سوال های مرتبط

مامان کوروش مامان کوروش ۲ ماهگی
# پارت_اول
تجربه سزارینم میخوام بگم براتون شاید ب دردکسی بخوره
من تااخرین لحظه بارداریم میخواستم طبیعی زایمان کنم بااینکه همه میگفتن طبیعی خیلی سخته و نمیتونی بازم کیگفتم نه فقط طبیعی میخوام قبلش درد میکشم بعدش راحت میشم،ولی اگ برم سز بعد زایمان اذیت میشم،خلاصه تا 39 هفته و پنج روز فقط گفتم طبیعی،سه روز قبل تاریخ زایمانم کپسول گل مغربی استفاده کردم چون اصلا درد نداشتم انقباض هم نداشتم اصلا نمیدونستم چجوری هست ،صبح بعدروزی ک شیاف گل مغربی گذاشتم از خواب که بیدارشدم پهلوی چپم درد گرفت خیلی شدید نبود گفتم حتما درد زایمانه ب ماما همراهم گفتم گفت نه درد زایمان اینجوری نیست ی استامینوفن بخور,حتما سرما خورده ،بعد ده دیقه خودش ول کرد خوب شد،بعدش ساعتای 4 دوباره دردگرفت باز ده دیقه ای خوب شد،باز ب ماماهمراهم گفتم گفت برا که خیالت راحت بشه برو نوار قلب بده،منم میخواستم تنبلی کنم گفتم ولش کن فردا میرم،شوهرم گفت بیابریم توراه برات پیتزا میخرم،خلاصه من بخاطر پیتزا رفتم🤣
مامان ابوالفضل_حورا مامان ابوالفضل_حورا ۹ ماهگی
خب از تجربم‌ بگم براتون...
من بچه اولمو پنج سال پیش تو سن ۱۶سالگی طبیعی ب دنیا آوردم درد کشیدم اذیت شدم ولی همون ساعتای اول چون زایمان ک کردم فوق العاده حالم خوب بود انگار ن انگار زایمان کرده بودم اصلا انگار ن انگار ی بچه ۳۵۰۰بدنیا اومده بود از بس ک سرحال بودم🙂
و حالا این زایمانم ک فک میکردم طبیعی میتونم اینو هم بیارم ولی زهی خیال باطل💔
من خیلی وقت بود شکمم اومده بود پایین و دهانه رحمم ی سانت باز شده بود درد داشتم اما ن زیاد ولی لگن دردام وحشتناک بود
خیلی خوشحال بودم از اینک اینو راحت تر ب دنیا میارم ولی اصلا اینجوری نبود...دقیقا صبح روز 5ام من از خاب بیدار شدم دیدم وحشتناک شکمم اومده بین پاهام بقدری ک نمیتونسم دیگ تکون بخورم ب مامانم گفتم مامانم دید اونم گفت آره خیلی دیگ اومده پایین
خلاصه ساعت ۵عصر بود با مامانم نشسته بودیم یهو پا شدم دیدم بین پاهام ب شدت خیس شد اول فک کردم شاید ادرار باشه چون تکرر ادرار شدیدم داشتم..ب مامانم گفتم گفت برو دسشویی بیا ببین باز آب میاد رفتمو اومدم دیدم وحشتناک تر شد همینجور مدام خیس میشدم
زنگ زدم شوهرم از سرکار اومد رفتیم بیمارستانی ک قرار بود اونجا زایمان کنم و دکترم نامه داده بود..قبلش ب دکترم اطلاع دادم دکترمم سریع ب زایشگاه گفته بود تا رسیدم همون لحظه ان‌‌‌ اس‌‌ تی رو برام گذاشت معاینه کرد و بدشم گفت لباساتو درآر لباسای بیمارستان پوشیدم چنتا آزمایش گرفتن خلاصه منتظر بودیم دکترم بیاد دیگ
منم خوشحال بودم ک طبیعی زایمان میکنم..یهو دیدم ضربان قلب دخترم ب شدت رفت بالا بد یهو افت میکرد از خودمم میومد پایین
مامای‌‌ زایشگاه کلی استرس داشتن تو زایشگاه ی غوغای شد
سریع زنگ زدن ب دکترم دکتر گفت سریع آمادش کنید بفرستین اتاق عمل دکترمم خیلی زود اومد
