روز چهارم چالش غول بزرگ از شیر گرفتن
امروز روز عجیبی بود...
آیه ۱۰صبح بیدار شد صبحانه خورد ولی نه زیاد در حد ۲ لقمه
تا ۱۲کارهامو انجام می‌دادم و آیه یکم بازی کرد
ساعت ۱۲آماده شدیم و با بابام و خواهرم ک ۱۱سالشه رفتیم پازک...
از شام دیشبش براش یکم برداشتم و تو پارک بهش دادم...یکم بازی کرد و رفتیم‌خونه بابام اینا ...اونحا هم کلی مشغول بود تا ساعت ۳ ونیم ک دیگه بیقرار می می یود و خوابش میومد....آماده شدیم رفتیم تو ماشین و بابام براش بستنی خرید خورد و بازم گفت می می چون خوابش میومد و عادت داره با شیر بخوابه....با گوشیم براش لا لایی گذاشتم و خوابوندمش تو بغلم ک دیدم یه دور ک ماشین زدیم خوابش برد...آوردمش خونه و تا ساعت ۵و۴۰دقیقه خوابید...بعد پا شدم یکم شیر خورد و بازم سرگرم بود تا ۱۱شب ک باز شیر خورد و خوابید....
یعنی آیه امروز بدون شیر خواب عصرشو رفت✌️
و ۲وعده شیر بیشتز نخوزد👍
این بود خاطرات روز جمعه ای بدون می می😁


ولی فردا روز سختی خواهد بود چون مامانم اینا نیستن و آبه بقول معروف دورش خلوته و این ینی کارم دراومده🤦‍♀️😬

تصویر
۸ پاسخ

آره کسی کنارشون باشه بازی کنن سرگرم بشن خیلی راحت میشه ازشیر بگیری

موفق باشی گلم🌺

نگران نباش عزیزم. همینجوری ادامه بده ذره ذره ترک میکنه شیر رو. فقط باید حوصله به خرج بدی.
گاهی هم که میبینی بچه خیلی کلافه‌س، نگران نباش و شیر رو بهش بده. هنوز تا کامل به این وضعیت عادت کنه زمان میبره. بهش فرصت بده و همینجوری حوصله کن تا ذره ذره با نبودن می‌می کنار باید.

به به چقد مامان ایه داریم اینجا😍😍مامان عزیز ایه منم دخترمو از دیروز شیر ندادم،دیشب پامیشد واسه عادتش ک شیر بخوره ولی نمیتونستم بدم بهش و همش گریه میکرد منم پا ب پاش گریه میکردم🥲روزایی سختی رو داریم میگذرونیم.هم شیرینه ک بچمون داره بزرگ میشه،هم تلخه ک برامون سخته بچمون دیگه شیر نخوره،تو این حال و هوام و چشای اشکیم واسه همه نی نی ها سلامتی میخام،ازخدا میخام کمکمون کنه از این مرحله هم به سلامتی و حال خوب عبورکنیم♥️😊

موفق باشی 🙏🥰

ای جانم عزیزم
دختر من خدایی اذیتم نکرد زیاد در حالی که وابستگی شدید به می می داشت اما اصلا اذیتم نکرد بچم

من چرا دلم گرفت
نمیتونم به اینکه آیه ی من دیگه شیر نخوره فک بکنم🥺🥲

نه بابا منم الان سه بار شیر میدم
یه شب خوابیدنی یه ساعت ۵ صبح
یه ساعت ۳ بعدازظهر خوابیدنی
بعد شام یه موقعه خواب

سوال های مرتبط

مامان آیه کوچولو مامان آیه کوچولو ۲ سالگی
تجربه روز سوم چالش غول بزرگ از شیر گرفتن
امروز ما از ساعت ۱۱و رب شروع شد،آیه میل زیادی به صبحانه نداشت و این کار و سخت کرد...همش بهونه شیر میگرفت...منم سریع یه موز گذاشتم تو کیفم و آماده کردم بریم پیاده روی،خداروشکر هوا هم خوب بود،تنها ناهاری هم ک فرصت داشتم درست کنم این بود ک یه بسته گوشت و بکم نخود و لوبیا و سیب زمینی بریزم تو زودپز و زیرشو کم کنم و بریم.....یکم ک راه رفتیم خسته شد و گفت بغل خداروشکر صندلی بود و نشستیم ....بابا محمدم به ما پیوست و باهم رفتیم پارک،یکم بازی کرد موزشم خورد و برگشتیم خونه....غذا آماده بود خوردیم و آیه یکم بازی کرد و دیگه خوابش میومد...ساعت شده بود ۴شیر خورد ولی نخوابید...دیگه بابام اینا اومدن و سرگرم بود و تا آخر شب ۲بار بیشتر شیر نخورد ولی متاسفانه بااینکه روزش نخوابید بی‌خواب شده بود و تا ۱ونیم شب بیدار بود....
یه نکته ای هم بگم...اینکه بچه دورش شلوغ باشه خیلی خوبه تو این دوران.اگر
کسیو دارید حتما ازش کمک بگیرید....

