل عمل سزارین همون بخیه زدن لایه هاست. که حدودا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید ... انقدر از دکترم راضی بودم که حد نداره. واقعا دکتر مهربون و حرفه ای ودرجه یک بودن. هم در دوران بارداری هم برای عمل سزارین من واقعا راضی بودم ازشون. بعد که تموم شد منو بردن قسمت ریکاوری و چون بیمارستان خیلی شلوغ بود، حدودا ۳ ۴ ساعت تو ریکاوری بودم. مدام وضعیتم چک میشد و کم کم حس پاهام برگشت. بدترین قسمت فشار دادن شکم (چک کردن خونریزی و وضعیت رحم) بود که ۳ بار انجام شد. بار اول چون هنوز بی حس بودم اصلا نفهمیدم. اما دوبار بعدی خیلیییی دردناک بود. بدترین قسمت برای من همین فشار دادن شکم بود.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ویهان مامان ویهان ۲ ماهگی
زایمان طبیعی ( پارت پنجم)
درد داشتم و میگفتم چرا گریه نمیکنه گفتن گریه می‌کنه صدا گریه اش رو شنیدم گذاشتن رو قفسه سینم و همراه جیغ بچم همسرمم تلفن رو جواب داد قشنگ اولین گریه هاش و شنید و فقط سکوت کرد و تشکر میکرد ازشون منم خوشحال بودم باورم نمیشد از پسش بر اومدم بچه رو بردن تمیز کنن و بهم گفت دوباره زور بزن جفت بیاد بیرون و دوباره درد ولی این یکی فقط یکبار بود لااقل جفت اومد سبک بودم
یه چندبار محکم با دست فشار دادن رو شکمم که تخلیه بشه و رحم برگرده سرجاش خیلی درد داشت ولی خوشحال بودم
رفتیم مرحله آخر و بخیه بخیه که میزد صداش رو میشنیدم دیگه تحمل درد نداشتم التماس میکردم تورو خدا بی حسی رو بیشتر بزنید گفت زدم گفتم دیگه نمیتونم باز بی حسی زد ولی درد داشت هی می‌پرسیدم چرا تموم نمیشه گفت میشه اخراشه حدود های ۴۵ دقیقه فکر کنم بخیه زد و دیگه تمام شد
در آخر میخام بگم اون لحظه ها و ساعت ها خدا بهتون یه قدرت میده که باورتون نمیشه شاید اگر درد های دیگه بود تاب نمی آورد آدم و فراموش نمی‌کرد ولی انگار اون درد ها همشون برا همون لحظه اس
هر کی بهتون گفت دعا کنید دعاش کنید چون من به چشم دیدم معجزه دعای اون لحظه رو
اینم تجربه من سخت ولی شیرین ☺️
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سایرا کوچولو مامان سایرا کوچولو ۱ ماهگی
سلام خانومای ک سزارین کردین چند روز بعد بخیه هاتون رو کشیدین و اینک درد داره تا چند روز بعد تونستین ب پهلو بخوابین واینک بخیه هاتون تا کی درد کرد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🩷ماهلین🩷 مامان 🩷ماهلین🩷 ۲ ماهگی
پارت سوم:

به کارآموز گفتم توروخدا برام یه چیکه آب بیار اونم آورد ولی نصفش ریخت رو لباسم و یکی دو قطره تونستم بخورم نیم ساعت پروسه زایمانم طول کشید من واقعاا یعنی مرگو جلو چشمام دیدم با اینکه زایمان دومم بود ولی به شدت وحشتناک بود دردش،موقع دوخت بخیه هم خیییلی اذیت شدم یعنی دردشو حس میکردم واقعا ،۱۲ و ۴۵ دقه دخترم دنیا اومد و یه ساعت تمام مراحل دوخت بخیه م طول کشید چون دست کارآموز بودم و ماما داشت بهش یاد میداد 😐بعد زایمان هم دو تا از پرستارا به نوبت اومدن و شکممو محکم فشار دادن یعنی از دردش مردم و آخر سر هم اومدن دوباره معاینه م کردن ببینن رحمم جمع شده یا نه با وجود بخیه دردش خییلی زیاد بود 😭
پروسه زایمانم بعد آمپول فشار تقریبا ۶ ،۷ ساعت طول کشید
از شانس منم، من افتادم زیر دست کارآموز واقعا عذاب دادن بهم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان حسنا مامان حسنا ۳ ماهگی
تجربه سزارین پارت 2
یادم رفت بگم تو ریکاوری شکمم رو ماساژ دادن ک درد نداشت چون بی حس بودم بعدشم ک رفتم اتاق رو تختم و بی حسی از بین رفت چند دفعه ای هم باز فشار دادن شکمم رو ک درد داشت واقعا.این بخش از همه بدتر بود خیلی درد داشت.من پمپ درد نداشتم ولی اشتباه کردم دفعه بعد حتما میگیرم.دوتا تخت کناریم جفتشون پمپ درد داشتن و راضی بودن.
در کل سزارین خوب بود فقط اونجا ک میان شکمت رو ماساژ میدن بد بود و اولین راه رفتن درد داشت ک اون با شیاف کنترل میشد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر