۶ پاسخ

پسر منم میریم شهر بازی و پارک میترسه و چیزی سوار نمیشه بنظرم دلیلش خودمم که زیادی محتاط بودم که یه وقتی چیزیش نشه الان ترسو شده و دلیل دیگش هم اینکه با بچه همسن مثل پسر عمه هاش اینا پارک نرفته اونا رو ببینه ترسش بریزه همیشه تنها بوده

پسر من کوچک تر ک بود جای شلوغ میرفتیم میترسید گریه میکرد سریع ارتباط برقرار نمیکرد چون همش تنها و تو خونه بودیم ی مدت هر روز میبردمش بیرون پارک و...خیلی بهتر شد خیلی اجتماعی تر شده البته هنوزم خجالت میکشه و دوست داره موقع بازی من کنارش باشم ی مدت زیاد ببرش بیرون و پارک و مهد کنار بچه ها باشه کم کم درست میشه

نکنه منم اتیسم دارم 🤭🤭میترسم وسایل شهربازی میترسم از خیابون رد بشم میترسم سوال ماشین بشم میترسم اصلا تنها برم خیابون.توجمع اظطراب دارم.

چند روز ببرینش مهد کودک با همسن و سالاش باشه.. خودتون هم تو دیدش باشید..

دختر چن بار با خواهر زادم سوار شد دیگه یاد گرفت

دختر منم همینطوره...
فکر کنم اینایی که تک بچه اند همینطوری اند اغلب

سوال های مرتبط

مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
۱-خانوما سلام میخوام خودتون رو جای من تصور کنید چندلحظه، من خیلی دوست داشتم به بچه م شیرمادربدم چون اون اولی خیلی بدخواب بودمیگفتم به این یکی بعدسه ماهگی شبا شیرخشک میدم که یه کم بخوابه،بچه که به دنیااومدمتوجه شدیم گریه ریسه ای میره وخیلی برام سخت بودوواقعاچندباری منوترسونده تا الان ازبس یهونفسش میره پایین،من خیلی خیلی شیرداشتم تا ده روزگی بچه از تب و دردشیرنمیتونستم دستاموحرکت بدم مثه مجسمه شده بودم وخب بچه از روز اول توی بیمارستان هم سینه رو نمیگرفت طوری که پرستارابردن معدشو تخلیه کردن دوباره آوردن یه کمی شیرخوردخلاصه توهمون گیروداردردشیربودم که شیرم تبدیل به آب خالی شد یهو یه ۲۴ ساعت بچه گریه کردبردیم دکترگفت گشنه ست وباخوردن شیرخششک بچه واقعا آروم شدوخوابید با خودم گفتم چندروزی شیرخشک میدم وقطع میکنم اوایل بین شیرخشک دادنا به هرسختی بودخودمم شیرمیدادم تا اینکه کم کم از یه پیمونه شیرخشک رفتیم به دوتا و بچه بازم گریه میکرددرواقع بازم گشنه بود اینجا تقریبا یک ماهه بود بعدچندروز بردیم ختنه و نخ بخیه ش زودافتادوزخم بچه واشد از اون طرف رادمهر خیلی به من میچسبید وهمش میترسید بدون من بمونه روزای سختی بود مثه همه روزای سخت مامانای دیگه خلاصه گذشت وگذشت تا اینکه بچه شیرمنوهی کمترخورد و حدودا سه هفته پیش یه ۴۸ ساعت اصلا نخورد دوباره تقلا کردم ندرونیازکردم و خلاصه به هرزحمتی شده دوباردرروز بهش شیرمیدادم تا اینکه دوباره از دیشب شیرنمیخوره این وسطاهردوبچه مریص هم شدن و کوچیکه الان آنتی بیوتیک میخوره