پارت سوم
دکتر برای بابا ۳۰جلسه پرتو درمانی تجویز کرد
از طرفی چون خودمم تنبلی شدیدداشتم گفتم برم‌ببینم‌چی میشه چون میدونستم‌درمانم طول میکشه
رفتم دکتر گفت باید ۶ماه تحت نظر باشی اگه نشد دیگه باید بری مرکز باروری
یکم آمپول و قرص داد گفت مصرف کن تا پریود بعدی بیا پیشم
این مابینم‌میرفتم‌برای سنو و چکاپ
که تو یکی از سونو بهم گفت سه تا تخمک داری
رابطه داشته باش تا ببینیم چی میشه
(من خودم شمال زندگی میکنم بابا اینا تهران )
قرار بود ک من برم تهران دوهفته پیش مامان اینا باشم که با بابا بریم پرتو درمانی
خلاصه کلا با شوهرم فک کنم سه بار رابطه داشتیم چون دیگه رفتم تهران

۱ پاسخ

واییییییییییی

مقالات مرتبط

کودکان سندرم داون
سندرم داون از چند ماهگی قابل تشخیص است؟علائم و مشکلات آن
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
شربت برم‌هگزین برای کودکان
شربت برم هگزین برای کودکان برای چیست؟+مقدار مصرف شربت بلتی...

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت هفتم
دوباره بابا اینا اومدن شمال بابا رفت اسکن دوهفته خونه ی ما بودن بهترین روزهای زندگیم بود
بابا اینا رفتن تهران قرار شد که جواب اسکن رو ما بگیریم
جواب آماده شد پر از استرس بودم تا جواب ب دستم‌برسه
جواب اومد
پرتو درمانی علاوه براینکه تاثیری نداشت متاستاز شده به کبد
ای‌وای از این غم
شوهرم و عموم جواب رو بردن پیش دکتر
دکتر کلا بابا رو‌جواب کرد 😔
گفت اوضاع خرابه انقد مریضی وسیعه
بابا گفت دیگه نه شیمی میرم نه پرتو نه هیچی هرچی شد
این وسط شکمش آب آورد تو شکمش شلنگ گذاشتن
بابت تخلیه آب
دیگه‌کم کم خبر بارداری منو همه میدونستن
عید شد مامان‌اینا اومده بودن شمال
تهران به بابا ی مایع پروتئین رو تزریق کردن
کلی حالش بهتر شده بود
عید تموم شد
بابا اینا رفتن
جنسیت دوقلوها مشخص شد
ی دختر ی پسر
من داداش ندارم مامانم خییییییلی خوشحال شد که ی قل پسره
اما بابا براش فرقی نداشت بهم زنگ زد گفت تبریک بمن تبریک به تو خیلی مواظب خودت باش🥹
اردیبهشت شد رفتم تهران خرید سیسمونی
بعداز برگشت من بابا حالش بد شد دوهفته بیمارستان بستری بود ریه هاش آب آورده بود😔
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت ششم
خوشحالی های لازم رو کردیم 😀
پرتو درمانی باعث شده بود بابا خیلی بد حال بشه
با دکترش صحبت کردیم گفت میتونه ی هفته نیاد استراحت کنه از اونجایی که مامان بابا خیلی به من وابسته بودن اومدن شمال من دیگه نزاشتم برن خونه ی خودشون پیش خودم نگه داشتمشون
حالا روم نمیشد بهشون بگم من حامله ام
با کلی خجالت گفتم من میخوام ی چیزی بگم
چند بار سرمو انداختم پایین خجالت میکشیدم بگم
همش میگفتن چیشده ابجی کوچیکم یدفعه گفت حامله ای ؟گفتم اره
باورشون نمیشد بابا گفت از شکمش معلومه 😂
انقد خوشحال شد ک حد نداشت مامان دیگه نمیزاشت من از جام‌تکون بخورم البته ویار شدید هم داشتم
خلاصه ی هفته گذشت مامان اینا رفتن
دیگه آخرای پرتوی بابا
