۹ پاسخ

حساس شدی عزیزم
وگرنه همین که دخترتم نگه داشته کلی از بارت کم کرده دیگه بعد زایمان هورمونای ادم میریزه بهم و دلگیر میشه

عزیزم ب شدت درکت میکنم ولی دوتا بچه نگه داشتن خیلی سخته
منم شرایط شما رو دارم تحمل کن بچه ات بزرگتر بشه بعد برو خونه ات
اونجا حداقل دخترت رو دارن و غذات روب راهه
توام میتونی ب فندوقت برسی

خودتو تو اتاق حبس نکن.برو بیرون بشینید به حرف زدن و تعریف کردن دلت باز میشه

وای من اصلا نمیتونم جایی بمونم
به هیچ وجه
حتی اگه تنها باشم
خونه خودم راحت ترم
خونه بابامم به نسبت خونه خودم راحت نیستم دیگه چه برسه به خونه مادرشوهر

اطرافیان مقصر نیستن ما خانما بعد از زایمان حساس میشیم.درکت میکنم و از الان ترس این حال بد بعد از زایمان و دارم...

بده مگه دخترتو نگه میداره

عزیزم بهتره از این منظر نگا کنی که اون یکی رو نگه داشته برات

خیلی سخته خونه مادرشوهر موندن میفهمم 🥹
چرا خونه خودت نمیری؟ شوهرت کجاست ؟

بروخونه خودت ازهرجایی بهتره به نظرم

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۶ ماهگی
من دیروز بعد از ۱۴روز اومدم خونه خودم . تا دیروز خونه مادرشوهرم بودیم البته خیلی با هم نزدیکم هروقت کمک بخوام زود خودشو میرسونه .تا الان چندبارم گفته که اگه سختم بود بازم بریم پیششون بمونیم ولی روم نمیشه آخه تاالان خیلی زحمتِ منو بچمو کشیده... روزا که تنهام خیلی دلم میگیره .دوس دارم چندساعت بشینم گریه کنم همش بغض دارم .اصلا دست خودم نیست.. از استرسِ زیاد تمام بدنم می لرزه. همش فکرمیکنم باید چیکارکنم. چجوری به خودمو بچه برسم .. زایمانم طبیعی بود خیلی دردکشیدم اما الان می بینم که این حالم صدبرابر از درد زایمانم بدتره.شوهرم که غروبا میاد آروم میشم .. اصلا دلم نمیخواست بیام خونه.. اصلا نمیخوام تنها باشم . بچمو خیلی دوس دارم ولی همش دوس داشتم تا یکی دوماه پیشِ بقیه بمونم ‌. بجز شوهرمو مادرشوهرم کسی رو ندارم . مامانِ خودمم مسنه از پس کارای خودشم خوب بر نمیاد . گاهی وقتا میشینم بخاطر بی کس بودنم کلی گریه میکنم . نمیدونم همه همینجوری ان.. توروخدا بگین چیکارکنم