۵ پاسخ

عزیزم مبارکه،هزینه ی بیمارستان و اتاق و همراه و فیلم برداری اینا چقد شد کلا؟من شنبه میرم بینارستان امید برا سزارین
کم‌کم دارم استرس میگیرم

مبارکت باشه عزیزم خداروشکر
توروخدا واسه منم دعا کن چند روز دیگه وقت عملمه
منم بسلامتی نی نیمو بغل بگیرم و مث شما خاطره خوب باشه واسم

وزن نی نیت چقد بود

سلام عزیزم. تبریک میگم خدا حفظش کنه نی نی تون رو. عزیزم من از ماساژ رحمی خیلی میترسم.چطور بود دردش؟

وزنش نی نی چقد بود

سوال های مرتبط

مامان رُز کوچولو🩷 مامان رُز کوچولو🩷 ۱ ماهگی
منو‌معاینه کرد،معاینه خقیقتا اصلا درد نداشت،مثل برقراری رابطه بود،خیلیم راضی بودم،(البته اینم بگم،من صبح جمعه رابطه هم داشتم باهمسرم😆)
خلاصه جونم براتون بگه،دکتر گفت فعلا ک بسته ای،ولی برو بخواب روتخت ضربان نینینو چک کنم،ک خداروشکر عالی بود،بهم گفت اگر شکمت سفت شد منو صداکن،ک همزمان یهو دخترم خودشو سفت کرد،دلمو ماما بخش فشار داد،گفت اره دخترت داره میاد،اگر ی ساعت دیگه صبر کنیم میری تو فاز زایمان طبیعی بچه میره تو لگن ودیگه نمیتونی زایمان سزارین بشی،ولی حالا ک نامه داری صبرکن زنگ بزنم ب دکترت ببینم چی میگه،ساعت۱۱وده دقیقه شب بود زنگ زد دکترم گفت اون بچه رسیده کاملا،مامانو بستری کنین من خودمو میرسونم،حالا شما فک کن جمعه شب،بیمارستان خلوووووت،ساکت،ن دکتری ن تکنیسینی هیچکس نبود،دم ماما بخش زایمان گرم،در عرض ی رب ده نفرآقا از بچه های اتاق عملو ک هرکدوم وظیفه خودشونو داشتن اومدن،ک دمشون گرممممم باتموم قدرت و انرژی وارامش وخنده دراووووج صمیمیت بامنی ک اولین بار بود واسه زایمان میرفتم رفتارکردن،یعنی اینقد تجربه اتاق عمل من برای زایمان عالی بود من اصلا فکر نمیکردم ک رفتم اتاق عمل...خلاصه تو همون حینی ک نشستم از کمر بی حس بشم جواب ازمایش من اومد،کمرم بیحسیش تزریق شد،واقعااااا درد نداشت و اصلا خنده دار بود برام😂....
مامان سام مامان سام ۵ ماهگی
واقعا اونقدر شدید نبود اما درد داشتم دکترم گفت می‌خوای اپیدورال بشی ک گفتم آره ک آمد از کمرم آمپول زد ولی من حس داشتم قشنگ بعد ی چیزی ب پشتم وصل کرده بودن ک آمپول بیحسی هی ب اون تزریق میکردن شب ساعت12دیگه دردها خیلی شدید بود افت فشار داشتم و همش حس میکردم ک خوابم میاد و از حال میرم حالا بدبختی اینکه خانوادمم فرستاده بودن خونه دکترم خیلی دکتر خوبی بود آمد گفت ورزش کن و دوش بگیر ولی من نا نداشتم پاهام بی حس بود زنگ زدن خانوادم آمدن اما تا بیان من از حال رفته بودم مادرم آمد کنارم دوتایی تو یه اتاق بودیم کمک کرد دوش گرفتم ورزش کردم تا 3صبح تا شدم 6سانت ک دیگه دکتر گفت بیشتر از این نمیشه بمونی آخه 3ظهر کیسه ابمو زده بودن پس قرار شد 6صبح برم سزارین اونهمه درد طبیعی رو کشیدم آخر باید برم سز واقعا حالم گرفته شد ولی از جیغ و داد های ک می‌شنیدم هم میترسیدم چون من اصلا داد و بیداد نکردم واسه همین دکتر و پرستارها خیلی باهام خوب بودن
خلاصه امادم کردن رفتم اتاق عمل وای ک چقدر محیط اتاق عمل آرامبخش تر از زایشگاه بود اصلا وقتی رفتم اتاق عمل آروم شدم ساعت 7.45رفتم اتاق عمل و ساعت 8و 20پسرم دنیا آمد هیچی حس نکردم سر بودم ولی لحظه ک از شکمم برش داشتن فهمیدم دکتر گفت چون آب نداشته چسبیده بود ب رحمم وای وقتی چسبوندن ب صورتم قشنگ ترین حس دنیا بود همش استرس داشتم ک نره دستگاه چون 35هفته بود با وزن 2600ک خداروشکر نرفت باورم نمیشه خدا خیلی بزرگه خیلی بعد اینکه ازم سوند رو کشیدن هم راه رفتم خودم اون همه بیحسی ک من گرفته بودم خوبیش این بود ک ن موقعی ک شکمم رو فشار دادن فهمیدم ن موقع سوند
