سلام مامانایی که حامله نمیشید تجربه خودم از بارداری من سر وسر اولم 7ماه دکتر رفتم باردار بشم خسته شده بودم از این رفتن آمدن بعد منشی دکترم دلش برام سوخت یکروزی برگشت گفت یه چی میگم توروخدا به کسی از اینجا نگو دکترم نفهمه گفتم نمیگم قسم خوردم گفت میری از عطاری تخم هویج ایرانی میخری از 5قاعدگی روزی ی لیوان مبخوری تا 9قاعدگی بعد از روزی که تمیز شدی شکمتو با روغن سیاهدانه زیر شکمتو ماساژ بده بده دو قطره بریز داخل نافت من گفتم پیش خودم آدم با شیمیایی حامله نمیشه بیاد با تخم هویج🫤یکروز مطب نشسته بودم ی خانومی دیدم داره با دست لرزان داره میاد مطب رفت پیش منشی گفت ببین ازمایشم مثبته گفت اره اومد نشست پیشم گفتم باردارین بسلامتی گفت اره من دکتر زیاد رفتم گفتن تخمدانت دیگه تخمک آزاد نمیکنه ی دختر 8ساله هم داشت بعد گفتم چجور پس حامله شدین گفت زنداداشم اومده اینجا بعد یکی گفته تخم هویج بخوره منم ی دوماهی خوردم باورم نمیشه حامله شدم خلاصه منم اونجا چهارنفر دیدم دوقلو باردار هم شده بودن گفتن ماهمه داروهارو ریختیم آشغالی من اومدم خونه گفتم بزار بخورم ی دوماهی خوردم قبلش رفتم عکس رنگی گرفتم فهمیدم لوله رحمم گرفتگی داشته بعداز شستشو ماه بعدش پریود شدم به صورت درد وحشتانک ماه بعدش حامله شدم که تخم هویج خوردم دوماهشو متاسفانه ی قلوش افتاد اون یکی ماند الان پسرم 5ماهشه ماه قبل شکم درد داشتم اومدم تخم هریج خوردم از چهارم پریودی تا هفتم سیاه دانه هم زدم 29تیر قرار بود پریوذ بشم که نشدم رفتم بی بی چک خریدم فهمیدم حامله ام

۱۰ پاسخ

خداخیرت بده ماهم خیلی از فامیلامون حامله نمیشن انشاالله دامن اونا هم سبز بشه

چجوری تخم هویج رو میخوری؟ دم میکنی مثل چای؟ خواهر من حامله نمیشه خدا خیرت بده که گفتی

انشالا بمونه برات♥️

ماساژ رحم با روغن سیاهدانه خیلی مؤثره من خودم همون ماهی که ماساژ رو شروع کردم باردار شدم

خداخیرت بده که میگی

خوبه این روشی که کفتی برای اوناییکه میخوان ولی خودت میزاشتی چندوقت بکذره بعد دوباره باردارشی هم بدنت کمبود داره الان هم بچت کوچیکه الان نیاز داره بهت

بچها اینایی که گفتم ی سری پرهیز کردن هم داره مثلا نوشابه دهن نزنید قلیان سیگار کلا ممنوع ویتامین دی پنج هزار هفته ای ی دونه بخورید با فولیک اسید شبی یکی چیزای سرد هم کم بخورید از فکر بچه هم دربیاید بیرون چون باردار نمیشید

خدا ب همه اونایی ک میخان بچه بده ان شاء الله، منم تنبلی تخمدان داشتم اما ب طور طبیعی باردار شدم دلیلش هم خودم اصلاح سبک زندگی ک انجام داده بودم میدونم

