سلام مامانا
دختر من هفت خرداد به دنيا اومد
بيمارستان نيكان اقدسيه
پرسنل و همه چيز خيلي خوب بود
ساعت ٨بستري شدم، ساعت ١٢/٣٠ دخترم به دنيا اومد ساعت ١٥ هم تو اتاقم بودم
من به شدت ميترسيدم ولي واقعا انقدر ترسناك نبود
من چون رگم پيدا نميشد بدترين چيز آنژيوكد بود كه سه بار زدن🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
سوند فقط يك ربع چندشتون ميشه چون بعدش ديگه بي حس ميشيد و تا وقتس نكشنش اوكيه.
بي حسي و من اصلا دردي نفهميدم و اينكه برعكس همه كسايي كه تعريف ميكنن دكتر بي حسي به من گفت به پهلو دراز كشيدم بعد تزريق كرد.
اولين بلند شدنم درد نداشتم فقط تير ميكشيد جاي بخيه كه سريع اوكي شدم البته بيمارستان به همه پمپ درد و ميداد فكر ميكنم موثر بوده

۲ پاسخ

سلام مباركتون باشه ❤️ عزيزم بيمارستان به خوزتو نوزاد وسايلي داد؟ يا از وسايل خودت استفاده كردي ؟ همونررز بلند شدي راه رفتي؟ ميشه تكون خورد بعد از عمل همونروز ميان ملاقات ؟ تا چقدر بعد بي حسي تكون نبايد خورد؟

خداروشکر مبارک باشه قدم فرشته کوچولوت .هزینه بیمارستان نیکان چقدره عزیزم؟

مقالات مرتبط

خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال
انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۲ ماهگی
سلام دوستان
منم الحمدلله امروز زایمان کردم
سزارین اختیاری بیمارستان نیکان اقدسیه
سوند خیلی خیلی راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم(دردناک ترین قسمت برای من آنژیوکت بود😅😅به شدت بد رگم)
واقعا سوند اصلا درد و ترس نداشت نه گذاشتنش نه در آوردنش
آمپول بی حسی هم اصلا درد نداشت فقط بعد بی حسی یه حس بدیه که نصف بدنت سر میشه
راه رفتن اول یه کم درد داشت ولی واقعا قابل تحمل بود
بیمارستان خوب بود و برخورد پرسنل خیلی عالی بود تک تکشون مهربون و با حوصله و حرفه ای بودن
تا اینجا الحمدلله همه چی خوب بود
من خیلی زیاد میترسیدم از همه چی
ولی ترسش شبیه ترس پنبه آمپوله،،خود آمپول درد نداره ولی از ترس قبلش آدم از پنبه هم میترسه🤪
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان یاشار😍 مامان یاشار😍 ۳ ماهگی
سلام مامانا من یاشارم دو مرداد سه شنبه به دنیا اومد میخوام از تجربه بی حسی بگم براتون که به جای بی هوشی بی حسی برام زدن من قبلش خیلی میترسیدم ولی وقتی رفتم اتاق عمل خیلی زود همه چی گذشت موقع تزریق اصلا دردی حس نکردم فقط پاهام داغ شد گفتن بخواب بدم فقط میلرزیدمو سردم بود خیلی زودم کوچولومو به دو دقیقه نکشید فقط یه تکون خیلی کم تو شکم کردم گفتم چیه گفتن دو دقیقه دیگه به دنیا میاد بدم صدای گریشو شنیدم ولقعا حس خیلی خوبی بود و بعدش صورتشو چسبوندم به صورتم اون گرماش خیلی ارامش بخش بود کلا خواستم بگم استرس نگیرین خیلی زود میگذره و اصلا ترس نداره خیلی هم حس قشنگیه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نیلماه🌙 مامان نیلماه🌙 ۱ ماهگی
خب من اومدم با تجربه زایمان (سزارین)✨
من آدمی بودم به شدت ترسو از یه آمپول ساده میترسیدم🫠
زایمانمم یهویی شد یعنی ساعت ۱۲ شب قبلش دکترم بهم گفت فردا بیا برای زایمان
صبح ساعت هشتو ربع رسیدم بیمارستان. کارای بستریمو خیلی زود انجام دادیم طوری که ساعت دهو بیست دقیقه اینطورا بود بردنم اتاق عمل. (البته اینکه دکترم سرعت عمل خیلی خوبی داشت بی تاثیر نبود نذاشت چندین ساعت استرس بکشم واقعا دمش گرم)
