یه مروری کنیم بد نیست
تقریبا پارسال همین موقع فهمیدم باردارم اون هم در کمال ناباوری چون بعد از ۸ سال ناباروری و کلی دکتر رفتن و نتیجه گرفتن میخواستم دوباره و برای آخرین بار برم ای وی اف کنم که اگه شد خداروشکر اگرم نشد تصمیم گرفتیم از پرورشگاه بچه بیاریم ، چند روزی بود خواب آلودگی شدید داشتم و پریود هم نشده بودم ولی چون سابقه داشتم یه لیوان پر از زعفرون از شب قبل گذاشتم یخچال کا صبح بخورم شب خوابی دیدم که فرداش به شوهرم گفتم بره تست بگیره و گفت نه بابا فایده نداره
رفت تست گرفت و مثبت شد😍
چهار بار آز دادم تا باورم شد و خلاصه یه بارداری سخت داشتم از اواسط ماه دوم ویار شدید و استفراغ های زیاد داشتم حتی آب رو هم بالا می‌آوردم، کلی دارو بعدشم انوکسا و هپارین
وقتی نگاه نمودار بارداری میکردم هی میگفتم خدایا کی میشه بره وسطاش کی میشه بره آخراش به هر حال گذشت و وقتی فکرشو میکنم میگم این روزای سختی هم که دارم با آیهان میگذرونم و اعتصاب شیر کرده هم میگذره ....
و چقد میفهمم که خدا چقدر زن رو لایق دونسته که بچه بهش میده تا مادر باشه پناه یه موجود ضعیف باشه تا بتونه بزرگش کنه.....
خداروشکر بابت تمام سختی ها و خوشی ها

تصویر
۲۲ پاسخ

ماشالله چه شکل خودته

چقدر حس کردم خانوم فهمیده و بادرکی هستید🥰 چقدر حس خوب گرفتم

راستی منم پسرم افتضلحه شیر خوردنش و دوست نداره
تو خواب بهش میدم ولی الان خوابش کمتر سده و کمتر شیر میخوره و بیشتر غذا
دکتر ک رفتین نگفت عیبی نداره ک شیر کم بخوره و ب جاش غذا؟

ماشالله
خداروشکر
منم پسرم اعتصاب شیر کرده فقط تو خواب
تو خواب هم خیلی دنگ و فنگ داره
چندین بار شیشه رو میده بیرون تا بالاخره میخوره ولی جون ب لبم میاد

خدا حفظش کنه ایشالله
شبیه خودتونه

آبجی گهواره تو اون اکانت دیگرم واسه همیشه مسدودم کرد شما اونجا دوستی منو لغو کردی چرا از دستم عصابانی شده کاری بدی کردم خیلی نارحت شدم بخدا😔😔

سلام آبجی ماشاءالله خوشکل و خیلی هم شبیه خودتونه خدا واسه تون نگه ش داره

عزیزم خدا حفظش کنه چقدر شبیه شماس کپی هستین

عزیزم چ خوشگلایی خدا حفظش کنه برات😍😍😍شبیه خودته پریسا🤭🤔

خدابرات‌ نگهش داره عزیزم‌ 😍
چه‌ قشنگ‌ بعداز ۸سال خداجوابتونو‌ رو داد‌ اونم‌ با هدیه‌ ای به‌ این‌ زیبایی‌ 🥺❤️🧿 باخوندن‌ تاپیکت‌ امید تودلم‌ جونه‌ زد‌
انشالله همه‌ زنا‌ حس‌ مادرشدن‌ رو تجربه‌ کنن‌ ❤️🥺😍
وآرزوی‌ مادرشدن‌ رو نداشته‌ باشن‌ وتجربه کنن‌
💖💖💖🧿

ماشاالله ماشاالله شبیه مامانش نازه خداحفظش کنه🤲🤲🧿

ماشالله باهوشها ......ب خودت رفته ....خدا خونه همه رو با بچه روشن کنه خواهر شوهرم بچه دار نمیشه اصلا افسردگی گرفته

