💥مهم💥
یه تجربه ی خواهرانه گقتم در اختیارتون بذارم به هیچ عنوان بچه هاتون تو کوچه نفرستید که بازی کنن درصورتی اینکارو کنید که خودتونم نظاره گر باشید چند روز پیش مهمون داشتم خانوم رفیق شوهرمو دخترش که ۳سالشه اومده بودن خونمون من به ماهلین کلا از کوچیکی تا به الان اجازه ندادم جز خودم یا مادرم کسی بخاد بچمو عوض کنه حتی پدرش ماهلینم یاد گرفته حتی اجازه نمیده کسی لباساشو عوض کنه میگه عیبه حالا این به کنار من معمولا بچه ها بازی میکنن سعی میکنم تو دید باشن یا در اتاقو میگم باز بذارید که خدای نکرده ببینم اذییت میشن متوجه بشم بعد اونشب دختر رفیق شوهرم ماهلینو برد تو اتاق درم بست گفتم خاله جون ماهلین کوچیکه من باید مراقبش باشم که اذییت نشه گفت باشه باز درو نیمه باز کرد یهو دیدم ماهلین میگه عیبه عیبه نکن من دوییدم تو اتاق دیدم داره شلوار بچمو درمیاره😐گفتم چیکار میکنید گفت میخاییم دکتر بازی کنیم من به حدی اعصابم خورد شده بود یعنی فقط داد نکشیدم به مامانش گفتم گفت عه از وقتی این میره تو کوچه هی میاد بالا میگه مامان شلوارتو بیار پایین ببینم یا میگه بیا اونجامو نگاه کن قشنگه😑😑گفتم خب چرا میفرستیش باز بره تو کوچه گفت نه حواسم بهش هست😑دلم میخاس جررر بدم دهنشو گفتم عزیزه من دختر بچه خیلی مراقبت میخاد خیلی حوتست باید بهش باشه اون بچست عقلش نمیرسه که گفت اره میدونم دیگه تنهایی نمیفرستمش خودمم میرم دم در وامیستم یعنی بهش فکرم میکنم تنو بدنم میلرزه😭اخه بچه ۳ساله رو چه به این کارا یسریا فقط زاییدنو بلدن

۱۴ پاسخ

ریدم تو مادری کردنش ، این از همین کوچیکی اینارو یاد گرفته معلوم نی دوسال دیگ چی یاد میگیره ، میگم حتما میفرسته تو کوچه بچه های دیگ باهاش اینکارو کردن

اره تو کوچه هر حرف زشتی و ادای زشتی رو یاد میگیرن.منم دخترم۷سالشه تاخالا نذاشتم بره بیرون.
حالا اون دختر مهمونتون هم احتمالا همیشه اون ادا یادش میمونه متاسفانه.

ممنون از پست خوبت عزیزم.منم همیشه دخترم هرجا بخاد بازی کنه باید خودم باشم و نظاره گره کاراش باشم.بضی مامانا واقعا بخاطر راحتی خودشون بیخیالن

افرین درسته حرفت
منم مادر شوهرم هی میگه بفرستش تو کوچه بره بازی کنه هوای بچه عوض شه
میگم نمیحوام خطرناکه میگه خودتم بشین دم در
میگم خب دیگه چی
بچه هم بد عادت شه منم از زندگی بیافتم بشینم دم در ک چی
هی میگه ن کوچه بمبسته امنه و من همخ بچه هام کوچه بزرگ شدن و این پسره و باید بره
گفتم خیلی ممنون حیاط داریم پارک هست ،خانه بازی هست ،نیازی ب کوچه نیست

من میرم خونه خواهرشوهرم ۲تاپسرداره یکی ۱۲یکی۶هیچ وقت نمیزارم تامیرن اتاق میرم دنبالشون میگم بیاییدیابیرون یاحق اتاق رفتن ندارید ب یه ورم که خوشحال میشن یاناراحت