قبلش استرس سوندو داشتم ولی باید بگم اصلا دردی نداره فقط در حد چندثانیه سوزش بعدش اوکی میشه. تو اتاق عمل دکتر بیهوشی اومد اسپاینال تزریق کنه من خودمو خیلی منقبض کرده بودم از ترس همین باعث شد یکم دردم بگیره. بعد بی حسی دراز کشیدم سریع پرده رو کشیدن روم. خلاصه که دخترم ساعت ۱۰:۵۵ دقیقه به دنیا اومد💕
نگم از اون لحظه و حسی که داشتم...واقعا قابل توصیف نیست از خدا میخوان هرکی آرزوشو داره تجربه کنه این حس قشنگو✨
کلی اشک ریختم دخترمو اوردن بغلم کلی بوسش کردم😌
یه ساعت ریکاوری بودم بعدش بردنم بخش
ماساژ رحمی هم تو بی حسی و اتاق عمل برام انجام دادن که من هیچی نفهمیدم (خیلی استرس اینم داشتم🥴)
یه خوبی که بی حسی از کمر داره اینه که دردت آروم آروم شروع میشه با کم شدن بی حسی. من پمپ درد گرفتم و راضی بودم. پنج شیش ساعت بعد رفتن بی حسی درد داشتم بعدش کم کم بهتر شد. آخر شبم سوندو برداشتن و بلندم کردن که راه برم.اولین بار راه رفتن دردناکه یکم بعدش بهتر میشه..
خلاصه همه این سختیا با بغل کردن نی‌نی کامل فراموش میشه جوری که هزاران بار دلت میخواد به اون روز برگردی🥰 شیرین ترین و زیبا ترین خاطره از اون روز برام به یادگار مونده🥲🩷
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان ایلیا پسرم💚 مامان ایلیا پسرم💚 ۲ ماهگی
ساعت یک ربع به یازده با بخیه خیلی کم نینیم به دنیا اومد از رفتار مامانای بیمارستان بگم خیلی عالی بودن باهام بیمارستانش خیلی تمیز بود خیلی خوشحالم چون قرار بود برم خصوصی
همین که بچم به دنیا اومد درد هام تموم شد بخیه هام هم خیلی خوب زده بودن برام ولی اگر بازم بخوام زایمان کنم سزارین رو انتخاب می‌کنم چون بدن من اصلا برای طبیعی مناسب نیس
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نی نی قشنگه مامان نی نی قشنگه روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
قرار بود طبیعی زایمان کنم ولی چون خونرسانی به جنین کم بود و ممکن بود خطرناک باشه سزارین رو انتخاب کردم، صبح روز سه شنبه ۱۷ مهر ساعت نه و نیم با مادر و همسرم به بیمارستان رفتیم. دیگه سرم زدن و چند ساعت منتظر بودم. تا اینکه بالاخره ساعت حدود ۲ بردنم اتاق عمل. البته قبلش سوند وصل کردن که خیلی بد بود. گفتم نمیشه بعد بی حسی سوند وصل کنید گفتن نه! واسه من که سوند سخت بود ولی همه میگن سوند رو اصلا حس نمیکنی. خلاصه رفتیم اتاق عمل، اونجا هم آمپول بی حسی زدن که اصلا سخت نبود و مثل یه آمپول معمولی بود. بعدش گفتن دراز بکش و پاهاتو بلند کن که نتونستم پامو بلند کنم. یه پارچه کشیدن جلوم و عمل رو شروع کردن. درد نداشت ولی حس میکردم دارن یه کارایی میکنن. منم هی حرف میزدم بعد دکتر گفت واسش مسکن بزنید. مسکن نبود بیهوشی بود که البته خدا خیرشون بده اگه نمیزدن خیلی بد میشد. البته بیهوشی کامل نبود ولی خب یه کم بود مثل یه حالت خواب و بیداری. وسطاش بچه رو نشونم دادن که چون بیهوش بودم در حد یک ثانیه یادمه
ادامه در پارت دو
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان الوند🧒❄️💙 مامان الوند🧒❄️💙 ۱ ماهگی
دوستان سلام
اگر بخوام از تجربه زایمانم بگم.
