۲۰ پاسخ

بمیرم برات والا ماهم کل و بیش همینیم شوهر منم اخلاق نداره خیلی لطف کنه ببریمون خونه مامانم یا مامانش زندگی تکراری

عزیزم مال ماهم همینه ماهم همه کار میکنیم تازه برن مدرسه باید ببریم بیاریم درس و مشق هوووف ته تهش شوهرم جمعه ها یکساعت ببره پارک یا شهر بازی بچه رو

کاااااااملا حق با تو هست عزیزم. اتفاقا بهش بگو بیا بریم پیش مشاور خود مشاور بهش میگه که بچه ها مخصوصا از 2 سال به بعد باید وقت بیشتری با پدرشون بگذرونن تا شخصیتشون شکل بگیره تو بازی و ارتباط با پدر هست که اعتماد به نفس و تواناییهاشون شکل میگیره. بهش بگو عزیز دلم تو کار میکنی منم دارم کار میکنم گل لگد نمیکنم که تو پول میاری من اون پول غذا درست مسکنم شما میخوری اون پول میشه آرامشی که من قراره برات بیارم بچه رو هم من از خونه بابام نیاوردم که شما اوردی گذاشتی تو شکم بنده هر دو مسئولیم بااااااااید روزی 1 الی 2 ساعت براش وقت بزاری تنها باهاش وقت بگذرونی. نمیگم تا از سرکار اومدی بگیریش ولی 1 سات استراحت کن غذاتو کوفت کن (ببخشیدا من واقعا اعصابم نمیکشه تو اینجور موارد) بعد بچرو ببر بیرون تا منم انرژی بگیرم بعدش هم تو رو هم بچرو تحمل کنم

عزیزم اکثر مردا همینن باید قبولش کنیم به ندرت پیدا میشه مردی که کامل باشه و‌ برای بچش پدری کنه فکرمیکنن همینکه خرجشونو‌ میدن کافیه

واسه من هم همینه عزیزم

واقعا متاسقم گلم
درکت میکنم، سخته
حق با شماس گلم
نمیدونم جرا کارای خونه و بچه داری و اون، هنمه، زحمت به چشم نیماد
من ک همسرم نیست همش رو پا هستم میاد هم، اون نشسته، باز من، سرپام
بپز بیار بشور😂

عزیزم نظراتو بخون زندگی همه همینه.تو فرهنگ ایران اکثرا حق با مرده.منم واقعا پشیمون شدم از ازدواج. شوهرمن فقط بحرف مامانشه. تازه شوهرمن سردم هست یعنی الان دوماه رابطه نداشتیم غمشم نیس اصلا.کاش فقط درد بچه داری بود.هزارتا درد دیگه هست از کاراشون که زندگی رو زهر کردن به زنا

زندگی اکثرمون همینه
هیچ اعتراضی ام کار ساز نیست
منکه تهش به این فک میکنم چند وقت دیگه با مهد و مدرسه سرگرم میشه منم میتونم یه کارایی واسه خودم بکنم همین

شوهر منم از صبح تا شب سرکاره، بعدش میره پیش دوستان یا خونه مامانش، ساعت ۱ شب میاد خونه...تازه میگه شام چی داریم؟

ای کاش شوهر منم نمی‌برد باز خیالم راحت بود هر وقت بچه رو می‌بره بیرون عصبی میاردش بچه یک هفته همش جیغ میزنه می‌ره ولش می‌کنه خونه مامانش می‌ره کارای ننشو می‌کنه بچه هم یا خورده زمین یا یچی گذاشته دهنش مسموم شده بکار کرده دیگ خودم ندم ببره

اگه خونه باشه کارای خونه تقسیم میشه گلم یا اون با بچه بازی میکنه وغذاشو میده من ظرف وجمع وجور میکنم یا برعکس

والا شوهر منم همینه تازه مال من خرجی هم نمیده همش خودم باید خرج کنم اونم از ارث بابام
الان همین دیروز تو گهواره پیام گداشتم همسراتون چقدر بهتون خرجی میدن که جواب ها نشونش بدم بعدم که نشونش دادم میگه اینا دروع میگن
فقط از صبح تا شب سر کار هست پول جمع میکنه هی ماشین و باغ میخره پزش به فامیل میده دریغ از مسافرت و تفریح
فقط خودم پسرم میبرم پلرک و خانه بازی و براش وسایل میخرم
اگرم بهش بحث کنم به هیچ نتیجه ای نمیرسم انقدر که نفهمه

کارش چیه شوهرت ؟

مامان عزیز حق با شماست تربیت بچه و رسیدگی به امور خونه دست تنها سخته منم دو تا بچه شیر به شیر دارم ولی اینم در نظر بگیر این دوره زمونه پول در آوردن سخت شده شرایط اقتصادی بد شده مردا مثل خانم ها طاقت و تحمل ندارن فشار روشون زیاده همسر منم ساعت ۸ صبح میره۹ شب میاد خیلی بتونه نیم ساعت با بچه بازی کنه یه میوه و شام بخوره میره میخوابه ولی آخر هفته یا روز تعطیل باید ما رو ببره بیرون این قرارمونه

