من نی نی میخوام 😇

خداروشکر ک یک خانم باردار اینقدر حالش عالی باشه که به تک تک جزئیات دقت کنه و زندگیش با برنامه پیش بره

از خودم بگم کل بارداریم با مریضی پدرم سپری شد
26هفته بودم یا شایدم کمتر ک پدرم رفت آی سی یو
حتی خودم و بچه رو فراموش کرده بودم یادم رفته بود دکتر منع تحرکم کرده سرکار بیمارستان خونه غذا پختن شده بود روال زندگیم قبل اون مادرم پیشم بود و کمکم می‌کرد از سرکار بر میگشتم فقط دراز میکشیدم همین

خم و راست شدن های زیاد مهمونی جواب بده ها سربالایی و پله بیمارستان بالا و پایین اومدن ها اصلا مهم نبود

تا....
خدا اون روز رو نصیب هیچ کس نکنه



سیسمونی چیه!!!
هیچی معنی نداشت برام اصلا نفهمیدم چی خریدم چی چیدم
اصلا دست به هیچی نزدم خواهرشوهرام چیدن فیلم گرفتن
همون شب پدرم پر کشید

و من موندم و تنهاییم
تا لحظه ای ک بچه ام لگد نمیزد نمیفهمیدم باردارم
دوهفته فقط روزی یه قلوپ آب
یادم رفته بود دارو دارم

دکتر ک رفتم گفت آب دور جنین کم شده 3روز سرم زدم

روز پدر بود باز همه چی یادم رف اینقدر بالا سر مزار پدرم گریه کردم تا جمعیت بلندم کردن

صبح روز بعدش زایمان کردم 35هفته و 5روز


این عکس ها رو دیدم یادم افتاد من حتی لباس برای خودم واس بیمارستان برنداشته بودم مادرم برام خرید
😅😅😅

تصویر
۸ پاسخ

من باخوندن این نوشته چقد گریه کردم 😔😔

خدا پدر عزی،ت رو بیامرزه. ان شاءالله روحش غرق در آرامش و خوشحالی باشه. الهی همه ی پدر و مادرها پیره پیر بشن. دیدن مریضی پدر و مادرها بدترین زجر دنیاست. من ۲۰ روز بود عروسی کرده بودم تست کرونای بابام مثبت شد. بعد از ۳۰ سال از خانوادم جدا شده بودم و به شدت وابسته خانوادم بودم. پدر مادرم و دوتا خواهرام که خونه بودن کرونای انگلیسی گرفتن. بدترین و زجر آور ترین روزهای دنیا رو گذروندم. ده روز پدرم آی سی یو بود ده روز پشت در آی سی یو بودیم. بابام ۸۰ درصد ریه اش درگیر شده بود شبو روز زجه میزدم تو خیابون تو تاکسی تو خونه تو دستشویی تو حیاط بیمارستان زجه میزدم اصلا برام مهم نبود کسی ببینه. هر روز چندتا جنازه از آی سی یو میاوردن بیرون. بیست سال پیر شدم. اینقدر نذر و نیاز و گریه کردم که روحم پیر شد. مامانم و دوتا خواهرام ریه هاشون درگیر شده بود باید بستری میشدن بیمارستان جا نداشت. بابام خوب شد خدارو شکر خدا معجزه کرد به خانواده ی بی کسمون رحم کرد ما که مردی جز بابام نداشتیم. هیچکسی کنارمون نبود. منه تازه عروس با گریه بیدار میشدم میرفتم بیمارستان ظهر میرفتم خونه اسنپ میگرفتم یکی از خواهرامو می‌بردم بیمارستان کاراشو میکردم آمپولاشو میزد اسنپ میگرفتم می‌بردم خونه اینا که بهتر شدن بابام ک اومد توی بخش خودم کرونا گرفتم شوهرم گفت براچی موندی اینجا برو خونه بابات جمع کردم ده روز اومدم خونه بابام موندم. خیلی زجر کشیدم هرگز دیگه اون آدم سابق نشدم. حتی الآنم ک نوشتم اشکام اومد. دو سال پیشم بابام سرطان تیروئید گرفت و عمل کرد. پارسال باز رفت تهران ید درمانی. توروخدا برا سلامتی پدر و مادر منم دعا کنید

من وقتی طلاق گرفته بودم پدرم فوت شد.هنوز ۶ماه نشده بودکه خاستگارا اومدن هی رد کردم هی ردکردم تااینکه محمد اومد و داداشم گف اگه زنش نشی دیگه اسم منو نیاری. زنش شدم که ای کاش.....

