سوال های مرتبط

مامان دل‌ربا👧🏻 مامان دل‌ربا👧🏻 ۲ ماهگی
پارت نهم تجربه زایمان
ببین شاید الان با خودت بگی هیچوقت یک دکتر برای ۵ میلیون پول سونو های بارداری این کار رو نمیکنه
ولی این دکتر دستگاهش و تشخیصش توی شهر حرف اول رو میزنه و این حرکت و تشخیص فقط و فقط بخاطر انتقام بوده
تا حالا شنیدید که میگن
اگر تمام دنیا دوستت باشن خدا نخواد نمیشه و
اگر تمام دنیا دشمنت باشن اما خدا یه چیزی رو برات بخواد میشه
من با تمام وجود این رو درک کردم…
هر دو تا دکتر من بر اساس حرف این آقای … به ظاهر دکتر خوب و قوی تشخیص دادن مشکل برطرف شده
و دکتر سزارین من آگاه نبوده و بدون آمادگی قبلی با همچین مسئله‌ای روبه رو شده
فردای عمل پرستار اومد پیشم بهم گفت میدونی خدا دو بار این بچه رو بهت داده
دیروز دکتر شکمت رو که باز کرد اول جفت اومد بیرون دکتر سر بچه رو نمیتونست پیدا کنه و بند ناف دور گردن بچه و …
خدا خواست فقط خدا خواست سالم بغلش بگیرم
این دلگرمی رو بهتون بدم که خدا از همه قدرتمندتر
خدا باید بخواد
اگر چیزی رو به دست آوردید بگید خدا داد و اگر به دست نیاوردید یا از دست دادید بدونید خدا نخواسته و خیریت داشته
من اون عمل سخت رو پشت سر گذروندم و بچم رو سالم بغل گرفتم چون خدا خواست
پس دلتون قرص باشه به همون کسی که حواسش به همه چیزی هست
ببخشید اگر دیر شد ارسال پارت ها و یا استرسی که بهتون دادم
خواستم بهتون بگم که بدونید خدا چقدر بزرگه و تا لحظه‌ی در آغوش گرفتن فرزندتون کنارتونه حتی اگر تمام دنیا نخوان 🌱🤍
سعی می‌کنم تجاربم توی دوران مادرانه هم باهاتون به اشتراک بذارم بخصوص مادران سزارینی
مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 ۲ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین۳
شکرخدا نوار قلب اخری خوب بود بعداز کلی دعا و التماس به خدا..مرخص شدم و رفتم سونو بعداز سونو با چندتا دکتر و مامای دیگه حرف زدم همشون نظرشون این بود که بچه تحمل امپول فشار رو نداره و ریسکه براش!!بعد من نمیدونم دکترم چرا اصرار به طبیعی داشت وقتی برای بچه مضر بود،،😒بعداز سونو شماره ی یه دکتر دیگه رو پیدا کردم که کرمان بود و شرایطمو گفتم بهش و گفت همین امشب بیا که بستریت کنیم فردام سزارین میشی..هم خوشحال بودم هم سرشاااار از ترس و نگرانی،،خلاصه با تمام نگرانی هامون حرکت کردیم و دوساعت بعد رسیدیم کرمان اولش برای بستری کردنم مقاومت میکردن ولی وقتی با دکتر تماس گرفتن و گفت بستری کنین قبول کردن،،اونشب خیلییی بد و سخت گذشت بهم هیچ همراهی رو نزاشتن کنارم بمونه گوشیمم گرفتن..خودم بودم و خودم😅🥲ساعت نمیگذشت اصلا،،یه خانومی هم تخت بغلیم بود که درد داشت و میخواس طبیعی زایمان کنه اونشب من از بس استرس داشتم که تصمیم گرفتم بجای خواب اموزشایی ک برای زایمان طبیعی دیدم رو به اون خانم یاد بدم تا درداشو بتونه کنترل کنه..کلا دوساعت خوابیدم اونشب
مامان آیهان💙 مامان آیهان💙 روزهای ابتدایی تولد