پارت ۵
من‌ساعت  ۵ بعد از ظهر عمل شدم و گفتن ساعت  ۱۲ میتونی مایعات بخوری که من دولیوان  نسکافه و یک لیوان چایی خوردم 
بعدم اومدن سوند و قطع کردن و گفتن باید  پاشی راه بری
برای اولین راه رفتن پرستار گفت اگه میخوای قبلش برات شیاف بذاریم ک دردت کمتر بشه گفتم‌ باشه
و با کمک مامانمم و پرستار راه رفتم  تا دستشویی
پرستار شورت سرجی فیکس و پد بزرگ داد گذاشتم و یکم دیگ راه رفتم و دراز کشیدم
تا صبح سه بار دیگ اروم‌ پا میشدم و راه میرفتم  و سعی میکردم کمرمو صاف کنم ، چون گفتن هرچی بیشتر راه بری بهتره

تا صبح فقط اجازه داشتم  مایعات بخورم و همون شب دفع داشتم ، فک میکنم ب خاطر سوپی ک ظهر با ناهار خوردم  و نسکافه بود ( نسکافه کلا روی من خیلی تأثیر  داره، تو بارداری اون  چیزی که شکمتون ک شل میکنه و روتون تأثیر داره رو پیدا کنید )‌

فردا صبح دکترا میومدن  حال خودم  و چک میکردن
پزشک اطفال  همه جای بچه رو چک کرد ، تست شنوایی  هم انجام دادن ، زردی هم‌گفتن  نداره ولی چون گروه خونی هاتون مثبت منفیه احتمال ۹۰ درصد میگیره ، پس فردا بیارید  چک بشه ( که همینطور هم شد دو روز بعد  زردی بچه ۱۳ شده بود)
خلاصه ک ساعت ۲ ونیم تز بیمارستان  مرخص شدیم
واقعا بیمارستان عالی بود و راضی  بودم هم از عمل هم از رسیدگی  و امکانات
لباس بچه و مادر ست بود ، برا پسرا آبی دخترا صورتی یه پتو دور پیچ هم دور بچه بود
دمپایی ، لیوان ، پد بزرگ ، دوتا شورت سرجی فیکسچ
دستمال  کاغذی  ، دستمال  توالت
همینا تو ذهنمه که تو ساک بیمارستان بود

۹ پاسخ

عزیزم اتاق خصوصی گرفته بودی که اینا تو پک بیمارستان بود و لباس بچه دادن یا برای همه میدن؟

اخجون پس حقی قبول میکنه خدا خیرت بده خیلی خوشحالم کردی گفتی😍 مبارک باشه کوچولوت برا ماهم دعا کن💫

به سلامتی گلم. تکلیف اون پولی که دادی به دکتر دومی چی شد؟؟؟

دکترتون کی بود؟

عزیزم بسلامتی، خوب چرا پمپ درد نگرفتی؟

آخر چقد ازت گرفت

ب سلامتی عزیزم.همیشه شاد باشید کنار هم.زردی پسرتون چند روزه برطرف شد؟همون بیمارستان بستری کردین؟

یعنی درد نداشتی ؟؟

سلام مبارک باشه بسلامتی میگم زردی بجه برطرف شد ؟؟دیگه برنگشت
چند هفته دقیق زایمان کردی نی نی چند کیلو بود