منم وقتی عقد بودم پدرم فوت کرد

عزیزم خیلی سخت بوده❤خدارحمتشون کنه
ان شاالله اقاشاهرخ زیرسایه پدرومادرش بزرگ بشه گلم😊🌹

اشکم درومد خدا بیامرزه روحش شاد

عزیزم خدا پدرتوبیامرزه🖤
خیلی سختی کشیدی🥲
خدافسقلیتوحفظش کنه عزیزم🤲
این عکس هم‌ک گذاشتی مگ‌میزارن توبیمارستان بپوشی

من مادرم ۴ ساله فوت شده
نه کسی بود ویارونه درست کنه
نه کسی بود بریم سیسمونی بخریم
هیچی
از یه طرفم اذیت ها و اعصاب خوردی دادنا و دعوا درست کردنای مادرشوهرم

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام خوبید یک چیزی تعریف کنم براتون پشم ریزون
البته قبلا گفتم واسه دوستان جدید میگم
باردار بودم رفتم مطب
یک خانم مسن اومد با دخترش که دخترش تقربا سن دار بود
بعد دکتر من هنوز نیومده بود منتظرش بودم .این خانم دکتر دیگه رفت اتاق روبرویی .یهو دکتر با جیغ و داد اومد بیرون به منشی میگفت پنجره هارو باز کن این‌چیه وضعی هست اخه
من اصلا نفهمیدم چی شده
بعد دکتر خودم اومد بهش گفت بیا این مریض و ببین چیکار شده .بعد تازه فهمیدم چیشده
خانم مسن در بطری تو واژنش بود حالا نگفت چجوری هرچی دکتر بهش گفت خودت کردی یا کسی باهات اینکار و کرده هیچی نمیگفت .دخترش هیچی نگفت
بعد گفت من این و دست نمیزنم جراحی لازم هست این بیمارستان هم اصلا قبول نمیکنه برو دولتی ادرس بهش داد گفت برو
وقتی خانم ها رفتن
دکتر داشت به دکتر من میگفت این‌جوری دستشویی میرفته بدنش پر عفونت شده بود بو گند میداد
من که ماسک زده بودم هیچی نفهمیدم ولی دکتر کلی دعواش کرد از بو میگفت خوبه نمردی
یهو یاد خانم افتادم چجور در بطری اخهههه.....
مامان 🌼نرگس🌼 مامان 🌼نرگس🌼 ۲ سالگی
خانوما
شما از مادرتون راضی هستید ؟
تو چه چیزایی در حقتون کوتاهی کرده تا الان...
پدرتون چی ؟
ازچه رفتار مادرتون ناراضی هستید که دوست دارید خودتون برا بچتون اونجوری نباشید

من خودم از مادرم
مثلا ازاول هیچ وقت هیچ مسائلی برام توضیح نداد وقتی برای اولین بار پریود شدم هیچ وقت قبلش که هیچی حتی بعدشم چیزی اونجور بهم نگفت. وقتی ازدواج کردم تنها کسی که بیخیال بود مادرم بود و بعدشم تو عقد همش ازشوهزم ایراد می‌گرفت من تو عذاب بودم. بعدشم شب عروسیم هیچی بهم نگفت.حتی بعدش هیچ نصیحتی واسه بچه دار شدن نکرد بعدش دیر یکم بچه دار شدیم همش باز میگفت فلانی بچه دار فلانی بچه داره چرا بچه دار نمیاری.
سرجهزیه ام هم بیخیال بود سر سیسمونیم هم خودش یه تیکه هیچ وقت تا الان برا دخترم نخرید میگفت بعدا بابات خودش میخره همش بابام با خواهرم رفتن خریدن و بعدش میگفت چرا این همه وسیله گرفتین
واسه بچه داداشم هرجا میرفت حتما یه چیزی میخرید ولی واسه دخترم تاالان یه جورابم نخریده به دستش .........
مامان رستا🧸🪆♥️👶 مامان رستا🧸🪆♥️👶 ۱ سالگی