مامان جوجه مامان جوجه ۳ ماهگی
پارت سه
تجربه بیمارستان
بیمارستانم کوثر بود و واقعا راضی بودم درسته قسمت انتظار و طبقه همکف خیلی شلوغه و بخاطر درمانگاه هست ولی بخش خلوته و رسیدگی شون عالیه ، بخش زنان و زایمان خیلی خلوت بود و تمییز بود و بخش وی ای پی رو هم من دیدم اولویتم بخش وی ای پی شد و هر چی میپرسیدم یجورایی نمیخواستن بخش وی ای پی رو بیرون بدن اولویتشون اتباع خارجی هست خودشون اصرار میکنند که برو بخش زنان و به من کفتند روز عمل و قبل عملت بخش وی ای پی رو اوکی میکنیم ، همین کار هم کردند و اول سوییت خالی نبود رفتم اتاق وی ای پی و سپردم به محض خالی شدن سوییت واسم نکهش دارن که من ظهر اومدم تو بخش سر شب رفتم سوییت
و بخش زنان و زایمان هم اتاق هاش دو تخته و چند تخته بود و خصوصی ش فقط تنها تفاوتش این بود که نمیزارن تخت کناریت کسی بخابه و بخاطر خلوت بودنش ممکنه کسی هم نباشه تو اتاق و تفاوت بخش وی ای پی اینه که جدیدتر و شیکتر هست و خیلی خیلی تمییز و حس خوبی میده ، راستی به من کفتند تو بهش وی ای پی ماما بالا سرت نمیاد و مول بخش زنان نیست ۲۴ای ماما کنارت باشه درسته پرستار بود ولی فوق العاده حرفه ای و خوش اخلاق و رسیدگی هم عالی بود ، در مورد هزینه هم خود بیمارستان با بیمه تامین ۱۲گرفت به ما گفتند ۱۵علی احساب ولی ۱۲گرفتند و بخش وی ای پی قسمت حسابداری گفت هشت تومن چه اتاق چه سوییت و خود پرستار بخش کفت سوییت دو برابر اتاق من گفتم بازم عیب نداره کلا میخواستن متصرفت کنند😀 در اخر از ما شیش تومن بابت سوییت کرفتند😃 در جمع پرداختی ما۱۸ تومن شد که بنظرم در برابر رسیدگیشون هیجی نکرفتند ،
مامان آرتیکا مامان آرتیکا ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
وقتی کیسه ابم پاره شدم فک من فک کردم ادراره ولی سوند بهم وصل بود
یه اب گرم ازم اومد ۲بار وایی صداشون زدم ولی یکدفعه شکمم چنان دردی کرد بخدا دست گذاشتم رو شکمم چنان اومده بود جلو انگار میخواست جررررر بخوره اصلا بدجور کلافه شده بودم یهو در اتاق عمل باز شد شوهرم چشمش به من افتاد که دیگه نمیتونستم تحمل کنم دهنم خشک خشک رنگم پریده بود ......
فوری اومدن منو بردن اتاق عمل امپول بیحسی خوب بود احساسمیکردم تو استخون های نخاعم اب میریزن دردی نداشت دراز کشیدم پردع رو کشیدنو من چون شام زیاد خورده بودم چنان حالم بهم خورد که خودمم ترسیدم از زیر سینه به پایین بی حس بود دیگه نمیدونستم چیکار میکنن شروع کردم به دعا خوندن زود زود میپرسدم چی شد اونا هم الکی میگفتن فعلا کاری نکردیم لرزاااام شروع شد وای میلرزیدم لرزش خبلی بدد بود
انقد نگذشت دیدم یه صدای اومد بچم گریه کرد وای ذوقی داشتم حاظر بودم بدونه بخیه برم بیرون اوردن پیش سرم بوسش کردم دلم پر شد
عملم تموم شد تختو عوض کرد تو ریکاوری بودم یه ۲۰دیقع زودی انتقالم دادن بهش چون اثر بیحسی زود رفت دردام یواش یواش داشتن شروع میشدن
بعد اونم دردام قابل کنترل بود اولین قدمم خیلی سخت نیچبود از پسش بر میومدم هون روز اول ۵بار پاشدم راحت بودم درد داشتم ولی قابل کنترل بود در کل سزارین راحت بود برام اشتباه کردم انقدر به خودم استرس دادم
الانم خدارسکر مینم پسر سالم کنارمه ♥️
مامان محمدطاها مامان محمدطاها ۶ ماهگی
تجربه زایمان پارت ششم