سوال های مرتبط

مامان دیار مامان دیار ۳ ماهگی
بعد ریکاوری اوردنم ب سمت بخش که پشت در اتاق عمل همسرم و خانوادم اونجا منتظرمون بودن پرستار گفت وایسید خانوادگی ازتون عکس بگیرم
بعد عکسا رفتم بخش اتاق وی ای پی گرفته بودم اونجا اومدن بعد سرم و آمپول و اینا برام زدن من زایمانم شب بود گفتن تا ۱۰صبح چیزی نخورم
تا ده هر چند دقیقه پرستارای مهربونم میومدن بالاسرم چک میکردن وضیتمو
تا میگفتم درد دارم سری شیاف و سرم وصل میکردن صبح هم گفتن میتونی شروع کنی ب مایعات خوردن ک بعدش ی پرستار مهربونم اومد پوشکمو زیرمو عوض کرد سوندمو در آورد گفت کمک میکنم پاشی بریم دسشویی راه بری لحظه بلند شدنم خیلی سخت بود فقط به لحظه حس کردم خالی کردم که پرستار گفت تمام سنگینیت بنداز رومن ب سختی بلند شدم راه رفتم منو برد دسشویی کل پایین تنمو شامپو زد برام شست و شیاف گذاشت برام
بعد اون راه رفتن برام راحتتر شده بود دیگ شروع کردم خوردم مایعات و راه رفتن
تا تایم ملاقات رسید خانواده همسرم خودم اومدن دیدنم همگی
غذاهاشم همش خوب بود تا اینکه شب مرخص شدم
در کل میخام بگم هرکس میگه بیمارستان مریم بده و بد شنیده اشتباهه من خیلی خیلی راضی بودم هم از پرستارا هم رسیدگیشون فوق العاده بود حلالشون اون پولی که گرفتن
تو انتخاب این بیمارستان بنظرم دو دل نشید اوکیه از همه لحاظ
مامان نیلا🩷 مامان نیلا🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین اختیاری
من ۸ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۲ ظهر منو بردن اتاق عمل. اول پرستار اومد بهم سرم وصل کرد و بهم توضیح میداد ک الان میخان چکار کنن بعد گفتن ک میخان سوند بزنن من خیلی میترسیدم ک گفتن اصلا متوجه نمیشی و باهام شوخی میکردن و بعد چند دقیقه ی ذره سوزش احساس کردم و اصلا درد نداشت اصلا نگران سوند نباشین بعد دکتر بیحسی اومد دو سه تا پرستار دستام و گردنمو گرفتن و دکتر بیحسی برام آمپول زد دردش نمیگم کم بود ولی اصلا غیر قابل تحمل نبود. بعد عملو شروع کردن و پنج دقیقه و بچه رو نشونم دادن و بهم ارامش بخش زدن منو از اتاق عمل با بچه بردن ریکاوری. یک ساعت داخل ریکاوری بودیم اونجا من لرز کردم ک پتو بهم دادن و بچه رو رو سینم گذاشتن بهش شیر دادم بعدش مارو بردن بخش. من پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم شیاف داخل بیمارستان استفادم نشد. ساعت ۱۲ شب اومدن گفتن اماده باش چنتا چایی عسل بخور ک باید راه بری . اول سوندم رو برداشتن ک من دردی حس نکردم بعد منو بلند کردن ک من چند بار پمپ درد رو فشار دادم از قبلش ک دردش زیاد نباشه بخاطر همین موقع راه رفتنم درد نداشتم. بعد رفتن سرویس رو تخت دراز کشیدم و تا صب دو دفه دیگ راه رفتم و خودم سرویس رفتم صبح برام صبحانه ی دونه بیسکوئت اوردن و گفتن شکمت اگ کار کرد بهمون بگو ک شکم من تا ظهر کار نکرد و من چون خیلی خسته شده بودم وقتی دکتر اومد گفتم شکمم کار کرده و گف پس مرخصی. ساعت دو و نیم ظهر مرخص شدم.
پمپ درد خیلی خوب بود.
دردای من تو خونه تا ب الان که ۳ روز گذشته با شیاف قابل تحمله.
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۳ ماهگی
تجربه زایمان
خب بالاخره یک دقیقه وقت خالی پیدا شد
اول بگم که من قرار بود بیمارستان جوادالائمه به روش بی حسی سزارین بشم
صبح وقتی رفتم با توجه به شرایطی که داشتم بیمارستان بستریم نکرد و بعد دو ساعت گفت ما ICU نداریم اگه لازم بشه نمیتونیم مسئولیت قبول کنیم
برا همین رفتم بیمارستان پاستور وقتی رفتم اتاق عمل دکترم گفت باید بیهوش بشی و بی حسی برات ضرر داره مجبور بودم قبول کنم و بی هوش شدم اول اذان ظهر بود ساعتای ۱ بهوش اومدم ولی چون همون اول نمیتونستم دست و پام رو حرکت بدم یا حرف بزنم اولش خیلی ترسیدم تا اینکه کم کم خوب شدم یک بدشانسی که داشتم سرماخوردگیم بود که واقعا اذیتم کرد