چرا یه بچت هنوز ۵ ماهشه باز باردار شدی؟

یعنی العان بازبارداری

سوال های مرتبط

مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 ۱۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین دلم براتون تنگ شده بود🥹🖤🖤😭حال روحی خیلی داغونی دارم ولی گفتم بیام بگم بهتون ک چی ب روزگارم اومده بعد اینکه سزارین کردم خونریزی شدید داشتم تا ی ماه قطع شد بعد اون رابطه داشتم نگو همون موقع حامله شدم😭😭🖤بعد تا روزی ک بدونم همش لک لک میدیدم دکترم رفتم گفت بخاطر سزارین پریودم مرتب میشدم اصلا فک نمیکردم ک حامله باشم تو چند تا تاپیک قبلم گفته بودم ک دهنم مثل بارداری هام تلخ شده ولی خب چون پریود میشدم گفتم بیخیال خلاصه ی هفته پیش رابطه داشتم بعد اون برا اولین بار قرص ارژانسی خودم ک فرداش حالم خیلی بد شد و خونریزی شدید گرفتم رفتم دکتر گفت برو ز سونوگرافی ارژانسی بده شاید کیست ترکیده 🖤😭کاش کیس بود رفتم سونو یهو دکتر گفت سونوی آنتی رفتی من نمیگی گفتم چی آنتی چیه خلاصه بعد کلی حرف اندازه زد لچه رو ۱۴ هفته و ۴ روز😭🖤🖤🖤🖤قربونت خدا برم بچه کجا بود اخه چیکار کنم من ی بچه ۶ سال ی ۳ ساله ی ۵ ماهه کل دنیا برام سیاه شد بقیشو تاپیک بعد میگم
مامان حسین مامان حسین ۸ ماهگی
برگشتن با مترو اومدیم خونه من خیلی دردم زیاد شده بود حالت انقباض نداشت دل دردی که شبیه دل درد پریودی بود همسرم گفت بریم بیمارستان گفتم نه بریم خونه استراحت کنم خوب میشم چون تو مطب هم زیاد نشسته بودم
خلاصه اومدیم خونه من استراحت کردم و دردم کمتر شد
همچنان درد داشتم ولی زیاد نبود تا اینکه سه شنبه اول اسفندصبح بیدار شدم که همسرم بره سرکار دیدم یکم دل دردم بیشتره هیچی دیگه همسرم رفت سر کار منم بیدار بودم تا حدودای ۹ دیدم درده کم نمیشه یکم نگران شدم گفتم نزدیک یه بیمارستان هست برم اونجا ببینم چجوریه فرداش پیش دکتر خودم نوبت داشتم براnst ولی تصمیم گرفتم برم بیمارستان
به شوهرم پیام دادم که من میرم دکتر اسنپ گرفتم و رفتم
رسیدم بیمارستان رفتم پیش منشی دکتر زنان که گفت دکتر فعلا نیومده تا ۱۱ میاد برو پیش ماما تا شرح حال بگیره و اگه اورژانسی بود بفرستت بلوک زایمان
رفتم اتاق ماما ضربان قلب جنین و قد و وزن و فشار خودمو چک کرد و گفت با توجه به دردی که داری برو بلوک زایمان
از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت بلوک زایمان وارد که شدم گفتم درد دارم اومدم nst بدم یه نسخه داشتم از دکتر پریناتولوژیست که میخواستم فرداش مطب براnst بدم که دادم به ماما اونجا و وارد سیستم کرد و منو فرستاد صندوق
رفتم پرداخت کردم و nst رو گرفتن ماما گفت جواب خوبه منم دیدم اره هیچ انقباضی ثبت نشده ولی ماما گفت اگه میخوای به دکتر هم نشون بده اولش دو دل بودم گفتم وقتی انقباض ندارم دیگه پیش دکتر برم چیکار
بعدش پشیمون شدم گفتم حالا که تا اینجا اومدم برم یه دکتر هم بگم شاید برت دردم مسکن بده
رفتم مجدد پیش منشی که نوبت بده گفت خیلی شلوغه و علاف میشی گفتم اشکال نداره نوبت داد و نفر ۴۱ بودم
مامان گرشا مامان گرشا ۷ ماهگی
پارسال مثل امروز بود که با یه حالت تهوع خیلی بد از خواب پاشدم
یه هفته ای بود حالت تهوع داشتم اما زود خوب میشد
اون روز هم حالت تهوعم شدید بود هم هرچی میخوردم بدتر میشدم
(ماه اولی بود اقدام کرده بودیم و هنوز پنج روز مونده بود به موعدم)
زنگ زدم به مامانم گفتم خیلی حالت تهوع دارم چکار کنم مامانم گفت سردیت کرده برو نبات داغ درست کن بخور
من خوردم دیدم خوب نشدم به مامانم گفتم مامان من خوب نشدم که هیچ بدتر شدم میایی دنبالم برم دکتر احتمالا ویروس گرفتم
(هیچکس نمیدونست که اقدام کردیم برای بارداری و اینکه اصلا احتمال نمیدادم ماه اول باردار بشم چون دکتر گفته بود ۶ ماه باید زمان بدی تا باردار شی)
خلاصه که مامانم گفت فاطمه حامله ای گفتم نه بابا
گفت بخدا حامله ای بیا یه تست بزن
حقیقتش خودمم شک کردم عصر رفتم بیرون یه تست خریدم رفتم خونه مامانم
همونجا تست رو زدم دیدم منفی شد
اومدم بیرون به مامانم گفتم منفیه یه ربع بعد مامانم رفت دسشویی دیدم بی بی چک دوتا خطش روشن شده
بازهم اونجا اعتماد نکردم گفتم الکیه سریع رفتم ازمایش دادم و دیدم بله مثبته😍😍😍😍
اون روز اسمشو گذاشتیم نقطه الان نقطه چهار ماه داره و رو به روی من نشسته داره بهم لبخند میزنه😍💕
مامان (برسام) مامان (برسام) ۶ ماهگی
پارسال دقیقاً تو همچین روزی گفتم چرا پریود نشدم همسرم گفت شاید بارداری گفتم نه فکر نکنم خودش رفت تست گرفت برام منم امتحان کردم منفی شد دیگه بیخیال شدم چون فرداش آزمون آرایشگری داشتم رفتم سراغ کتابم فردا شد من بعد از آزمون به خودم گفتم برم آزمایش بدم که رفتم گفتن جوابش غروب آماده میشه منم دل تو دلم نبود ولی امیدی به مثبت بودنش بعد تست نداشتم رفتم جواب آزمایشو گرفتم از خانمه سوال کردم چیه گفت مبارکه مثبته چون تنها بودم اصلا باورم نمیشد اصلا نتونستم خودمو کنترل کنم یهویی اشکم از سر شوق اومد برگه به دست رفتم پیش دکترم بهش گفتم این برگه میگه من باردارم گفت البته بخواب سونو کنم که بعد سونو گفت بله 6هفته بارداری ساک بارداری هم تشکیل شده منی که بعد از 15سال این حرفو شنیدم آنقدر خوشحال بودم که نگو تو آسمونا بودم خدا سهم منو از زندگی داد بهم فهموند که معجزه چیه من تو اوج ناباوری به این باور رسیدم که خدا بخواد همه چی ممکنه از اون روز من شدم یه آدم دیگه روحیاتم کلا عوض شد صبورتر شدم فهمیدم جواب اون حال بدیا وتغییر وجود تو دلمی
هزار بار به خاطر داشتنت شکر میکنم پسرم
تو قلب منی روح منی وجود منی مرسی که با اومدنت رنگ امید پاشیدی به زندگی مامان عشق دلم
مامان حسین مامان حسین ۸ ماهگی
بارداری ۲
از دکتر پرسیدم چیشده گفت آب دور جنین کمه و عددش رو ۹ بود و اینکه دور شکم جنین ۲هفته عقب تر از سن بارداری بود خلاصه گفت هر هفته باید پیش دکترتnstبدی و دو هفته یکبار هم بیای برای سونو
چند روز بعدش رفتم پیش دکترم با توجه به سونو و کم بودن آب جنین ۸ تا سرم ۱ لیتری برام نوشت و گفت یه روز درمیون بزنم و همونجا nst گرفت و همه چی اوکی بود
دو هفته گذشته و من مجدد برا سونو رفتم آب دور جین عددش شده بود ۱۰ و همچنان دور شکم ۲ هفته عقب تر بود و جنینiugrبه حساب میومد

