خلاصه رفتم اتاق عمل
دکتر بیهوشی اومد امپول بی حسی رو که زد گفت  انگار من راحت شدم تمام دردهام دود شد رفت
کلی اونجا باهمه گفتم خندیدم دکتر هم بچه رو کشید بیرون
در کمال تهجب بچه بسیار کوچک بود دو کیلو و ششصد درحالی گه سونوگرافی قبلی که ماه قبل داده بودم و ماه قبل ترش بسیار وزن بچه خوب و حتی جلوتر از نرمال بود و خیلی تعجب کردم
نی نی خیلی خوشگل بود
پرسیدم گفتم مو دلره گفتن زیاد
سر تولد بچه قبلیم وقتی دنیا اومد همون لحظه به نی نی شیر دادم اما اینجا نی نی رو دیدم و سریع بردنش
دکتر گفت بند ناف دو دور پیچیده بود دور گردن بچه و اینکه بچه مدفوع هم کرده بود
بهم گفت خدا رحم کرده که بچه مونده و شرایط خیلی خطرناکی بوده
اونجا بهم گفت با این همه انقباض های پشت هم و سریع بچه وارد کانال نشده بود ،و اصلا زایمان طبیعی خوبی در انتظارم نبود
نوبت دوخت دوز درد های من شروع شد انگار
شکمم میسوخت
معده درد شدید....زمان کش میومد و تموم نمیشد
القصه بلخره تموم شد و من رفتم ریکاوری
 
توی ریکاوری حالم بد و بدتر
دوبلر ماساژ شکمی گرفتم
اثر بی حسی داشت میرفت و درد ها رو میفهمیدم با اینکه پمپ درد هم داشتم
پاهام تکون نمیخورد اما درد رو میفهمیدم
همش فکر میکردم چرا نمیرم بخش....
دلم مادرم رو میخواست
مدام باهاشون تو دلم صحبت میکردم و ازش کمک‌میخواستم(مادرم دوسال نشده که فوت شدن)
بلخره رفتم بخش
پسر ۷سالم و همسرم منتظرم بودن
ذوق داشتن مدام میبوسیدنم و میگفتن دخترکوچولومون چقدر ظریف و کوچکه
من اما خیلی درد داشتم

انگار رمان‌خوندم‌چقدر قشنگ‌نوشتی 🥹🥹

خداروشکر الان خوبی؟میگم سوند زدن برات دردش چقدر بود؟

انشالله زودتر خوبشی بری خونه

خداروشکر که به خير گذشته.. مبارک باشه😍

انشالله زودتر خوبشی بری خونه

عزیزم بسلامتی ایشالا منم زودتر زایمان کنم راحت بشم ،اونجا ک نوشتی موقع بخیه رسید درد رو حس میکردین ؟؟ بیحس نبود ینی ؟ من خیلی میترسم 😪

خدا نگهتون داره برای هم همتون و

عه منم مامانم دو سال نشده ک به رحمت خدا رفته🥲 به زایمانهای قبلیم فکر میکنم که کنارم بود. خدا همه اموات رو بیامرزه

عزیزم آخرین سونو وزن چقدر گفته بود ؟؟چقدر خطا داشت؟

مبارکت گلم ان شاءالله زود زود سرپا بشی و با شادی بچتو‌بزرگ کنی
الله متعال مادرتونو رحمت کنه جنة الفردوس نصیبشون کنه

مگه توی هفته های پایین هم بچه مدفوع میکنه؟! من فکر میکردم ۴۰ به بهد مدفوع میکنه

ساعت پنج صبح سزارین شده بودم،تا ظهر ناخوش بودم
ظهر دردها کمتر شد
ساعت سه یا چهار بود سوند رو در اوردن و گفتن راه برم

روز بعد مرخص شدم ولی بچه زردی داشت و گفتن بستری شه
زردیش ۱۱.۳ بود
اما من گفتم دستگاه ببریم خونه و تو خونه مراقبت کنیم
امروز روز پنجمه....دخترم خداروشکر زردیش پایین اومده
اما خودم همچنان یه دردهای عجیبی دارم که اذیت کننده ان
ر