مامان آیگل مامان آیگل ۷ ماهگی
تجربه زایمان ۱
درد هام توی ۴۰ هفته شروع شد بعد من پیاده روی و ورزش میکردم که دردهام شدید بشه اسکات میزدم تا بتونم طبیعی زایمان کنم خلاصه که من توی ۳۹ هفته رفتم دکتر بخاطر اینکه تکون های بچه کم شده بود رفتم بیمارستان NST دادم گفت سونو مینویسم برو جوابشو سریع بیار منم جواب بردم تکونا بچه هم خوب بود تو سونو مشخص بود بازم دکتر میگفت چون فضاش کمه زیاد تکون نمیخوره من‌جواب بردم گفت همه چی اوکیه برو خونه اومدم توی ۳۹ هفته و ۶ روز یدفعه دردهام ریز شروع شد و تکون ها بچه کم شده بود خودشو سفت میکرد همش رفتم گفتم خوبه دردهام شروع شد یدفعه دیدم هم دردهم قطع شد هم شکمم رفت بالا رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت هنوز باز نشدی برو خونه دردهات باید بیشتر بشه ولی ۴ ساعت دیگ بیا باز من ۶ ساعت دیگش رفتم معاینه کردن گفتن ۲ سانتی تقریبا ولی باز دردت بیشتر شد بیا اومدم خونه کارهامو بکنم دیدم ترشح خونی دارم میدونستم بخاطر معاینه اس منتظر درد زایمان بودم دیدم خبری نیست شامم خونه برادرشوهرم دعوت بودیم شوهرم گفت بذار باز ی بیمارستان بریم ببینیم چرا تو دردت یدفعه قطع شد من میگفتم نمیخاد هنوز دردم نگرفته بذار ۹ ام بشه دکتر گفته برو بیمارستان فردا میریم دیگ خلاصه به اصرار شوهرم رفتیم باز معاینه کرد و گفتم تکون بچه نمیفهمم گفت بستری شو اصلا من موندم گفت میخای طبیعی زایمان کنی گفتم اره گفت به شوهرت بگو بیاد تو وسایلاتو بخره و کارهای بستریتو بکنه
مامان لیام مامان لیام ۵ ماهگی
ادامه تجربه زایمان
ببخشید دیشب گیر کردم نصفه موند
خلاصه زایمان اونو گرفتن و صدای گریه بچش بلند شد من از ترس اون طرف مرده بودم ولی یه خوبی که بود می‌دیدم بعد از اون گریه بچه دیگه صدای ناله های مادر تموم میشه و یعنی میگفتم دردهاشون تموم میشه یکم امیدوار میشدم
اومد به من ان اس تی رو وصل کرد گفت صاف بخواب بیست دقیقه و رفت من همونجا دراز کشیده بودم ساعت نزدیک پنج شده بود دستشویی شدید گرفته بود منو و بخاطر صاف خوابیدن کمر درد شده بودم یکم جا به جا شدم دیدم صدا قلب ضعیف شد ولی گفتم حتما اوکی باز صداشون کردم که بیا بیست دقیقه شده اومد گفت هیچی نگرفته دستگاه که حتما تکون خوردی
گفتم خیلی دستشویی دارم گفت پاشو برو بیا بعد میذارم چرا نرفتی تو خونه گفتم من کیسه آبم پاره شده عجله ای اومدم چیکار میکردم
راستی قبلش که رفته بودم خونه مدارک بردارم یک قاشق روغن کرچک خورده بودم گفتم شکمم کار کنه برای زایمان
رفتم دستشویی چقدر هم دستشویی جای بدی هست دقیقا تو اتاق زایمان اون لحظه رفتم هیشکی نبود فقط دوتا یا سه تا تخت ژنیکو مثل تخت های معاینه کنار هم گذاشته بود و کسی نبود
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
زایمان طبیعی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمان طبیعیم رو بگم🤰🏻🩵