خوشحال بودم ک تموم میشه جراحی میکنه راحت میشیم
رفتم سونو برای قلب دکتر میدونی دوقلو داری گفتم واقعا دوتاس گفت بله
خلاصه دیگه خوشحالی مامان اینا و شوهرم هزار برابر شد
پرتو بابا تموم شد اما توی سفیدی چشماش زرد شده بود‌
دکتر گفت از کل بدنش اسکن بده ببینم اوضاع چه جورهد
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت چهارم
اومدم‌تهران با بابا میرفتیم پرتو
شبا از دل درد نمیتونستم بخوابم
مدام چایی نبات میخوردم دیدم اینطوری نمیشه رفتم دکتر عمومی گفت احتمالا عفونت زنان داری
(عفونت داشتم دکتر بهم‌دارو داده بود گفت تو پریود بعدی بخور )ی روز بی بی چک گرفتم رفتم‌خونه ی دوستم زدم منفی بود
دل درد همچنان ادامه داشت
گفتم دوباره برم دکتر ببینم چیه رفتم برم سونو نوشت ایندفعه
رفتم سونو شکم لگن همه رو بررسی کرد خبری نبود
دیگه مطمئن شدم حامله نیستم
یعنی هرکاری بگید کردم از کارای سنگین بگیر تا قلیون کشیدن
بعد دوهفته برگشتم خونمون
مامان شکلات🍫 مامان شکلات🍫 ۱۱ ماهگی
خانوما دخترمو برا چشمش بردم دکتر
شوهرم گفت حتما گوشش هم شوراخ کنیم
اونجا نمیدونم از دکتر ترسید چی شد انقد گریه کرد که دکتر گفت دومی رو‌فردا بیاین که باز شوهرم گفت نه سوراخ کن و بچه دیگه انقد گریه کرد نفس نفس میزد تا یک ساعت باز یکم خوابید دوبارهرالان کلی گریه کیکنه استامیوفن هم دادم
علت گریه اش چیه درده یا همون ترسش از دکتره
چی باید زد بعد سوراخ کردن گوش
من دیگه چون گریه میکرد از دکتر نپرسیدم رفتم تو ماشین
دکتر هم فقط گفت روزی سه بار الکل سفید بزن
میشه راهنماییم کنید چیکار کنم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۱۶ ماهگی
اگه نی نی هاتون خوابن بیاین خاطره ی بارداری هاتو بگین اینکه وقتی فهمیدین چه حسی داشتین 😍😍😍😍
من خودم تابستان ۱۴۰۱ رفتم دکتر و ازمایش برا چکاپ ، چون از اول پریودیم نا منظم بود قرص میخوردم تا مرتب بشه ، ازمایش سونو پاپ اسمیر دادم ، دکتر گفت همه چیز اکی میخوای بچه دار شی دارو بنویسم برا تنبلی تخمدانت چون احتمال داره دیر باردار بشی 😑 گفتم ن دکتر فعلا نمیخوایم 😆🙄🙄😆
اومدم ب شوهرم گفتم گفت یا خدا پس فک کنم اگه ما الان اقدام کنیم شاید یکی دو سالی طول بکشه ، گفتم قسمت هر چی خدا بخواد فعلا که الان نمیخوایم ،
یکی دو ماه گذشت پاییز بود همسرم گفت میخوایم بعضی وقتا جلو گیری نکنیم ببینیم چی میشه ، تو که حالا حالا بارداری نمیشی پس بعضی وقت ها جلو گیری نکنیم گفتم اکی 😵‍💫😵‍💫 آقا اوایل آذر بود من پریود نشدم خیلیم درد پریود داشتم اخه میشد دو ماه ی بار پریود بشم گفتم دردام شروع شده فردا پس فردا میشم ، تو سالن کار میکردم دوستم میگفت نکنه حامله باشی گفتم نه بابا چه زود اخه با ی بار جلوگیری نکردن من حامله بشم به این زودی 😀🤣🤣🤣
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت دوم داستان زایمان
درعرض چند روز زندگیمون دگرگون شد
حال هممون داغون بود اوضاع زندگی کلا بهم ریخت