شوهر تو چقد شوهر منه دقیقا ما هم این مشکل رو داریم

واسه منم دقیقا همینه مردا همشون مثل همن

همه همینن من دوتا هستن شوعرم راه دوره هروز بیرون میبرمشون باید قوی کنی خودتو اونو نادیده بگیرم

دقیقا منی تو

کاش مال منم از صبح تا شب سرکار بود همش خونه س خسته شدم

همشون همینن

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۲ سالگی
سلام شب بخیر مامانهای مهربون خدا قوت🌹
امروز دلوین جان برای اولین بار تولد دعوت شد یک تجربه ی جدید برای خودش بود و یک چالش وتجربه برای من😮‍💨دلوین جان مدتی برای بازی به یک خانه ی بازی میبرم چون ما غریب هستیم وکسی رو تو این شهر نداریم هم از محیط خونه خارج میشه هم با آدمهای جدید معاشرت می‌کنه و خودم هم گاهی یک وقتی برای خودم دارم خلاصه امروز تولد پسر مجموعه بود و دلوین جان هم از چندروز پیش دعوت شده بود منم براش به زبون خودش چطوری که متوجه بشه گفته بودم تولد چجوریه نباید چه کارهایی بکنه یا نکنه کادو هم براش تهیه کردم (سعی کردم قیمت کادو مناسب باشه)عصر رفتیم تولد همه چیز خوب پیش رفت خیلی هم خوش گذشت تا یک دفعه یک نفراون وسط تصمیم گرفت کادوهارو باز کنه (چرا واقعا جایی که چندتا بچه ۲تا۳ونیم سال هستن باید کادو باز بشه) همه ی کادوها باز شد و دلوین هم دست میزد و خیلی بی‌تفاوت بود تا یک دفعه یک کادو باز شد یک دایناسور سبز بود بعد اون وسط مادر بچه آیی که کادو رو آورده بود نمی‌دونم از کجاش یکی مثل اون درآورد و گفت این حباب ساز و اینجور کار می‌کنه و شروع کرد دکمه اون وسیله رو زدن و از دهنش حباب میزد بیرون😳🤔🙄همه ی بچه ها شروع به گریه کردن که بده منم بزنم منم میخوام ودلوین هم شامل میشد خلاصه به دلوین گفتم گریه نکنه چون اگر گریه کنه کلا خریدش کنسله و از اون مادر نمونه پرسیدم از کجا خریده و به سمت مغازه آیی که اون داشت رفتیم و برای دلوین هم خریدم چون نمی‌خواستم از اولین تولد خاطره بدی داشته باشه ولی اینم بگم از اون خانم خیلی حرصم گرفت حالا شما بودید چکار می‌کردید میزاشتید بچه گریه کنه ؟؟ اگر تجربه ی مشابه دارید خوشحال میشم باهم شریک بشیم🥰🥰🥰
مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا خسته شدم بخدا کم اوردم دخترم یه کارایی میکنه که دیگه رد میدم واقعا قلبم داره از جا کنده میشه چیکار کنم این دخارم چرا اینجوری شده نمیدونم. تا دو هفته پیش دخترم گاهی بهانه میگرفت. مثلا موقع پی پی کردن یا موقع خواب گریه میکرد و راحت اروم نمیشد. اما اینجوری نبود که با همه چیزی هرچیزی که فکر کنی مخالفت کنه. تا چند روز پیش هم اینجوری نبود که بگه غذا نمیخوام. نمیخوام بخوابم و... حتی دختر من الان بیشتر از یک ساله یه اخلاقی داره حتما باید دست من یا باباش رو بگیره که بخوابه. یعنی آرامشش بود. خیلی دوست داشت. اما این چند وقت غذا نمیخوام. مسواک نمیخوام. لباسمو عوض نکن. پوشکمو عوض نکن. بیرون نمیام. منو ببر خونه. بازی نمیخوام. تو دسشویی نرو. لباس عوض نکن. ظرفا رو نشور. پوست پرتقالو کندی بچسبون. سیب زمینی رو خورد کردی درستش کن . غذاروخوردی تف کن. امشب دیگه حتی میگفت دستتو نمیخوام بگیرم. میگفت نمیخوام بخوابم میگفتم دراز بکش میگفت دراز نمیهوام بکشم. تا از شدت خواب نینمه دراز میشد پا میشد چهار زانو مینشست. به زور چشماش رو که داشت بسته میشد رو باز نگه میداشت. حتی تشنه شد قمقمه رو برداشت اب بخوره تا گذاشت دهنش گفت آب نمیخوام. و نخورد. اینقدر غر زد تا با تشر من بالاخره دراز کشید و در دم خوابش برد. بخدا من دعواش نمیکنم. از صبح هزار بار بغلش کردم. بوسش کردم. گفتم چرا ناراحتی. از چی ناراحتی. چی اذیتت میکنه. من دوستت دارم کنارتم. بخدا اخم به صورتم نیاوردم. ولی خسته شدم دیگه. کی تموم میشه این روزا.
این موهاش ب ا قبلنه الان دو روزه نذاشته دست به موهاش بزنم ۴ روزه با گریه نذاشته یه مسواک براش بزنم