من زایمان اولم طبیعی بود و ساعت 6 صبح کیسه آبم پاره شد و رفتم بیمارستان 3 سانت بودم و بستری شدم ساعت 8 ماماهمراه اومد و دردام قابل تحمل بود کم کم ورزش باهام شروع کرد و 5 یا 6 سانت که بودم یهو دهانم ایست کرد و دردهام خیلیییی شدید شده بودن و باورزش وهرکاری اصلا پیشرفتی نداشتم باکلی سختی ورزش کردم و دهانم بالاخره باز شد وساعت دونیم زایمان کردم ولی مشکل دنبالچه ودر رفتگی بخیه و عفونت و کلی سختی کشیدم زیاد وارد جزئیات نمیشم
این تجربه اولین زایمانم بود و بخاطر دردهای بدی که کشیدم تصمیم گرفته بودم دومی را صدرصد سزارین بشم
تااینکه باخیال راحت باردار شدم و رفتم دکتر و تا 28 هفته هم اصلا با دکترم درمیون نذاشته بودم و فکر میکردم دکترم موافقت میکنه
خلاصه ب دکترم گفتم و خیلی جدی گفت من اصلا نامه نمیدم و به هیچ کسی هم ندادم من صحبتم با سزارین اختیاری بود و اون اصلا راضی نشد و گفت تو زایمان دومته تا بخوای بفهمی چی شده دیگه زایمان کردی تموم شده
و گفت تا میتونی فعالیت داشته باش که زایمانت راحت بشه من بارداری اولم خیلی استراحت داشتم ولی این بارداری ازهمون اول سرپا بودم و چون بچم کوچیک بود همش دنبالش بودم
خلاصه گذشت و دکترم گفت از هفته 36 ورزش کن پیاده روی داشته باش روزی نیم ساعت و بعدش زیاد کن تا برسه به روزی 3 ساعت و بعدش رابطه بدون جلوگیری داشته باش و ورزش های لگنی شروع کن و
مامان سامیار💙🫀 مامان سامیار💙🫀 ۱ ماهگی
سلام وقت بخیر.
تجربه زایمان، طبیعی میخاستم ولی اورژانسی سز شدم.
روز ک این تاپیک و گذاشتم و فک نمیکردم زایمان کنم.
دو شب بود پای چپم از کمر تا نوک انگشت خیلی درد میکرد فک کردم برای اینکه همش سمت چپ خوابیدم اینجوری شده، چون من درد پریودی رو تجربه نداشتم درد و نمشناختم پریودیه یا زایمان، البته ۴ ۵ روز قبلش ترشحات موکوسی شروع شده بود و منم منتطر بودم دردهای منطم کمر و شکم با هم بیاد که این حرفو از خانمای گهواره شنیده بودم ک درها باید منطم باشه هی بگیره و ول کنه، شب ۷دی بچه حرکت نداشت فک کردم چون خیلی درد دارم حرکت بچه رو حس نمیکنم، تا فردا صبر کردم حرکتی ندیدم، فردا از خواب پا شدم لک خون دیدم روی ملافه رفتم دستشویی دستنال کشیدم ک خونی غلیظ دیدم، ترسیدم، دوش گرفتم و همسرمو گفتم باید بریم بیمارستان، ساعت ۱۱ بیملرستان رفتم گفتم لک خون دیدم و بچم تکون نمیخوره، ماما معاینه کرد حین معاینه یه آب گرم ازم خارج شد گفت کیسه آبت پاره شده متوجه نشدی گفتم نه من آبریزشی ندیدم فقط صبح خون دیدم، ماما گفت باید بستری بشی، همسرم کارای پذیرشو انجام داد ساعت ۱۲ بستری شدم و نوار قلب گرفت از بچه و گفتن ضربان قلب بچه خیلی تنده ساعت یک گفت باید سزارین بشی، منی ک از هفته ۳۵ پیاده روی و ورزش های آمادگی زاتیمان طبیعی رو شروع کرده بودم خیلی نا راحت شدم😥😥😥 هی ب دکترم زنگ میزدن دکترم گفته بود باید سز بشم و ساعت دو خدارو شکر به سلامتی پسر خشکلم بدنیا اومد.