این بود خاطرات از شیر گرفتن یک مامان مصمم😁✌️
مامان آیه کوچولو مامان آیه کوچولو ۲ سالگی
تجربه روز دوم چالش غول بزرگ از شیر گرفتن
تایم خواب آیه از آخرین مسافرتی ک رفتیم به هم خورده و هنوزم درست نشده.
امروز ۱۱ونیم از خواب بیدار شدیم و آیه تا ساعت ۳ونیم شیر نخورد...توی این تایم با هر چیزی ک فک کنید بازی کردیم...خوراکی های متنوع خوردیم ولی چون هوا بارونی بود نتونستیم بریم پارک یا پیاده روی،ساعت ۳و نیم یکم شیر خورد و پاشد رفت دنبال بازی و ساعت ۵دوبازه شیر خورد و خوابید تا ۶ونیم بعدم آماده شدیم‌رفتیم دکتر کودکان،دکتر زینک و یه قطره آهن اضاف بر اونی ک به آیه میدادم نوشت و گفت بهترین تایم و بهترین روش و برای از شیر گرفتن امتحان کردی،تا آخر شب ۲بار آیه شیر خورد و ۱۱ونیم هم باز شیر خورد و خوابید...
اینم بگم ک کلی غذا و خوراکی برای آیه برداشتم‌ک توی مسیر و توی ماشین بهش بدم‌ک سرگرم باشه.
خاکشیر و تخم شربتی هم درست کردم،یکم دانه چیا بهش اضاف کردم و میریزم تو بطری آب آیه که همراه با آبش بنوشه....!
همین دیگه....
شما هم اگر تجزیه ای دارید بنویسید ک‌استفاده کنیم همگی
این بود تجزیه یک مادر مصمم همراه با کمی خستگی آخر شبی🫠😁
مامان آیه کوچولو مامان آیه کوچولو ۲ سالگی
تجربه روز اول غول بزرگه از شیر گرفتن

امروز آیه ۱۰ صبح بیدار شد و تا۲ونیم ظهز شیر نخورد...
با هم عدس پلو درست کردیم برای ماهار،توی همه مراحل همراهم بود و ازش کمک گرفتم و این خیلی مشغولش می‌کرد...
ما بینش خوراکی های مختلف مث انواع میوه کیک خونگی برنج بوداده و غیره بهش میدادم ک کمتر یاد می می بیفته چون اگه بگه می می دیگه خیلی سخت میشه رو حرفش حرف آورد و بهش شیر نداد....
۲ونیم یکم شیر خورد و باز بازی کردیم و ساعت ۴با شیر خوابید و ۶عصر بیدار شد
دیگه از ۶ شیر نخورد تا ۸ونیم شب
دوباره ۸ونیم شیر خورد و دیگه رفت تا ۱۱ونیم ک موقع خوابش بود...
خونه ترکیده چون بیشتر تایم و حواسم و گذاشتم برا آیه
پش توی این پروسه دنبال شرایط نرمال و خونه مرتب نباشید
فقط خوراکی های مقوی
مایعات
و بازی های متنوع براش بچینید
اگر میتونید بیشتر از خونه ببریدش بیرون که خب امروز بارندگی بود اینجا و من نتونستم ببرمش بیرون....
همین دیگه
لین بود تجربیات یک مادر خسته و له از روز اول چالش🫠🤦‍♀️
مامان 🐣علیسان جون💙 مامان 🐣علیسان جون💙 ۲ سالگی
مثل تموم عالم حال منم خرابه ...🥺😢
پروسه مهم ترک تدریجی شیر؛‌ پارت ۱
مامانا شما هم موقع ترک شیر دادن انقد احساساتی شدین؟ من دیشب با هررر اشک علیسان ، ده برابرش اشک ریختم البته بی صدا ، اشکام خود به خود مثل ابر بهاری سرازیر میشد .... دیروز از ۸ صبح شیر نخورد تاااا آخر شب، از۱۰-۱۱ صبح زدیم بیرون، بعدش ناهار خونه مادرشوهر تا اول شب ساعت۷ پیش شون بود ، دو تا خواهر شوهرا و دختر عمه علیسان سرگرمش کردن.... بعدش هم رفتیم دنبالش ، اصلا سراغ شیر نگرفت ، برگشتیم خونه مون علیسان با دختر خاله اش کلی بازی کرد و داداشمم اومد خونه مون، خلاصه دور مون شلوغ بود تا اینکه موقع خواب شب علیسان رسید و کلییی بهونه شیرو می گرفت....با ماشین یک ساعتی دور زدیم و کلی براش موزیکهای آرامش بخش، پخش کردم و کلی هم بچم گریه کرد که بغل می گرفتم و تسلی می دادمش...🥹🥲 تا اینکه باباش تو ماشین رو گررررم کرد و علیسان بالاخره خوابش برد و یکم دیگه دور دادیم تا خوابش سنگین بشه ، همون‌طور خواب بردیم خونه تا یک ساعتی خوابید ، بعدش تو خواب طلب شیر کرد که حس دلسوزی مادرانه من باعث شد یکم بهش تو خواب عمیق شیر دادم تا بیدار نشه ....