بعد رفتم بخش و بچه ها رو آوردن خداروشکر نیاز به دستگاه و چیزی نداشتن
ساعت ۱۰ شب اومدن گفتن میتونم مایعات بخورم ولی تا معده ام کار نکنه نمیتونم چیز جامد بخورم اولین چیزی که خوردم نسکافه بود خیلی خوب بود سرم رو آروم کرد از اون سنگینی که بعد عمل داشتم
اونایی که سزارین هستین حتما با خودتون ببرین
ساعت۱۰ پرستار اومد کمک کرد که بلند بشم و راه برم چند قدم اولش برام سخت بود ولی بعد اوکی شدم شیاف گذاشتن و ساعت ۱۲ معده ام کار کرد و بعدش خرما خوردم البته که تا ساعت ۲ به خاطر اون شیاف دم به دقیقه سرویس بودم
من شیر خشک برده بودم بیمارستان و اول که شیرم نیومده بود با قطره چکون از کنار سینه ام به بچه ها شیر میدادم
این خلاصه روز زایمانم بود اصن اون طور که فکر میکردم اذیت بشم نبود خداروشکر
من پمپ درد نگرفتم تا الان فقط ۳ تا شیاف استفاده کردم دوتا تو بیمارستان یکی هم شب اول که اومدم خونه دیگه لازمم نشد خداروشکر
حالا باز سوالی داشتین بپرسین مامانای گل
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان:
ساعت رو نگاه کردم ۱ و نیم بود. تاریخ ۲۲ مهر خدا پسرمو بهم داد.
اومدن از روی تخت جابجام کردن و بردن ریکاوری. خیلی سرد بود روم پتو انداختن. دوباره خوابیدم. اومدن ماساژ شکمی دادن که چون هنوز بی حس بودم دردم نگرفت. ساعت ۳ رفتم توی بخش. اونجا هم ۲ بار ماساژ شکمی دادن که واقعا دردناک بود. دوباره خوابیدم. مامانم میگفت اولین بار بود میدیدم داری خر و پف میکنی😂😅 تا ساعت ۱۰ نباید چیزی میخوردم. بعدش با مایعات شروع کردم ، نسکافه خوردم. سردرد داشتم، هی می اومدن برام شیاف میذاشتن و خیلی کمک کننده بود. پمپ درد نگرفته بودم و با شیاف اوکی بود همه چی. بخیه هام درد نمیکرد فقط شکمم آزرده بود که فشار داده بودن. ساعت ۱۲ که سرمم تموم شد گفتن اول ۲۰ دقیقه بشین پاهات آویزون باشه بعد بلند شو راه برو، گفتن خواستی دسشویی بزی بگو بیایم کمکت ولی بدون کمک تونستم برم . اولین راه رفتن یکم مشکل بود ولی هرچی بیشتر راه میرفتم بهتر بود برام.
کاچی خوردم. چون بعد زایمانم خیلی ورم کرده بودم یکم آرایش کردم تا موقع ملاقات یکم رنگ و روم باز بشه😄😂 خلاصه خوب بود همه چی. فقط یکم نگرانی داشتیم چون پسرم یه ۴ ساعتی توی nicu بود به خاطر تند تند نفس کشیدن ولی خداروشکر آوردنش پیشم . اخر شب هم مرخص شدیم. سوالی بود بپرسین
مامان محمد مهدیار مامان محمد مهدیار ۳ ماهگی
پسر کوچولوی منم پنج شنبه به دنیا اومد توی ۳۸ هفته و ۲ روز
از تجربه سزارین اختیاری بخوام بگم ؛ اینه که من شب قبل غذام سنگین و دیر موقع بود چون ساعت ۱۰ شب با دکترم هماهنگ کردیم که فرداش عمل کنم به خاطر درد پریودی که از صبح داشتم و کند شدن حرکاتش . همین دیر و سنگین غذا خوردن باعث شد که توی اتاق عمل بعد بی حسی و موقع عمل کلی بالا آوردم و اذیت کننده بود یکم . عملم خیلی طول نکشید بعدش با بچه رفتم ریکاوری اومدن گذاشتن رو سینم برای شیر و آموزش شیردهی که تو ریکاوری با دیدن بچه خستگی کل مسیر ۹ ماه و عمل رفع شد . بعدش هم که رفتم بخش ، گهگاهی درد داشتم تا شب که خب مونید سخت ترین کار بعد سزارین حرکت کردنِ تمام سعی ام رو کردم که همکاری کنم و زود خودمو جمع و جور کنم مایعات خیلی خوردم و رفتم دستشویی و راه میرفتم تا صبح بیدار بودم به بچه هم سینه میدادم . سزارین فقط یک شب درد داره فقط مطمئن باشید اگه راه برید و مایعات زیاد بخورید و دستشویی کنید فرداش ۹۰ درصد خوب شدید .سوند رو تو اتاق عمل بعد بی حسی گذاشتن که نفهمیدم آخر شب هم کشیدن که یه لحظه بود . دکترم خانم سیمین دخت هاشمی جم بود بیمارستان مصطفی خمینی. سوالی بود در خدمتم 😍
مامان فداش بشم منه آراد مامان فداش بشم منه آراد ۲ ماهگی
ادامه تجربه زايمان🤍
