سلام‌
من همیشه از وقتی خودمو شناختم بیشتر وقتا کم انرژی و کسل بودم،وقتی ازدواج کردم و دخترم اومد این شد برای من یک معضل بزرگ
بی انرژی،کسل،خواب آلود،
خب بچه هم حوصله میخواد و باید پر انرژی باشی..
وقتی میرم ظرف میشورم تا چند ساعت خسته ام،میگم خدایا اینایی که میگن ما همه کارامونو کردیم الان اومدیم یه چای بخوریم،خب چرا من با یه جاروبرقی کشیدن یا یه گاز پاک کردن میفتم رو مبل و خسته میشم
دیگه رفتم چکاب کامل دادم دیدم تیروئید کمکارم با وجود خوردنِ قرص بدتر شده و کمبود ویتامین دی و آهن هم دارم
به شوهرم میگم چرا واسه ۲۹ام وقت گرفتی دیره،من دارم پس میفتم همش خواب آلودم. پریشب توی پارک اینقدر مَنگ بودم همونجا میخواستم توی پارک بخوابم گفتم حالا میگن این زنه یه چیزیش هست لابد، همش خمیازه میکشه و گیجه،
حالا خودم هیچی خب این بچه که نه میتونم باهاش بازی کنم نه براش وقت بزارم
فقط خدا کنه با خوردن قرصا حالم اوکی شه

۱۲ پاسخ

وای خواهر بخدا منم عین توام فقط سرم تو گوشیه دراز کشیدم به زور کار میکنم

ان شاالله خوب میشی
حالا شما با این مشکلات خسته هستی
من هیچ کدوم ندارم
ولی بازم همش بی حال و خسته ام

تیرویید و کمبود اهن و ویتامین د هر سه تاش هم باعث بی حالی و کسلی میشه
حتما درمان رو شروع کنید انشالا که بهتر میشین

سلام عزیزم دقیقا مثل منی تیروییدم شدید کم کارپارسال باردار بودم سر دخترم با قرص ایرانی نرمال نمیشد دکتر خارجی نوشت انگار او ن از کسلی در می‌آورد خوب بود

من قبلن انرژیم فول بود یعنی اگه کسی منو میدید میگفت ماشالله چطور میتونی اینقدر انرژی داشته باشی الان چند وقتیه مثل کوآلا شدم فقط میچسم به خونه دوست ندارم بیرون برم🐨

منم دوروزه بیحالم هیچ کاری نمیتونم بکنم

اولا که بله مشکلاتی که داری،تاثیر داره رو این کسل بودنت
بعدم سعی کن کمی سحرخیز باشی، و خواب شبت با کیفیت باشه
به شدت ورزش رو توصیه میکنم،مخصوصا گروهی، یه سری ازین کسلی ها واسه تلقین و بی انگیزگیه جانم
هیشکی به اندازه من درگیر بچه مریض و مادر بستری و ...... نیست، ۳۸ سالمه، اما ماشالله اندازه دختر دبیرستانیا پر شورم و فعال. فقطم حال خوب تلقین میکنم بخودم، همش میگم میگذره این روزام، اما این سن خودم،همسرم و بچم برنمیگرده، پس بجنگ💪💪

منم دقیقا همینم وهمین مشکلاتو دارم قرصم میخورم اصلا فرقی نکردم تاظهرم خوابم

تنها نیستی منم همینم

تا ۲۹ ک چیزی نمونده برا کم خونیت اهن شروع کن

داروی تیروئید هیچ کمکی نخواهد کرد
کم‌خونی و ویتامین ها ب دادت برسن نمیدونم
ولی من تیروئید کم کار دارم خیلی هم شدیده کلا گره و کیست خوش خیم داره گلوم
نیاز ب عمل داره دارو میخورم هیچی فرق نمیکنم

ببین نمیخوام ناراحتت کنم دقیقا عین منی...ولی با اینحال که تیرویید کمکار لامصب قرصم میخوری باز همونی علایمو داری فقط عددش تو ازمایش نرمال نشون میده...واه واه سه ساله از وقتی بچه اوردم همش سرگیجه منگ خسته

سوال های مرتبط

مامان آدرینا مامان آدرینا ۳ سالگی
یه دختر بچه تقریبا ۵ ساله ماشین اسباب بازی که مال خودش نبود به دخترم نمی‌داد میگفت میخوام بازی کنم نمیدم نکن دست نزن
هِی ماشین رو می چرخوند دورتر که دخترم دست نزنه دخترم هِی می‌رفت سمتش،من این صحنه رو می دیدم هیچی نمیگفتم چون میخواستم دخترم خودش حرف بزنه و یه جورایی دفاع کنه از خودش،در آخر دخترم آروم بهش گفت با من دوست میشی؟
بگما توی دلم آتیش بود
یا قبلش میخواست یه بازی شروع کنه که همون دختر بدون اینکه حرفی بزنه اومد ازش گرفت من باز هیچی نگفتم که دخترم خودش حرف بزنه که نزد
و اون روز توی پارک یه پسر بچه تقریبا ۴سال و خورده ای دست دخترمو فشار داد دخترم نگاش کرد من با ملایمت گفتم نه دستشو فشار نده
اما خب بگم مثلا کسی دست به موهاش بزنه میگه دست نزن
یا اینکه یه جز پارک جای دیگه می برمش همش میخواد بهم بچسبه،می بيني همه به بازی این میگه تو هم بیا دستمو میگیره بهم می چسبه میاد توی بغلم،من تشویقش میکنم به بازی با بقیه اما روحیه ام از درون داغون میشه یه جور ظاهر سازی میکنم جلوش،اما میام خونه غمگینم..
بنظرتون در کل کار من درسته؟
شما باشید چ عکس العملی نشون می‌دید؟
مامان ❤ توت فرنگی ❤ مامان ❤ توت فرنگی ❤ ۳ سالگی
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
قبل اقدام به بارداریم با خودم فک نیکردم میگفتم وای یک بچه ناز اروم خدا بهم میده بشه سه چهارسالش بره تو اتاقش بازی کنه منم براش غذاهای خوشمزه درست کنم باهم دونفری کیف کنیم ناهار بخوریم بعد بیایم رو تخت هرروز ظهر همدیگ بغل کنیم بخوابیم عصرا کلی با هم خوش بگذرونیم با خودم ببرمش ارایشگاه موهاش دائم خشگل کنم ببافم یک سره با هم خوش بگذرونیم وای چقد بچه خوب قشنگ خلاصه این رویا بامن همراه بووووود تا الان که دقیقا رویای دختر سه چهارساله که تو رویاهام بود شکرخدا خدا براورده کرد ولی با یک سری تغییرات دخترم اصلا اروم نیس اصلا ننیره تو اتاقش بازی کنه یک سره از صبح به جونم نق میزنه یک سره جیغ داد من درحال اشپزی پریناز جیغ گریه که بیا بامن بازی کن بیا با من بازی ارایشگاه این چیزا که هیچی دسشویی باید با خواهش التماس برم تورو خدا وسط بازی بزار برم دسشویی 🤣🤣🤣🤣🤣برا خواب خودش نمیخوابه که هیچ خودمم به زور از دستش فرار کردم بدو بدو اومدم رو تخت دائم دارم میگم تورو خدا پریناز باهات کلی بازی کردم خسته شدم بزار برم یک کم استراحت کنم 🤣🤣🤣🤣همین خل ساده بودم نسبت به بچه ها زخم خورده هایی که مثل من یک رویای دیگ داشتن یک چیز دیگ شد دستا بالا