پارسال همین شبای آخر ماه صفر بود خیلی دل شکسته و ناراحت بودم
رفته بودم دکتر بهم گفت هم شوهرت ضعیفه هم خودت تنبلی تخمدانت شدیده با اینکه دارو خورده بودم بازم دکتر گفت حالا حالاها هیچ شانسی برا بارداری نداری هردوتون باید دارومصرف کنین
خیلی غصه خوردم دیگه تحمل حرفای بقیه رو نداشتم اونایی ک دیر بچه دار شدن حال منو میفهمن . از همه جا و همه کس بیزار میشی دوس نداری تو هیچ جمعی باشی 😭چون نمیخوای ب سوالاتشون جواب بدی
ولی خدا خواست و شد همون ماهی ک دکتر حتی یک درصدم بهم امیدواری نداد من باردار شدم ۲۲شهریور پارسال رفتم سونو فولیکول گفت وضعیتت اصلا خوب نیس
ولی خدا خودش دخترمو بهم هدیه داد ۸مهر بی‌بی چکم مثبت شد الانم دخترم کنارمه🥰مامانای گلی ک تو اقدامین فقط توکلتون ب خدا باشه اون بخواد غیر ممکن رو ممکن میکنه
انشاالله همتون مثل من غافلگیر بشین و سال دیگه این موقع نی نیهاتون تو بغلتون باشن🤲🤲🙏🧿🧿

تصویر
۱۲ پاسخ

دقیقا وصف حال من😍

ایجانم عزیزم خدادخترگلتوواست حفظ کنه عزیزم دکتراوسیله هستن اصل کارخداس دیدی بعضی هاازنظردکتراسالمن ولی بچه دارنمیشن اونجاس که میگن تاخدانخوادبرگ ازدرخت نمیوفته پس حتماخدابایدبخواد

دعات قشنگه تا خدا نخواد برگم از درخت نمیوفته منم تقریبا مشکلم سقط داشتم و نباید باردار میشدم ی مدتی ک بعد خونریزیم باردار شدمو سه ماه بیخبر بودم واقعا غافلگیری خیلی لذت بخشه انشااله همه ارزو مندا دامنشون سبز بشه

ووش نانازی😍🥲🥰😘😘

ای جان 😭😭🤲🤲♥️♥️♥️
واس منم دعا کن

منم پارسال اخر صفر رفتم مشهد اونجا از امام رضا خواستم وقتی برگشتم خونه ۱۰ مهر بود تو سونو فهمیدم که باردارم تولد امام رضا هم دخترم به دنیا اومد

انشالله عزیزم برامون دعا کن انتظار سخته
خدا برات سالم نگه داره

خداروشکر عزیزم

چقد تو منی منم اینطور بودم

منم با وجود تنبلی تخمدان بعد ۲ سال باردار شدم

منم دقیقا پارسال آخرتی ماه صفر بود رفته بودم قم زیارت حضرت معصومه اونجا خیلی دلم شکسته بود و گریه کردم از حرفهای دیگران خسته شده بودم ، خدارو شکر امسال پسر نازم تو بغلمه

عزیزم منم تنبلی تخمدان داشتم شوهرمم ضعیف بود دقیقا تو اوج ناامیدی بدون هیچ داروی حامله شدم 😍خدا بخواد تمومه برا ادم

سوال های مرتبط

مامان هلیا و هیلدا مامان هلیا و هیلدا ۱۳ ماهگی
سلام ب همه ی مامانا...
من امروز دخترمو بردم پیش ی دکتر دیگه ک چند ماه بود ازش نوبت گرفته بودم قرار شد بیام نتیجه رو بگم...
ب دخترم بخاطر رفلاکس امپرازول و فاموتیدین میدادم ک هرکدوم رو دادم چند روز خوب بود بعد وضعیتش بدتر شد این دو هفته ی آخر همش بالا می‌آورد دکتر امروز گفت هیچ دارویی نیاز نیست بدی چون دارو اوضاع رو بدتر میکنه..فقط گفت آروغ بگیر زود نزار زمین رو شونه ی تایمی رو نگه دار فقط اینکه شیر خشکش رو از بیومیل پلاس تغییر داد ب ببلاک ای ار حالا واقعا نمیدونم وزنگیری ایم شیر خشک چجوریه .
مولتی هم گفت بیبی جویس بدم.
نئوزینک هم واسه اشتهاش داد...
و گفت واسه کمکی هم زوده ۶ ماهگی شروع کن..
و اینکه آهن رو هم پرسیدم ک الان وزنش دوبرابر تولدش شده بدم گفت اون واسه بچه های نارسه ک میگن دو برابر بشه آهن رو شروع میکنن.
گفت روزی نیم ساعت هم بجه رو تو آفتاب ببر بیرون گفت حدود ساعت ۵ بهترین تایمه.
امیدوارم اوضاعش بهتر بشه.
هر کسی تجربه ای از ببلاک ای ار داره لطف کنه از تجربیاتش استفاده کنیم.
مامان (برسام) مامان (برسام) ۹ ماهگی
پارسال دقیقاً تو همچین روزی گفتم چرا پریود نشدم همسرم گفت شاید بارداری گفتم نه فکر نکنم خودش رفت تست گرفت برام منم امتحان کردم منفی شد دیگه بیخیال شدم چون فرداش آزمون آرایشگری داشتم رفتم سراغ کتابم فردا شد من بعد از آزمون به خودم گفتم برم آزمایش بدم که رفتم گفتن جوابش غروب آماده میشه منم دل تو دلم نبود ولی امیدی به مثبت بودنش بعد تست نداشتم رفتم جواب آزمایشو گرفتم از خانمه سوال کردم چیه گفت مبارکه مثبته چون تنها بودم اصلا باورم نمیشد اصلا نتونستم خودمو کنترل کنم یهویی اشکم از سر شوق اومد برگه به دست رفتم پیش دکترم بهش گفتم این برگه میگه من باردارم گفت البته بخواب سونو کنم که بعد سونو گفت بله 6هفته بارداری ساک بارداری هم تشکیل شده منی که بعد از 15سال این حرفو شنیدم آنقدر خوشحال بودم که نگو تو آسمونا بودم خدا سهم منو از زندگی داد بهم فهموند که معجزه چیه من تو اوج ناباوری به این باور رسیدم که خدا بخواد همه چی ممکنه از اون روز من شدم یه آدم دیگه روحیاتم کلا عوض شد صبورتر شدم فهمیدم جواب اون حال بدیا وتغییر وجود تو دلمی
هزار بار به خاطر داشتنت شکر میکنم پسرم
تو قلب منی روح منی وجود منی مرسی که با اومدنت رنگ امید پاشیدی به زندگی مامان عشق دلم