داخل بخش كه رفتم يه مقدار طول كشيد كه پسرمو لباس تنش كنن و بيارن بعد پرستار اومد منو چك كرد و شياف برام گذاشتن و پوشك گذاشتن برام گفتن تا ١٢ ساعت نميتونم چيزي بخورم و از جام بلند بشم،
بعد از اون بازم به پسرم شير دادم و تا ساعت ٥ بعد ازظهر هنوز شير داشتم ولي بعد از اون خيلي كم شد و پسرم دائم گريه ميكرد و نميدونستيم چشه( فرداش فهميديم كه گرسنه ميمونه) ساعت ١٠ شد كه بهم گفتن بايد بلند شم راه برم و اول يه آب سيب خوردم و بعد يه كم نسكافه بعدش با كمك پرستار بلند شدم، اولش يه مقدار سخت بود پايين اومدن از تخت ولي شياف دردو خيلي كم كرده بود حدود ٥ دقيقه كمك كردن بهم كه راه برم بعد از اون بهم گفتن هر نيم ساعت يه بار سعي كن بلند شي راه بري كه خودت راحت تر باشي، بهم يه شربتي دادن كه براي كار كردن شكم بود، من همون شب براي پسرم ترنجبين و شيرخشت دم كردم در حد ٥ ميل كمتر دادم بهش خورد، همون نصف شبم شكمش شروع كرد به كار كردن و دستشويي كرد، فردا صبحش دكتر اومد بخيه هامو چك كرد و گفت ١٠ روز ديگه بيا بكشمش و كارامونو كردن و ساعت ٢ اينا بود كه مرخص شديم…
اين تجربه من بود با اينكه يه عالمه درد كشيدم قبل از زايمانم ولي واقعا سزارين در حدي نبود كه من نتونم باهاش كنار بيام، برام يه غول بزرگ شده بود ولي اصلا اينطوري نبود، من واقعا راضيم از اينكه سزازين شدم، حتي من فردا عملم بعد از مرخص شدنم شياف گذاشتم و٣ طبقه از پله هاي خونمون اومدم بالا و اصلا اونجوري اذيت نشدم و تا ١٠ روز بعد عملمم هر موقع مهمون ميومد و يا خيلي درد داشتم شياف ميذاشتم و راحت بلند ميشدم،
اميدوارم همه مامانا به سلامت زايمان كنن 😍 و با آرامش ني ني هاشونو بغل بگيرن🫶🏻🤍
مامان نورا خانم مامان نورا خانم روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین تو بیمارستان آریا اهواز
پارت ۴
و منو بردن توی بخش و توی اتاقم
بعدم هم اومدن برام سرم وصل کردن و به خانوادم خبر دادن ک بیان پیشم. اول مادرم اومد به عنوان همراه ولی همسرم نیومد و نبودش و من بیشتر نگران شدم ک فهمیدم رفته دنبال کارای بچه و وقتی اومد گفت جای نگرانی نیست و بچه حالش خوبه و برای اطمینان بردنش NICU تا چک بشه. من اینجا بود که دردام داشت شروع میشد ولی خب با پمپ درد کنترل میکردم و شیاف هم برام زدن. از ۹ صبح که عمل من بود تا ۷ شب چیزی نخوردم و از جام تکون نخوردم. شنیده بودم که نباید سرمو تکون بدم و منم همین کارو کردم و سرمو هم حتی تکون نمیدادم و خیلی حرف نمیزدم
دیگه شب شد و من شروع کردم با نسکافه و مایعات بعد هم سوپ خوردم. سخت ترین قسمت بلند شدن بعد عمل بود که یه پرستار و مادرم کمکم کردن. سخته اما باید قوی بود و میگذره. من حتی سعی میکردم لبخند بزنم و خودمو خوب نشون بدم با اینکه بچمو ندیده بودم و خیلی حالم بد بود. فردا صبح شد و دکترم اومد چک کرد بخیمو و حالمو و مرخص شدم. با خوشحالی رفتم NICU که بچمو ببینم و فکر میکردم مرخصش میکنن اما گفتن باید ۳ روز بمونه چون ازش ازمایش گرفته بودن و باید جوابش میومد. خیلی برام دردناک بود و میتونم بگم چن ساعت سخت و گذروندم. باید میرفتم از بیمارستان اما بچم باید میموند. چون خونم هم ماهشهر بود که خب ۱۲۰ کیلومتر با اهواز فاصله داشت. حالمم بد بود که بخوام برم هتلی جایی و باید میرفتیم خونه. و بعد از چند ساعت حال بد و گریه بالاخره بچمو سپردم به خدا و پا روی دلم گذاشتم و بخاطر سلامت خودش گذاشتمش بیمارستان و رفتم...
مامان دوقلوها 😍 مامان دوقلوها 😍 ۲ ماهگی
پارت ۲
بعد بردن ریکاوری ، اونجا هم اصلا صحبت نکردم سرم رو تکون ندادم ، بعد اومدن فشار دادن شکم که واقعا سخت بود ،سه بار تو اتاق عمل ، و چند بار هم تو بخش این کار رو انجام دادن که خیلییی دردناک بود 🥲
بچه ها از اتاق عمل رفتن دستگاه به خاطر اکسیژن گرفتن و اینکه زود به دنیا اومده بودن.