عزیزممم🥰🥰
خدا ‌ رو چه دیدی اون بالا نشسته هواسش به همه هست
واقعا خیلی سخته من ۱۰ ماه جلوگیری نداشتم باردار نمیشتم خیلی سخت بود

ای جاااان عزیزم😍
و او خدای ناممکن هاست🥺💜
خدارو صدهزار مرتبه شکر. ان شاءالله کنارهم روزای خوب و خاطرات قشنگ بسازین. ❤️❤️
العی خدا ب تموم آرزومندا ی نگاه بندازه و دامنشونو سبز کنه

ای ننه ،چقدر خودته😍

عزیزم خدا حفظش کنه چقدر شبیه خودته😍😍😍

منم مثل شما در کمال ناباوری و بعد از ۱۲ سال نازایی و دوبار آی وی اف ناموفق و وقتی دکتر بهم گفت تخمک هات کیفیت نداره و باید از تخمک اهدایی استفاده کنی، خودم طبیعی باردار شدم

ماشاءالله مماغش به خودت رفته 🤭🤭🤭 انشاءالله خدا براتون حفظش کنه

خدا نگهش داره برات خیلی حس خوبی گرفتم با خوندن متن چون خدا بعد از ۸ سال بهت امید به زندگی داد

خدا حفظش کنه برات

عزیزدلم❤️خدا حفظتون کنه برای هم🥺

گودوووووو چه قشنگ نگاه میکنه،بخورمششششش

سوال های مرتبط

مامان Lena مامان Lena ۹ ماهگی
پارسال ۶ تیر بود که در کمال ناباوری دیدم ،بیبی چکم مثبت شده،آخه ۵ سال منتظر بودم پنج سالی که ماه به ماهش برام اندازه سال میگذشت،پنج سالیکه کلی اتفاق تلخ و شیرین داشت،lulمنفی،حاملگی و رو ابرا بودن،خونریزی تو ۶ هفتگی،کورتاژ تو ۸ هفتگی بخاطر حاملگی پوچ،IVFمنفی .
سال ۹۲ عروسی کردم و اصلا دلم حالا حالا بچه نمیخواست ،وقتی ۵ سال از عروسیم گذشت تصمیم گرفتیم بچه دار شیم،کلی رفتم اطلاعات کسب کردم،رفتم انواع چکابها از دندون پزشکی بگیر تا مصرف اسیدفولیک،بعدش اقدام به بارداری،ماه اول فکر میکردم با یبار اقدام باردارم😅،یجوری به خودم تلقین میکردم که علائمش رو هم داشتم،غافل از اینکه سرنوشت چیز دیگه ای برام رقم زده،ماه اول منفی شد،ماه دوم منفی،ماه سوم منفی،بیبی چک‌های منفی پشت سر هم ،هر ماه تکرار میشد و من غمگینترین فرد عالم بودم،از سال دوم خودمو جمع و جور کردم در کنار درمان،کلی سفر میرفتم برای شاد کردن روحیه ام هر ماه حداقل دو سفر میرفتیم،که یادم بره غمم،تا پارسال که IVF رو انجام دادم،تصمیم گرفتیم اگه منفی شد کلا پرونده بچه دارشدن رو ببندیم و سبک زندگیمون رو عوض کنیم،و زد و منفی شد،اولش کلی گریه کردم و بعد اشکامو پاک کردم و گفتم لابد تو سرنوشت من نیست مادر شدن ،و شروع کردم لیست کردن آرزوهامون،دو ماه که از ivf گذشت در کمال ناباوری دیدم بیبی چکم مثبت شد،و نور قشنگی تو زندگیمون تابیده شد،و من بهت زده ترین بودم ،همش میترسیدم تجربه تلخ قبلی ،سراغم بیاد تا اینکه رفتم سونو nt،اونجا وقتی دیدم کامل شکل گرفته ،تازه باورم شد دارم مادر میشم،و خدا ی فرشته ناز بهم داده،همینجا برای همه ی چشم انتظارا دعا میکنم به مقصودشون برسن و ایشالا خدا همه بچه ها رو ،سلامت ،به پدرمادراشون ببخشه
مامان رایان 💜 مامان رایان 💜 ۱۲ ماهگی
سلام خانوما میدونم خیلی دیره ولی اومدم تجربه زایمان و بگم بعد از چهار ماه
درد زایمان من دو هفته قبل از زایمان و شروع شد و من ماه درد های بدی داشتم کل این دو هفته تقریبا هرشب منتظر زایمانم بودم ولی نمیزاییدم 😁 تقریبا هم یه روز در میون میرفتم بیمارستان و میگفتم درد دارم و اونا معاینه میکردن و ان اس تی میگرفتم و باز من و میفرستادن میگفتن انقباض زایمان نیست ( در مورد معاینه هم بگم اون غولی که ازش ساختن نیست درد داره ولی نه اونجوری که بقیه میگن )
من تاریخ زایمانم ۸/۲۲ که ۸/۲۱ زایمان کردم ، همه این دو هفته من درد های منظم ۵ دقیقه داشتم با انقباض که حتی ماما همراه خودم هم هرشب میگفت امشب زایمان میکنی ، روز زایمانم دردام از ساعت ۲ بعداز ظهر شدید تر شده بود و من از بیمارستان رفتن می‌ترسیدم چون واقعا دوست نداشتم دوباره من و برگردونن به اصرار شوهرم و خواهرم رفتم بیمارستان ساعتای ۴ و ۵ بعد از ظهر دوباره معاینه شدم و ان اس تی و دوباره من با اون درد برگردوندن و گفتن دیگه با این درد نیا این درد زایمان نیست ، رفتم خونه مامانم چون خیلی درد داشتم همین که رسیدم خونه احساس دستشویی شدید داشتم و تا قبل از اینکه برسم خیس شدم قبلا هم این اتفاق برام افتاده بود چون تو حاملگیم یه جورایی بی اختیاری ادرار داشتم ، پا مو که از دسشویی گذاشتم بیرون وسط هال یهو کل پاهام خیس شد و فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، شوهرم سرکار بود،دیگه تا زنگ زدم اون اومد ساعتای ۶ بود که رسیدم بیمارستان
مامان آراد مامان آراد ۱۱ ماهگی
۱/۲۴‌
من‌ پارسال‌ این تاریخ‌ فهمیدم‌ که‌ باردارم‌ وخدا توروداده‌ به‌ من



