۱ پاسخ

ضربان قلب بچت چندمیشد؟

سوال های مرتبط

مامان آقا آرتا مامان آقا آرتا ۷ ماهگی
تجریه زایمان ۲:
اون شبی که تو لیبر بودم همش ازم ان اس تی میگرفتن خوب بود
تو بخش هم روزی ۳ بار ان اس تی میگرفتن
تا فردایی شد که ان اس تی خوب نبود تو سونو حرکت نمیکرد قندمم شده بود ۲۰۰ بعد صبحانه که بهم گفتن قندی جات مصرف نکن
جواب ازمایش که اومد دیدم بهم گفتن باید بری لیبر زیر مانیتور
رفتم اونجا دیدن ضربان قلب بچه خوب نیست
جوری شد که دیدم دستگاه داره بوق میخوره
منم اینقدر ترسیده بودم صداشون کردم بدو بدو اومدن فوری بهم اکسیژن وصل کردن گفتن حرکات رو بشمار با اکسیژن از ساعت ۴ و نیم تا ۷ غروب ۶ تا بیشتر حرکت نکرد ان اس تی با اکسیژن خوب بود
رزیدنت ها وضعیتمو واسه دکتر فرستادن گفت دوباره بره سونو یعنی هم ظهر رفتم هم غروب
رفتم سونو گفت حرکت نمیکنه ولی ضربان قلب خوبه
شوهرم و خواهرشوهرم و مامانمم بودن
قبل اینکه برم سونو بهم گفته بودن احتمال ختم بارداری هست
من از سونو اومدم به شوهرم و خواهرشوهرم گفتم برید خونه گفت ضربان قلب خوبه
اومدم بالا دوباره منو بردن تو لیبر و ان اس تی وصل کردن بدون اکسیژن دیدن ضربان قلب بچه داره میاد پایین مامانم اومده بود بهم سر بزنه اونجا اجازه همراه نمیدن همراه باید بیرون باشه منم چون تو بخش نبودم مامانم به عنوان همراه یکی دیگه موند که بتونه خبر منو داشته باشه
ان اس تی مجدد گرفتن ضربان قلب بچه ثابت بود دیگه اینقدر ان اس تی گرفته بودن خودم نتیجه رو میفهمیدم
گفتم این ان اس تی خوب نیست همانا بوق زدن دستگاه همانا
خدا سر هیچکس نیاره ضربان قلب بچم از ۶۰ یهو میرفت ۱۸۰ همینجوری بالا پایین میشد در حد چند دقیقه
من به معنای واقعی سکته کردم
مامان آریان مامان آریان ۵ ماهگی
پارت 3
روز یکشنبه ساعت 6ونیم رفتم بیمارستان و باز هم ان اس تی گرفتن. بعدشم سوند گذاشتن ، کلی ژل زد و گفت خودتو سفت نگیر . توی سه ثانیه تموم شد. یه سوزش خفیف چند ثانیه ای بود. بعدشم تا وقتی شیلنگ سوند توی مثانه نرم بشه کمی حس چندش ادرار زیاد داری که باید یا دراز بکشی یا سرپا بمونی . وقتی میشینی بدتر میشه اون حس چندش. این حس هم فقط ده دقیقه است و بعدش شیلنگ سوند نرم میشه حسش نمیکنی.
رفتم اتاق عمل ،دکتر کامل توضیح داد که اگه خودتو سفت بگیری یا جمع کنی یا بترسی فاصله مهره های کمرت پر میشن و مواد بیحسی وارد نمیشه مجبور میشم چندین بار برات تزریق کنم. منم به حرفش گوش دادم و با خوبی و خوشی با یه بار تزریق ، بیحس شدم. فقط چون معده ام خالی نبود و اب خورده بودم حین عمل بالا اوردم. اونم فوری دارو برام زدن و خوب شدم. یه ربع بعدش صدای گریه پسرمو تو اتاق عمل شنیدم. اون لحظه از شدت ذوق و خوشحالی روی ابرها بودم و فقط گریه میکردم و برای همه مامانا و اونایی که ارزوی مامان شدن دارن دعا کردم. بهترین لحظه عمرم وقتی بود که صورت پسرمو نشونم دادن و گفتن اینم پسر سفید و پرموت. واقعا هم پسرم سرش کلی مو داره. چهل اش بره باید کوتاش کنم 😂😂.