پارت ۲
آوردن بخش و دارو زدن و شیاف اینا گذاشتن ، لحظات اول از اتاق عمل خیلی سخته واقعا دردناکه، بعدش کم کم بهتر میشه ، گفتن ۸ ساعت چیزی نخورم بعدش هم من با نسکافه اینا شروع کردم خداروشکر سردرد اینا نگرفتم، راه رفتن بعد عمل اولش خیلی سخته ولی خب با کمک همراه تون سعی کنید راه برید من لیوان آبمیوه رو گذاشتم رو میز هی یه کوچولو میخوردم که فشارم نیفته و هی آروم آروم با کمک مامانم از تخت اومدم پایین و راه رفتم خودشونم شربت دادن برای مدفوع و من مشکلی نداشتم😁
حتما ساک تون رو به موقع جمع کنید الخصوص دوقلوها ،من هنوز جمع نکرده بودم😅 و ااخر سر خواهرم جمع کرد و آورد.
روکش توالت فرنگی و نسکافه و خوراکی و آبمیوه حتما بعد عمل همراه داشته باشین
موهاتون رو ببافید اینجوری راحتره
باز سوالی دارین بپرسید اکه چیزی یادم رفته😅
مامان Hanis👼🏻🍭🍼 مامان Hanis👼🏻🍭🍼 ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمانم🥰
نیم ساعت تو ریکاوری بودم‌که لرز خیلی شدیدی داشتم و گفتن طبیعیه بخاطر بیحسیه که زدن بهت
بعد اومدن منو بردن و گفتن باید بری تو بخش دم در اتاق عمل یه خانومی بود محکم شکممو ماساژ داد یکم درد داشت ولی نه اونقدری که ازش غول ساخته بودن ،درو باز کردن و شوهرمو دیدم انگار یه جون به جونام اضافه شد🥺
اومد پیشونیمو بوسید و از رو تخت جابجام کردن و بردنم تو بخش
گفتن باید بچه رو شیر بدی ولی من چون سینه ام پهن بود بچم سینه نگرفت و بهش شیر خشک دادیم
کم کم دردام شروع شد و پرستارا برام شیاف میذاشتن کمتر میشد ولی قابل تحمل بود
گفتن تا ۸ ساعت نباید هیچی بخوری و من حدودا ساعتای ۱۰ بود بهم اجازه دادن چای و خرما بخورم،بعد اومدن سوند رو درآوردن که اصلا درد نداشت و گفتن ساعت ۱ باید خودت پاشی راه بری
ساعت ۱ شد و من دستشویی داشتم با کمک مادرم و پرستار بلند شدم از تخت درد که‌داشت خیلی همینکه پاشدم سرپا خون زد بیرون که زد رو دمپاییم ریخت تو اتاق و سرم گیج میرفت حالم میخواست بد شه خونریزی شدید داشتم و پرستار گفت اگه اینجوری باشی مرخصت نمیکنیم زنگ زدن به دکترم و دکترم گفت آمپول بزنید براش تا خونریزیش کمتر بشه و واقعا کمتر هم شد
و فرداش صبح ساعت ۱۰ مرخصم کردن و گفتن تو خونه هر ۶ ساعت شیاف بزار تا دردت کمتر بشه و واقعا جواب بود🥰
اینم از تجربه من شاید به درد کسی بخوره❤🌹