پارسال‌ این‌ روز به‌ خاطر سرما‌ خوردگیم‌ رفتم‌ دکتر گفتم‌ از موعدم‌ گذشته‌ برام‌ آزمایش نوشت‌ ومنم‌ از ترس رفتم‌ بیبی چک‌ گرفتم‌ ودقیقا اول‌ جفت‌ خطاش‌ پررنگ‌ شد‌ 😂
شاید الان‌ به‌ اون‌ لحظه‌ بخندم‌ ولی‌ واقعا روز بدی بود برام‌ وفکری بدی داشتم‌ خدا منو‌ ببخشه‌ چون‌ ناخواسته‌ باردارشده‌ بودم‌ وما‌ بچه‌ نمیخواستیم‌ ولی‌ الان‌ خداروشکر میکنم‌ که‌ دارمت‌
۲۷‌ رفتیم‌ آزمایش‌ ومثبت‌ شد بعد از ظهرش هم‌ رفتیم‌ سونو‌ دکتر گفت‌ ۴هفته‌ باردارم‌ وهنوز فقط ساک‌ حاملگی مشخص‌ بود حس‌ عجیبی داشتم‌ هم‌ خوش‌ حال بودم‌ هم‌ ناراحت‌ ولی‌ اون‌ روزاهم‌ گذشت‌ ومن‌ الان‌ واقعا خوشحالم‌ وخداوند شکر‌ میکنم‌ بابت‌ وجودتو
پسرم‌ توهدیه‌ خدایی ،هدیه‌ امام‌ رضایی ❤️‌ قلب‌ خونه‌ امروز تو۴ماهه‌ هستی وپارسال‌ ۴هفته‌ از زندگیت‌ تودلمن‌ می‌گذشت