تا اینجا ماماها کنارم بودن
دیگ دکتر خودم اومد و شروع کرد به چک کردن
و خیلی زود رسیدیم به مرحله زور زدن
من ک خب خیلی چیزی حس نمیکردم
ولی تلاشمو میکردم زور بزنم و ماما هم فشار میورد به شکمم
دکتر برام برش زد و بعد از چندتا زور و فشار
بچم یهو شکمم خالی شد و بچم ساعت ده نشده تو‌۳۸ هفتگی
به دنیا اومد و‌گذاشتنش تو بغلم😭😍
باورم نمیشد ، بهترین حس دنیا بود
شوهرمم از اتاق رفته بود بیرون و‌همون لحظه رسید
و بند ناف بچه رو برید
دوتایی باهم از شوق گریه میکردیم
الحمدلله شرایط خوب بود و بخیه هم طبق گفته دکتر کم خوردم .
نمیدونم اگر بازم به عقب برگردم طبیعی زایمان میکنم یا نه
چون واقعا درد بدیه فقط تنها نقطه مثبت من این بود که از وقتی رسیدم بیمارستان و شدید شدن دردهام تا زایمان کردنم ۳ ساعت طول کشید
و من واقعا تند تند باز میشدم .
و اینکه الحمدلله حال آدم بعد زایمان و
روزهای آتی اش خوبه و من خیلی کارهارو خودم میکنم .
بخیه خوردن هم انقدری ترس نداشت و مشکلی ایجاد نمیکنه .
برای دستشویی رفتن هم انگار واقعا ترس وجود داشت که بازم الحمدلله فقط ترس بود و در واقعیت
اتفاق بدی قرار نبود بیفته .
روز بعد از زایمان دکترم بهم گفت آفرین دختر حرف گوش کن و انگار بهم کاپ قهرمانی دادن 🤣
این بود تجربه زایمان مامانی که از بیخ نمیخواست طبیعی زایمان کنه
ولی انگار خدا براش جور دیگه ای رقم زده بود 🤣😍