خدایا برای هیچ کس نیار
در عرض چند‌روز دکتر پیدا کردیم برای شیمی درمانی
همون اول دکتر خیلی شاکی شد‌ک چرا دیر اومدید
با این حال درمان شروع شد
بعداز دوجلسه شیمی درمانی کم کم بابا به غذا خوردن افتاد خیلی خوشحال بودم میگفتم حتما درمان جواب داده
خلاصه چهارجلسه شیمی درمانی تموم شد (سختی پیدا کردن دارو ساعت های طولانی شیمی حال بد بابا بعداز تزریق بماند)
اصلا ب بچه فکر نمیکردم تو اون اوضاعم که دیگه اصن
در ضمن تنبلی تخمدان شدید هم داشتم حوصله ی این ک بیوفتم دنبال درمان برای خودمم نداشتم
یه روزی با دوستم صحبت میکردم گفت به بچه فکر کن تو شرایطشو داری با شوهرت صحبت کن
نمی‌دونم چرا قانع شدم با شوهرم حرف زدم گفت برو‌دنبال درمانت ببین چی میشه 🫢
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت سیزدهم
ساعت حدودا یازده ظهر من تو بیمارستان ۳۱مرداد۱۴۰۲
خواهرشوهرا اومده بودن دخترخاله ها بودن
مامانم و خواهرا اومدن
شوهرم رفت با دکتر صحبت کرد ک این باید مرخص بشه میشه یانه من میخوام بهش خبر بدم دکتر اومد معاینه کرد منو گفت همه چی خوبه رفت بیرون
شوهرم اومد
😭😭😭😭
خدایااااااااا برای هیچکی نیار اون روزا رو
گفت با دکتر صحبت کردم تو امروز مرخص میشی که بریم برای کارای بابا و مراسم خاکسپاری
شاید باورتون نشه اما ب معنای واقعی چهارستون بدنم لرزید تمام آدمای تو اتاق ب خاطر من گریه میکردن
خواهر کوچیکم گفت دیروز رفتم پیش بابا گفتم بچه هات اومدن بابا خیالش راحت شد و رفت
خیلی سخت بود خیلی
بعداز ظهرش من مرخص شدم
من موندم پدری ک دیگه نیست
دوتا بچه
شکمی ک پراز بخیس
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت دوازدهم
ساعت پنج صبح گوشی مامانم زنگ خورد خواهرم بود
گفت مامان کارت ملی بابا رو‌بده بابا حالش بد شده ما باید دارو براش بگیریم
خواهرم و شوهرش اومدن بیمارستان مامانم رفت پایین
دیر کرد خواهر کوچیکم رفت نیومد
حالا من ن میتونستم بلند شم گوشی رو بگیرم زنگ بزنم دوتا بچه پیشم خدایا پس چیشدن. اینا
خلاصه ب همراه تخت روبه رویی گفتم میشه گوشی منو بدید گوشیو داد زنگ زدم‌مامانم پس کجا موندی گفت الان میام
گفتم چیشد گفت هیچی کارت ملی بابا رو‌میخواستن
ساعت ۶شد(صبح) مامانم گفت من خسته شدم میخوام برم استراحت خونه ی زهرا (زهرا دختر خالمه خونشون نزدیک بیمارستان بود)گفت میگم زهرا بیاد پیشت گفتم‌مامان زشته ۶صبحه بزار یکم بگذره زنگ بزن بیاد بعد تو برو بخواب
گفت نه من خیلی خسته ام
خلاصه زنگ زد دختر خالم اومد پیشم
مامان رفت خواهر کوچیکم گفت منم میرم استراحت خلاصه دختر خاله های دیگم اومدن پیشم خانوم دوست همسرم‌اومد
خواهرشوهرم اومد
هی با من شوخی میکردن من اصلا شک نکردم ک چیزی شده
اینم بگم یکم قبل ترش پدرشوهرم و شوهرم اومدن
به شوهرم گفتم چی شده گفت هیچی بابا حالش خوب نیست ما باید بریم بیمارستان یا رضایت بدیم اینتوبه بشه یا دستگاه هارو جدا کنن
ب نظر تو چیکار کنیم