ازخدا‌ میخوام‌ هرکس که‌ بچه‌ نداره‌ واقدامیه‌ خدا‌ بهش بده‌ جوری که‌ نفهمه‌ اصلا‌ چطوری شد‌ 🤲

زیبا‌ترین‌ حس حس‌ مادر شدنه‌
من‌ ۳۰ساعت‌ توبیمارستان‌ درد‌ میکشیدم‌ تا‌ پسرم‌ دنیا بیاد ولحظه‌ ای که‌ دیدمش‌ وبغلش کردم‌ همه‌ دردام‌ از یادم‌ رفت‌ 🥺😍❤️
مامان بشه🤎 مامان بشه🤎 ۴ ماهگی
سلام اومدم تجربه ی اعتصاب شیر بچمو بهتون بگم...خب تقریبا دو هفته ی پیش پسرم شروع کرد به کمتر شیر خوردن و نق زدن و گریه کردن و آب دهنش زیاد شد و همش دستاشو با مشت میکرد تو دهنش... بردمش پیش دکترش گفت از لثه هاشه اشکال نداره... ولی روز به روز بدتر شد به جایی رسید که بعد از هفت ساعت فقط ۵۰ میل شیر میخورد😞بردمش یه دکتر دیگه گفت رفلاکسش شدیده و شیرش رو عوض کن و دارو داد ولی بهتر نشد بدترم شد😓 دو روز بعد بردمش یه دکتر دیگه اونم گفت رفلاکس داره قرص داد و گفت دو روز بعد از واکسن چهار ماهگی غذای کمکی رو شروع کن😣چند روز گذشت بچم بدتر شد و همون یکم شیری هم که میخورد بالا میاورد با اینکه قبل از داروها خیلی کمتر بالا میاورد...امروز صبح باز پیش همون دکتر اولی که گفت از لثه هاشه و از وقتی به دنیا اومد میبردمش نوبت گرفتم...
هر چی خستگی و بی خوابی و کلافگی داشتم و تمام استرسمو گذاشتم پشت سرم و خیلی قشنگ و مرتب خودمو و پسرمو آماده کردم با شوهرم رفتیم پیش دکتر گفتم بچم خوب نشده بدتر شده گفتم دو تا دکتر دیگه ام بردم این داروها رو دادن ولی خوب نشده😞بقیش تو کامنت
مامان (برسام) مامان (برسام) ۶ ماهگی
پارسال دقیقاً تو همچین روزی گفتم چرا پریود نشدم همسرم گفت شاید بارداری گفتم نه فکر نکنم خودش رفت تست گرفت برام منم امتحان کردم منفی شد دیگه بیخیال شدم چون فرداش آزمون آرایشگری داشتم رفتم سراغ کتابم فردا شد من بعد از آزمون به خودم گفتم برم آزمایش بدم که رفتم گفتن جوابش غروب آماده میشه منم دل تو دلم نبود ولی امیدی به مثبت بودنش بعد تست نداشتم رفتم جواب آزمایشو گرفتم از خانمه سوال کردم چیه گفت مبارکه مثبته چون تنها بودم اصلا باورم نمیشد اصلا نتونستم خودمو کنترل کنم یهویی اشکم از سر شوق اومد برگه به دست رفتم پیش دکترم بهش گفتم این برگه میگه من باردارم گفت البته بخواب سونو کنم که بعد سونو گفت بله 6هفته بارداری ساک بارداری هم تشکیل شده منی که بعد از 15سال این حرفو شنیدم آنقدر خوشحال بودم که نگو تو آسمونا بودم خدا سهم منو از زندگی داد بهم فهموند که معجزه چیه من تو اوج ناباوری به این باور رسیدم که خدا بخواد همه چی ممکنه از اون روز من شدم یه آدم دیگه روحیاتم کلا عوض شد صبورتر شدم فهمیدم جواب اون حال بدیا وتغییر وجود تو دلمی
هزار بار به خاطر داشتنت شکر میکنم پسرم
تو قلب منی روح منی وجود منی مرسی که با اومدنت رنگ امید پاشیدی به زندگی مامان عشق دلم