خلاصه چند روز بعد برای گرفتن nstرفتم مطب دکترم که اول ماما nst گرفت و توnstیه انقباض ثبت شد فورا یه آزمایش نوشت و منو اورژانسی فرستاد برم آزمایشگاه و حدودا ۳ ساعت بعد با جواب برگشتم مطب یه مقدار عفونت ادراری بود و دکتر دارو نوشت و گفت چون انقباض داری شیاف استفاده کن از دکترم پرسیدم چون جنینiugrهست میتونم طبیعی بیارم که گفت معمولا این جنین ها تحمل درد طبیعی رو ندارن و سزارین براشون بهتره و ازش درباره امپول ریه پرسیدم که گفت ۳۶ ۳۷ هفته بستریت میکنم و برات امپول میزنیم چون شرایطت خاصه و همینطوری نمیتونم برات بنویسم و حتما باید بستری بشی و امپول بگیری
یکشنبه ۲۸ بهمن نوبت سونو پیش پریناتولوژیست داشتم همسرم چون سر کار بود خودم رفتم و همسرم از سر کار مستقیم اومد مطب خلاصه رفتم داخل چون از جمعه اش یه مقدار دل درد داشتم به دکتر گفتم گفت وارد ماه نهم شدی و ماه درده و طبیعیه