شب سوم مهر ماه ساعت حدود دو چون درد داشتم رفتیم بیمارستان .از قبل دکتر زمان سزارین بهم داد بود برای همون روز .
ساعت حدود سه رسیدیم بیمارستان عرفان نیایش.
پذیرش شدیم تو بلوک زایمان و ان اس تی گرفتن از من ،انقباض داشتم ،بخاطر همین زودتر رفتم اتاق عمل ،دکترم خانم پیرجانی بود تو بیمارستان و من حدود ساعت پنج و نیم رفتم اتاق عمل ساعت شش و نیم پسرم به دنیا اومد با بی حسی از کمر .
همه خیلی خوش برخورد بودن من از سوند میترسیدم که گفتم بعد از بی حسی بزارید برام که قبول کردن .
همین که کمرم بی حس شد استرس و ترس داشتم نفسم سخت میومد چون پاهام یهو بی حس شد ،اما ماما همراه که با من از بلوک زایمان بود مدام دستهامو میگرفت و آروم میکرد و تمام مراحل رو توضیح میداد ،قبل از فشار روی شکم بهم گفت ممکنه هل دادن حس کنی اما درد نداری نترس میخوان بچه رو هول بدن در بیاد و تمام مدت توضیح میداد و حواسش به من بود
.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان یزدان👶 مامان یزدان👶 ۲ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه سزارینم بگم کسایی که قصد سزارین دارن من خیلی راضی بودم درد واقعا قابل تحمل بود برام از شش صبح دکترم گفت چیزی نخورم یه صبحانه سبک خوردم پنج صبح ساعت ۱۱ رفتیم بیمارستان تا کارمو بکنم ان اس تی گرفتن انژیو وصل کردن تا ساعت دونیم عمل شدم سوند داخل اتاق عمل وصل کردن که اصلا دردی نداشت برا من دکتر بیهوشی اومد بیحسی زد اونم اصلا دردی نداشت ولی من خیلی میترسیدم دراز کشیدم کاملا بیحس شدم عملو شروع کردن یکم احساس تنگی نفس پیدا کردم برام اکسیژن گذاشتن بعد ۱۰ دیقه صدای گریه پسرم اومد خیلی حس قشنگی بود 😍 من همزارن گریم گرفت یکم بعد پرستار گفت میخوای ببینیش آورد گذاشت جلو صورتم ☺من خودم پمپ دردم خواستم برام وصل کردن که با اون واقعا اصلا دردی نداشتم یکم در حد پریودی بود اوردن تو پخش ۱۲ ساعت هیچی نخوردم بعد اون گفتن آبمیوه بخورم بلند شدم سوندو دراوردن فقط سرم گیج میرفت یکم نشستم چون پمپ درد داشتم درد زیادی نداشتم فقط من سرم خیلی تکون دادم حرف زدم سر درد خیلی بدی گرفتم سه روز اول 🥴 شیرم اولش نمیومد شیر خشک گرفتم تو بیمارستان ولی بهش نساخت الان شیرم زیاد شدم شیر خودمو میدم دکترم واقعا خوب بود دستش خیلی سبک بود اینجوری که همه میگفتن بعد سزارین خیلی درد میکشی برایه من واقعا راحت بود❤
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آدریان مامان آدریان ۳ ماهگی
نی نی منم به دنیا اومد با دستایه پر مهر دکتر اصغرنیا😍سزارین بودم
جهت کمک تجربه من:
سوند اصلا درد نداره بی حسی میزنن قبل نصب اصلا هم حس چندش نداشتم
پرسنل بیمارستان پارس عالی بودن خوش اخلاق،همه جوره مدام سر میزدن راهنمایی میکردن،تعویض انجام میدادن☺️
فقط تا ۲ ساعت بعد عمل درد زیاده واقعا به خاطر امپول انقباض رحم
من پمپ درد فقط داشتم شیافم نمیتونستم بزارم البته یه بار مسکن هم داشتم
