تجربه زایمان طبیعی قسمت سوم
خلاصه شب دوباره دوش گرفتم خوابیدم و فرداش از صبح پا شدم ورزش کردم ،اسکات زدم و ورزش های لگنی کردم تا ساعت چهار پنج عصر که حس کردم انقباض هام شد هر بیست دقیقه یکبار ،شوهرم از سرکار اومد گفتم یکم استراحت کن بریم پیاده روی انقباض هام بیشتر شه و بریم بیمارستان ان اس تی بدم ،مسیر بیمارستان پیاده رفتیم و من رفتم گفتم انقباض دارم و ان اس تی گرفت و گفت داری ولی فاصلش کمه هر یک یباره باید بشه حداقل هر پنج دقیقه یبار تا بتونی بستری شی ،معاینه هم کرد گفت دهانه رحمت به زور بشه گفت یسانت بازی ،نا امید اومدم خونه چند تا نذر کردم و دوباره تا صبح ورزش کردم از ساعت دوازده شب تا شش صبح ،انقباض هام هی فاصلش کم میشد و داشت جونم در میومد ولی بی وقفه ورزش میکردم که ول نکنه و کاذب شه ،دیگه شش صبح تایم گرفتم دیدم انقباض ها شدن هر پنج دقیقه و خودمم درد دارم ،پاشدم همه چی آماده گذاشتم دم دست و مدارکم برداشتم رفتم بیمارستان و ازم ان اس تی گرفتن گفتن هر چهار دقیقه انقباض داری ولی درد نداری ،دهانه رحمت هم بستس