۲ پاسخ

تو ماشین خودتون؟
من خیلی میترسم تو خونه زایمان کنم‌کابوس شده افتاده ب جونم یه لحظه از سرم بیرون نمیره

ای وای عزیزم چرا کشیدیش اخه🥺🥺چرا دیر بعد ۸ ساعت

سوال های مرتبط

مامان آیهان 👑❤ مامان آیهان 👑❤ ۲ ماهگی
سلام مامانا تجربه زایمانمو میگم براتون
من هیچ دردی نداشتم اروم اروم بودم یهو ساعت دو شب دردم میگرفت ول میکرد هر ده دقیقه یبار بود کم کم درش شدید تر شد ک هربار باهاش گریه میکردم ولی باز قابل تحمل بود
رفتم دسشویی ی ترشح ژله ای دیدم با رگه های خونی دیگه ترسیدم گفتم شاید خطر داشته باشه رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت دو سانتی ولی دهانه رحمت نرم شده ک خیلی خوبه برو خونه اگه دردت شدید تر شد بیا ساعت چهار نیم شب بود اگه شدید نشد صبر کن ساعت هشت صبح بیا تا باز معاینت کنم خیلی درد داشتم ولی بستری نکرد رفتم خونه کلا پنج دقیقه تا خونه راه بود تا رفتم خونه دردام شدیدددددد شد و غیر قابل تحمل میگفتم الانه ک سرش بیاد بیرون بچه داد میزدم و دست مادر شوهرمو محکم فشار میدادم و ناله میکردم ک نتونستم تحمل کنم و گفتم بریم بیمارستان نیم ساعت موندم تو خونه بزور ساعت پنج رفتم بیمارستان معاینه کرد فول بودم دادم تا اسمون میرفت رفتم رو تخت دردم ک میگرفت زور میزدم محکمممم دردم ک اروم میشد نفس عمیق میکشیدم ک تا ساعت شش اومد بچه و بخیه هم شدم ولی بخیه زیادددددد خوردم کلا میگفت بافت رحمت خوب نیست برا زایمان کردن راحت بودم ولی برا بخیه اینقدرررر جیغ و داد کردم ک دیگه پرستار عصبانی شد اخرش تموم شد و رفتم تو بخش مادر شوهرم اومد پیشم سوپ و چای خرما اورد خوردم گفت برو دسشویی ک ادرار کنی هرکار کردم ادرار نیومد گفت تا تخلیه نشی مرخص نمیشی دوتا سرم زد برام دوتا ابمیوه چنددد تا چای با خرما خوردم اخرش ادرار کردم و واکس زدن ب نی نی و ساعت چهار بعد از ظهر مرخص شدم شکر خدا الان هم خودم خوبم هم پسرم بخیه هام فقط استرسشو دارم چون زیادن و تا خوب بشن من میمیرم
ایشالا ک زایمان راحت نصیب همه منتظرا بشه ❤❤❤
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۲ ماهگی
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۲ ماهگی
پارت چهار .
بعد اون معاینه دردا برام خییلی شدید بود اما قابل تحمل بود تا اونجایی که لباسمو عوض کردم و لباس اتاق زایمان پوشیدم رفتم اتاق زایمان کلا همه اینا یک ربع طول کشید امااا دیگه برام قابل تحمل نبود داد نمیزدم ولی خیییس عرق شده بودم از درد و ترس که ماما اومد برام ان اس تی وصل کردم و دستشو گرفتم گفتم تو رو خدا یه کاری برام بکن معاینم کرد گفت ۷ سانت بهم گاز بی دردی داد ک اثرش شاید ۱۰ درصدم نبود اما خب همونم خوب بود دردا خیلی شدید شده بود که ماما همراهم رسید من ۸ سانت شده بودم و اونم باورش نمیشد که من تو ۲۰ دقیقه از ۴ سانت شدم ۸ سانت بعدشم یهو ۸ تا فول شدنو گذروندم و بهم گفتن زور بزن خییلی خوب زور میردم بچه کاملل اومد تا دهانه واژن اما خب چون هررچی زور زدم بدون بخیه نیومد برش دادن من هرچی بهم بی حسی میزدن برش رو احساس میکردم و بخاطر همین آخراش یکم باسنمو رو تخت حدکت دادم و بخاطر همین از داخل هم بخیه خوردم و ساعت ۳و ۵۰ دقیقه نی نی به دنیا اومد من یاعت ۳ رسیدم بیمارستان و کمتر از یک ساعت زایمان کردم . خودمم باورم نمیشد من رفته بودم اون بیمارستان بخاطر اپیدورال اماا نه دکتر بیهوشی تونست خودشو برسونه نه دکتر خودم تا رسیدن دیگه نی نی اومده بود خلاصه که توکل به خدا کنید و نترسید راستی تو راه که بودم عقب ماشین همش سوره انشقاق میخوندم . نمیدونم از داخل چنتا اما از بیرون ۴ تا بخیه خوردم الانم خداروشکر خوبم اما خب بخیه ها اذیتم میکنه امااا همش فدای سر نی نی