مرسی از همه راهنمایی هاتون
و‌کمک ها و توصیه هاتون.
مامان Adrian مامان Adrian ۸ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
37هفته بودم ک باید بخاطر دیابتی ک داشتم هر هفته میرفتم دوبار nst میدادم صبح شنبه با همسرجان رفتیم ک هم بیمارستان رو ببینم هزینه ها رو بپرسم و هم nst بدم. نوار قلب ازم گرفتن و دوتا انقباض کم داشتم ک ب تشخیص دکترم من رو معاینه کردن. (بزرگترین اشتباهم این بود ک اجازه دادم معاینه کنن) همین شد افتادم ب خونریزی. شب خونریزیم شدید شد، باز رفتم نوار قلب گرفتم و معاینه شدم با 4سانت دهانه رحمم بازشده بود. ک گفتن تا صبح زایمان طبیعی میکنی، ولی من میخواستم سزارین اختیاری بشم. با دکتر هماهنگ شد و گفتن تا نیم َساعت دیگه میری اتاق عمل، ب همین سرعت و یهویی، منم کلی گریه ک نمیخواستم زایمان کنم چون هفتم پایین بود. موقع سوند زدن بشدت چندش آور بود. درد نداشت اصلا ولی حس بدی بود. و با بی حسی سزارین شدم. بی حسی اصلا درد نداشت.تا بهم گفتن پاهات بی حس شده و من جواب دادم آره بعد کمتر از چند دقیقه صدای بچم اومد وای خدا چ حس قشنگییییی بود.......
بعدشم حدود یک ربع بخیه زدن. و شکمم رو همونجا فشار دادن ک اصلا نفهمیدم. بعد تو ریکاوری ی نیم ساعت زمان برد ک پاهام حس پیدا کنن. بعدم ک رفتم تو بخش، با پمپ درد، دردام در حد خیلییییی کم حس شد کمتر از پریودی، من زیاد سرم رو تکون ندادم ولی بعدش دو روز سردرد وحشتناک داشتم ولی قابل تحمل ک با نسکافه قهوه خوب شد، اولین راه رفتنم اونطور ک میگفتن سخت و وحشتناک نبود. اذیت شدم ولی اونطور ک میگن نه. موقعی هم ک مرخص شدم تا ی هفته سرم سنگین بود، گوشم گرفته بود و دوروز سردرد داشتم در حد نیم ساعت.
خلاصه بسیار راضی و خرسندم از سزارین....
مامان ماهور مامان ماهور ۵ ماهگی
پارت دوم زایمان😅
سزارین

من ان اس ای دادم خوب بود بد نبود ولی گفتن دکتر گفته ریسک نکنیم و همین امشب عمل بشی من خیلی استرس گرفتم اومدن برام لباسامو عوض کردن و طلاهامو گرفتن
دستام میلرزید یه حس عجیب بود واقعا
شوهرم دلداریم میداد ولی خب اصلا حس میکردم امادگی ندارم
رفتم تو اتاق عمل همه سعی میکردن ارومم کنن و فضا رو عوض کنن
اومدن برام سند گذاشتن که اصلا من نفهمیدم کی گذاشت چون اصلااا درد نداشت
بی حسی از کمر شدم که اون هم اصلا درد نداشت
دکتر اومد و عکل شروع شد فقط از خدا سلامتی بچمو خاستم
تا صدای گریش اومد فقط میپرسیدم بچم سالمه یا نه 🥲که دکتر گفت اره عزیزم یه دختر سالم قشنگ
همه با هم فقط میگفتن چقدرررر مو داره 😂
اصلا نفهمیدم کی شکممو ماساژ دادن
و خداروشکر منم زایمان کردم و دیگه از تهوع خبری نیس

من نمیخام مقایسه کنم ولی واقعا اگه برگردم عقب باز سزارین رو انتخاب میکنم هر چند من سزارین اجباری بودم ولی واقعا خیلی خوبه
درسته بعدش درد داری ولی قابل تحمله
انشالله این حس و حال قسمت همه 🥲