برای همه دعا کردم هم اونایی که نی نی میخوان😍هم اونایی که زایمان در پیش دارن😍
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
اومدم تعریف کنم ک چجوری پسر قشنگم به دنیا اومد
من امروز صب ساعت 6:۴۵صب بستری شدم و ساعت ۹صب بردنم برا عمل کارامو کردن و سوند وصل کردن اصلا درد نداشت فقط من یکم خودمو سفت کردم اون اذیتم کرد توی اتاق عمل هم اصلا امپول بیحسی درد نداشت عملم ساعت ۹شروع شد ۹:۱۰پسرم به دنیا اومد و بااولین صدای گریش گریه از سر شوقم اومد و ساعت ۱۰اوردنم تو بخش و وقتی بی حس بودم همش دوتا شیاف برداشتن و تموم یک بارم بعد بی حسی اومدن فشار دادن ک دردش قابل تحمل بود خلاصه ک کلا من راضی بودم از سزارینم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان سِدعلی مامان سِدعلی ۳ ماهگی
پارت ۴
کم کم بدنم شروع به لرزیدن کرد که بخاطر بی حسی بود. بعدش منو بردن ریکاوری و چندبار ماساژ رحمی دادن که چیزی حس نمیکردم. لرزش بدنم تا حدود ساعت ۱ نصفه شب طول کشید یعنی تا زمانی که بردنم توی بخش. من پمپ درد گرفتم بخاطر همین وقتی بی حسی رفت درد زیادی حس نکردم گهگاهی دردی شبیه پریود داشتم که زیاد نبود. طرفای ساعت ۱۲ ظهر فرداش سوند رو باز کردن و بلند شدم که برم دستشویی و راه برم. این قسمت هم خیلی اذیت نشدم و قابل تحمل بود ولی بعد از اینکه دوباره خوابیدم حس کردم دردم داره زیادتر میشه که گفتم یه شیاف بهم بدن و خوب شدم. شب ساعت ۹ مرخص شدم و تو کل تایم بیمارستان همون یدونه شیاف رو استفاده کردم اما بعدش تو خونه سه بار شیاف گذاشتم و دیگه اوکی شدم. از همون روز اول هم خودم بدون کمک راه رفتم و کارامو کردم البته مامانم پیشم بود…
مامان ستیا مامان ستیا ۵ ماهگی
بعد از یک ساعت اومدن برای ماساژ رحمی من خیلی چیزی رو حس نمیکردم چون بی حس بودم هنوز اون مرحله هم گذشت و من همش استرس بعد از بی حسی رو داشتم رفتم بخش اونجا کم کم بی حسی داشت میرفت و منم تب داشتم خیلی خیلی درد داشتم همش داد و بیداد میکردم میگفتم زنگ بزنید به دختر دایی شوهرم بیاد بهم بی حسی بزنه که یه پرستار اومد و یه مخدر بهم تزریق کرد ولی من دردم آروم ننیشد اومد دوتا دیگه مخدر زد تو پاهام من همچنان درد خیلی زیادی داشتم ولی تو خواب و بیداری بودم و نمیفهمیدم دور و برم چه خبره فقط درد داشتم و نمیتونستم بیدار شم داشتم تو تب میسوختم و مامانم همش بادم میزد که خنک شم دیگه خواب بودم تا ساعت ۳ شب از خواب بیدار شدم همه چی خیلی خوب بود نه دردی دلشتم نه چیزی بدون کمک خودم تا صبح راه رفتم داخل بیمارستان
مامان امیر حسین 🩵 مامان امیر حسین 🩵 ۵ ماهگی
من امروز واقعا واقعا اذیت شدم یعنی خیلی بهم سخت گذشتش ))):
دکترم بهم گفت ۶ بیا بیمارستان منم زود میام
منم کارامو کردن و بهم سوند وصل کردن که واقعا دردناک و سوزناک 🫠 بود و منو همونطوری تا ساعت ۱۲ و نیم معطل کردن چون دکترم اونموقه اومد ... البته این تقصیر دکترم بود نه بیمارستان