ری دن دهنش بااین مواظب بودنش زنیکه ه ر ز ه

😱😱😱😱خاک بر سرم

منم همیشه از سرپنجره نگاه میکنم مهدیارو میره تو کوچه بازی کنه
به خودشم گفت فقط تو کوچه که مامان میتونم ببینمت حتی دوستت گفت تو حیاط بیا هم نمیری
وای دختر که خیلی بدتره
خداروشکر تو به ماهلین یاد دادی
مریم چجوری یاد دادی به‌ش؟
من کلا میترسم خیلی واسه دختر بچه ها 🥲

اره باید خیلی خیلی مراقب بود
خصوصا بچه ها از سه سالگی به بعد تفکر جنسیتی ذارن باید خیلی مواطب بود

من همیشه خودم میشینم اونابازی میکنن توکوچه همیشم قورمیزنم چرابچه هادیگه تنهامیرن شمانمیرین ..ممنون که گفتی دیگه تنهانمیزارم

خیلی خوب خودتو کنترل کردی من بودم مادر و بچه رو میزدم مینداختم بیرون 😕

ای وای چقدر بد
اره روی تربیتش خیلی تاثیر می‌ذاره
فقط واسه چند ساعت که راحت باشن می‌فرستن تو کوچه و از عواقبش اطلاعی ندارن
به نظر من این از کون گشادی مادرع یکم درموردش مطالعه کنه بعد بفرسته تو کوچه
و حتما باید این عادت رو از سر دخترش بندازه چون ببین همه جا میخان پیاده کنن این رفتار رو چون بچه اس مقصر بزرگتر اونه که این چیزا رو سرسری میگیرن

واااای چه بد...پسر همسایه ما هشت ۹سالشه چند باری گیر داد که آلارو بیار تو حیاط ما منم تو رودربایستی بردم خودمم پیشش بودم بعد دیدم یه روز اومد خونمون منم مجبور بودم کارمو ول کنم مواظب اینا باشم آخه هم پسر بود هم خیلی بزرگتر بود اصلا سنش به آلاء نمی خورد بعد به شوهرم گفتم یه کاری بکن دفعه بعد که پسره اومد گفت آلاء بیاد خونه ما شوهرم گفت اجازه نداره دیگه بیاد دیگه راحت شدم چه کاری بود پسر به این بزرگی گیر داده بود به بچه

وای چ وحشتناک....من حتی تو حیاط نمیزارم دخترم بره ک جز خودمون کسی نیس‌...چ برسه ب کوچه🫠واقعا الان جامعه جوری شده ک بهتره بچه هارو توخونه سرگرم کنیم