ک من گفتم واقعا تو این شرایط چه انتظاری داری ک من نظر بدم اما دستگاه جدا نشه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ɱαԋყα مامان ɱαԋყα ۱۶ ماهگی
خانوما ی سوال دار لطفا هر کی میدونه بگه بهم
من قرص جلوگیریمیخورم بعد ک قرص تموم میشه تا دو سه روز که مصرف نکنی پریود میشی بعد توی این دو سه روز اگه رابطه داشته باشی ممکنه حامله بشم؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رها مامان رها ۱۳ ماهگی
من امروز رها رو بردم دکتر چون حس میکردم نفس میکشه یه صدایی میده داخل سینش دکتر گفت احتمالا خلط شاید داشته باشه ساشه تارتونیک داد از اینا که لعاب میده باید بدی بخورن بعد گفت راه میره گفتم نه از یه جا میگیره میره ویتامین ای نوشت و چکاپ یکسالگی
مامان رضا مامان رضا ۱۵ ماهگی
خانوما من خون.ریزی گرفته بودم بند نیومد رفتم دکتر بهم دمیترون داد قرض معده
با قرص جلوگیری از بارداری گفت هرشب بخور تا ۲۳ روز بعد پریودیت مرتب میشه چون تنبلی تخمدان دارم
اما میخورممم الان چند شب نمیتونم بخابم
مامان امیر علی مامان امیر علی ۱۴ ماهگی
مامانا من دو ماه هست پریود نشدم رفتم دکتر گفت تبلی تخمدان داری بعد الان برام سه تا آمپول نوشته
اونا برای چین
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان Radvin😍🫀 مامان Radvin😍🫀 ۱ سالگی
سلام‌خانما
من چندوقت پیش رفتم سنو بهم گفت که تنبلی دارم بعد دوباره امروز رفتم جای دیگه سنو گفت نه اصلاااامشکلی نداری🥴الان موندم ب کدوم سنو بخام اعتماد کنم🙄
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رها مامان رها ۱۳ ماهگی
امروز رفتم دکتر قلب چکاپ فشاربارداری روم مونده ارجاع داده بودن به دکتر قلب برافشار رفتم اکو و اینا خوب بود خداروشکر ولی گفت تپش قلب داری استرس داری میخواست فلوکستین بده گفتم نمیخورم یه قرص برا استرس داد بهم
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت پنجم
برگشتم‌خونه عاشق کباب کوبیده با گوجه ی کبابی شده بودم
همش خسته بودم چمدون چند روز همون جور وسط اتاق بود
همش میگفتم‌خستگی سفرِ
اواخر دی ماه بود دختر خالم زنگ زد پاشو بیا خونمون
یکم حال و‌هوات عوض شه
داشتم‌میرفتم‌بی بی چک گرفتم رفتم
کل اون تایمی که اونجا بودم بی حوصله و خسته بودم
اصن ی حالاتی داشتم که برای خودمم عجیب بود
اصلا شک‌نکردم که حامله ام گفتم دیگه از سونو بالاتر ک نیست
برگشتم خونه گفتم بزار بی بی رو بزنم ببینم چی میشه
بی بی چک درجا مثبت شد باورم نمیشد
اون یکی رو زدم اونم درجا مثبت شد
همزمان انواع احساسات هجوم آوردن سمتم
ترس استرس پشیمونی خوشحالی
به شوهرم‌گفتم فک‌کنم حامله ام
اما باید ازمایش بدم مطمئن بشم
فردا رفتم آزمایشگاه و آزمایشی که مثبت شد
رفتم پیش دکتر باورم‌نمیشد همون ماه اون با تنبلی شدید
کلا با دوسه بار رابطه با کارهای سنگینی که من کرده بودم
دکتر برام سونو انجام داد گفت احتمالا دوقلو باشه
گفت یکیش خیلی کوچیکه
گفتم‌حتما اشتباهه
گفت برو سونو قلب مشخص میشه