بعدشم که تو اتاق عمل من میخواستم بیهوش بشم ولی باهام صحبت کردن یه خانومی گفتن بی حسی برای دردای بعدت خیلی بهتره واقعنم راس میگفتش از روند زایمان خیلی راضی بودم و همه چی خوب پیش رفت و حالم خوب بود ... دکترمم جدای از بد قولیش ( خانم دکتر فارغ ) دستش خوب بودو مهربون و با حوصله بود ... بعدش تو اتاق ریکاوری چند بار دلمو فشار دادن که اصلا دردشونو حس نکردم ولی وقتی کم کم بی حسی از کمرم شروع شد به تموم شدن دردای شدید دلم شروع شد و انقدر وحشتناک بودن که نفسم بالا نمیومد و میلرزیدم ... بعد اونم سه باری دلمو فشار دادن که دردش ترسناک ترین و بدترین درد دنیا بود ... ولی خب تموم شدن و مسکن و شیاف برام گذاشتن و آرومتر شدم تا اینکه الان بی حسی بطور کامل از بدنم رفت و راحت تر شدم ... خداروشکر من همش تو دردام سوره ولعصر و میخوندم و به معنیه قشنگش فک میکردم و آروم میشدم تا تموم شد ... همه دردا میگذرن و تموم میشن ولی من اگه برگردم عقب بازم سزارین و انتخاب میکنم چون چند نفر جلوم طبیعی زایمان کردن و من تو خودم نمیبینم که اون حالتو تحمل کنم ... الآنم به جز درد بخیه هام چیز دیگه ای اذیتم نمیکنه ...
انشالله همتون زایمان خوبی داشته باشید و همونی باشه که داضی هستید
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان مهدیار👶🏻🩵 مامان مهدیار👶🏻🩵 ۷ ماهگی
مامانا منم بالاخره زایمان کردم 🥹❤️
پسرنازم ساعت ۸ شب به دنیا اومد
سزارین شدم بی حسی
با وزن ۳۷۰۰
بیمارستان شهید صدوقی یزد
سوند و امپول بی حسی اصلا نفمیدم و درد نداشتم
ولی فشاردادن شکم خیلیی بد بود خیلی که گریه میکردم الانم یکم درد دور ناف و رحم دارم خداروشکر فعلا قابل تحمله اگ دوباره نیان شکممو فشار بدن🥺
۰۱/۱۵
مشاهده ۶۹ پاسخ دیگر
مامان آیین مامان آیین ۱ ماهگی
سلام به همه مامان های عزیز
من سزارین شدم خواستم بهتون بگم کسایی که قراره سزارین بشید اصلااا نترسید همه چیز خیلی خوبه .به همه پیشنهاد میدم سزارین رو.
حالا شاید به دکتر و بیمارستان هم ربط داشته باشه ولی خداروشکر برا من خیلی خوب بود تا اینجاش .درد در حد قابل تحمل بود من چیزی فراتر تو تصورم بود از درد و ناراحتی ولی خوب بود خداروشکر .البته پمپ درد هم داشتم
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید و کوچولوهای نازتون رو سالم بغل بگیرید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ملکه و پادشاه مامان ملکه و پادشاه ۵ ماهگی
تجربه سزارین من خلاصه و مفید (کیسه آب پاره شد اومدم بیمارستان یه معاینه کرد ببینه واقعا کیسه آبه دید اره من که از ترس داشتم جون میدادم ولی ترس نداشت واقعا بعد سوند وصل کردن که واقعا نه درد داشت نه هیچی فقط خودتون رو شل کنید بعد هم اتاق عمل دکتر خودم اومد با آرامشی که داد فقط بی حسی زدن از کمر به پایین بی حس شد اصلاااا نفهمیدم اصلاااااا بعد هم ریکاوری و بخش با آرامبخش ها درد نداشتم و موقع راه رفتن یکم قابل تحمل بود راه رفتن واسم )
مشاهده ۹ پاسخ دیگر