مامان دلانا🦋 مامان دلانا🦋 ۴ ماهگی
مامان اقا سید هامین مامان اقا سید هامین ۱ ماهگی
تجربه سزارین یهویی پارت ۲
همون موقع سریع رفتم ، اول یه ان اس تی انجام دادم که خداروشکر خوب بود ،بعدم رفتم تو مطب دکتر توی نوبت ، چون نامه ویزیت اورژانسی داشتم منشی قبولم کرد ...
روز پر تحرک، استرس و پر تنشی رو داشتم میگذروندم 😫 بعد از ۲-۳ ساعت تو انتظار بودن نوبتم شد ، که واسم ۲-۳ سال گذشت ، دکتر سونو کرد گفت اب دور جنین و ضربان قلب و بیوفیزیکالش خوبه ،من تشخیص iugr نمیدم فقط نینی ریزه همین ، میتونی تا هفته ۳۸-۳۹ صبر کنی 😍
خوشحالترین اومدم بیرون 🤗 عکس سونو رو واسه دکتر فرستادم ، گفت خوبه ، فقط یه روز در میون ان اس تی بده
بعد از روز وحشتناک ، شب با ارامش خوابیدم، صبح ساعت ۵:۳۰ گرسنه ام شد و بیدار شدم ، خامه و عسل خوردم و خوابیدم ، همینجور که دراز کشیده بودم ، حس کردم ترشح ازم اومد ، خب طبیعی بود ، چند ثانیه بعد باز اومد بلند شدم رفتم سرویس بهداشتی ببینم چیه ، یهو کلی اب وترشح ازم اومد ، داشتم سکته میکردم ، از چیزی که میترسیدم سرم اومد 😑 همینطور که از ترس میلرزیدم شوهرم رو بیدار کردم و باز برگشتم سرویس که دیدم چند تا خوب ابه هم داره میریزه ، دیگه مثل بید میلرزیدم و شوهرم هم داشت بهم ارامش می داد 😰
سریع پد گذاشتیم و رفتیم بیمارستان و با اینکه هنوز نامه تاریخ زایمان نداشتم اما چون نامه روانپزشک رو برده بودم و اوکی اولیه رو گرفته بودم ، زایشگاه بستری شدم ،ان اس تی بهم وصل شد و ساعت ۶ صبح با دکترم تماس گرفتن ، مریض اورژانسی دارید تشریف بیارید واسه سزارین 🤣🥴🥺
شرح سزارین هم بگم آیا ؟؟
مامان امیرابوالفضل مامان امیرابوالفضل ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان ۲😬✌️
خلاصه که نامه سز گرفتم برای نهم مرداد البته من گفتم ۱۱مرداد که بیوفته پنج شنبه ولی دکترم گف نمیکشی چون انقباض داری البته من فقط حس فشار داشتم درد نبود ولی مثل اینکه میگن انقباضه اون خلاصه دکترم زنگ زد که دو روز مونده ب عمل برم معاینه بشم گف دهانه ی رحمت بازه فک کنم بکشی تا نهم حالا کی بود؟ششم مرداد منم ترسیدم نمیدونم چرا اومدم خونه این حس فشار زیاد شد دوباره حس فشار تو مقعدم شروع شد چون قطع شده بود ب خاطر شیاف و امپول خلاصه پیام دادم دکترم گف برو بیمارستان ان اس تی دادم که سه تا انقباض نشون داد زنگ زدن دکترم گفت بهم بگن فردا صب برم راستی اینم بگم دکترم دید که حس فشار دارم تاریخمو کرد هشتم امپول ریه هم گف دوباره بزن نگرانی منم واسه این بود ک سونو ۳۶و پنج روز گفته بود بچه ۲۴۴۵ sgaهس و خلاصه نگران بودم شدید
قرار بود هفتم برم پرونده سازی برای هشتم ولی ان اس تی دوباره گرفتن ازم و گفتن که شام بخورم و قرصامو ولی ناشتا باشم اون شب از استرس شامم نخورده بودم اومدیم خونه چهار صبح بود😂با یه پیتزا به دست خوابیدیم و صب رفتیم برای پرونده سازی رفتم بیمارستان ان اس تی ک دادم دوباره انقباض نشون داد همون لحظه دکترم اومد و گف برو اماده شو برا بستری