سوال های مرتبط

مامان ܩߊ‌ܣܠࡅ࡙ࡍ߭🌜‌C᭄ مامان ܩߊ‌ܣܠࡅ࡙ࡍ߭🌜‌C᭄ ۱ سالگی
بچها بیاین نظر بدین ببینم .... من از بچه ای که دست بزن داشته باشه و غد باشه خیلی خیلی متنفرم خوب ، دوستم یه دختر داره یکماه از ماهلین بزرگتره امد خونمون. ماهلین همش بغلش میکرد بوسش میکرد اما اون هولش میداد میزد تو صورتش موهاش میکشید خیلی خیلی بیتربیت و چندش ماهلینم گریه میکرد من ارومش میکردم اما باز ماهلین میرفت سمتش میزد یا اسباب بازیای ماهلین بزور از دستش میکشید جیغ و داد که چرا برمیداری این مال منه فلان دخترمم بمیرم براش اروم نگاش میکرد مامانشم عین خیالش نبود 😐دوس داشتم دوتاشون خفه کنم 😑😑😑 بعد مامانم امد خونه و اینایهو دوستم به مامانم گفت وای از دست ماهلین اسباب بازیاش به دخترم نمیده خیلی لجکاره 😐😐😐😐 منم گفتم معلومه نمیده وقتی کسی بزنه به صورتش و اذیتش کنه منم باشم نمیدم . اخم کرد و فلان دیگه دلم نمیخواد باهاش رفت امد کنم. درسته بچه ان اما رفتار مادرشم خیلی خیلی رو اعصابمه. و دلم نمیخواد دختر با اینجور بچه هایی رفت امد کنه کارم درسته یا ن
هنوزم یادش میفتم تپش قلب میگیرم 😐😐😐🤦🏻‍♀️
مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ سالگی
امروز یه بچه کوپیکتر از دخترم دیدم تو خیابون تو اسفالت داغ بدون کفش داشت راه میرفت و جیع میکشید و هیچکس نزدیکش نبود
فکر کردم بچه رو ول کردن رفتن سریع رفتم بغلش کردم
خیلی ظاهر کثیف و بدی داشت بچه دلم سوخت
دور و برم و نگاه کردم هی میگفتم بچه کیه ؟
یهو یه مادری که اونم ظاهرش در حد بچه بود سر کوجه وایستاد گفت بچه منه
گفتم خاااانم بچه به این کوچیکی و ول کردی به امون خداااا ؟ نمیگی ماشین بهش بزنه خدای نکرده ؟ گفت اخه یجا نمیمونه
گفتم این بچه چرا کفش نداره ؟ پای بچه سوخت تو اسفالت داغ
گفت کفشش و اومدنی گم کرده
گفتم خب گم کرده خیر سرت بغلش کن بچه پاش داغون شد
گفت کمرم درد میکنه
گفتم میتونی تو سایه نگهش داری حداقل اینجوری پاش نسوزه
بعدش دیدم یه مرد با یه زن جوون هم اومد کنارش
گفتم لااقل شما بچه رو بغل کنید
زنه برگشت گفت مردم فضول شدن
گفتم وقتی نمیتونی یه بچه رو نگهدارید لطفا بچه نیارید بدبختش نکنید

ادمای دیگم اونجا بودن که داشتن بهش میگفتن مراقب بچش باشه

میدونم من نباید دخالت میکردم ولی زو بچه ها خیلی حساسم دلم سوخت داشت بخاطر پاهاش گریه میکرد 😭😭
مامان راستين مامان راستين ۲ سالگی
خانمها تو را خدا بياين كمك. ٣٥ هفته باردارام. دكترم وقتي دارو تحويز ميكنه، منشي ش بايد ثبت كنه، اونم از خودمون ميپرسه كه دارو چي داد بهتون. تو هفته ٣٠ ام بودم كه دكتر دفعه اول انسولين دو واحد قبل خواب تحويز كرد. هفته بعد گفت بايد قبل از هر وعده غذايي انسولين بزني. من هم به منشي ش گفتم. گفت انسولين داري گفتم بله. هر دفعه هم به منشي ش ميگفتم انسولين برام بنويس. يادش ميرفت. من هم به شوهرم ميگفتم از داروخونه بخر. ديروز بالاخره مجدد به منشي گفتم انسولين بنويس. گفت چي ميزني گفتم لومير، گفت ديگه چي؟ گفتم فقط همين. من تازه ديروز از منشي شنيدم انسولين دو مدل هست. يكي قبل غذا كه سريع قند را مياره پايين يكي قبل خواب كه طولاني مدت هست. تو اين ٥ هفته غذا كم ميخوردم اما بعد ناهار و شام قندم تا ١٤٥ هم ميرفت. گفت شانس اوردي كه تا حالا فندت كنترل بوده. شوهرم هم اونجا بود شنيد. از بعد دكتر شوهرم پدرم را دراورده كه داروي اشتباهي دريافت ميكردي و با غذا نخوردن به بچه اسيب رسوندي. بدجور دعوا كرديم. هر چي بهش ميگم از كجا بايد بدونم انسولين دو مدل هست. قبول نميكنه. لطفا يه متخصص بارداري پرخطر تو غرب تهران معرفي كنيد تا براي چكاپ و زايمان برم پيش اون.