خاطره من از زایمان طبیعی
قسمت دوم
هفته ۳۶ وارد مطب دکتر شدم و زمان معاینه لگن بود تا ببینن شرایط زایمان طبیعی رو دارم یا نه
ترسیده بودم و دکتر هم ندیدم ‌که از ژل استفاده کنه. فقط این رو بگم که درد بدی داشت و وقتی از مطب اومدم بیرون با بغض به همسرم گفتم دیگه پیش این دکتر برنمیگردم
دکتر خیلی خوبی بود ولی بعد از این تجربه و اینکه از خانم دیگه ای شنیدم بخاطر اینکه به زایمان بعدیش برسه با معاینه های بیش از حد سعی کرده بچه ایشون رو یک ساعته به دنیا بیاره و باعث شده ایشون درد بیشتری بکشه تصمیم گرفتم دکترمو عوض کنم
دوباره مخالفت ها شروع شد اما من گوشم بدهکار نبود
اینبار گشتم دنبال یه ماماهمراه خوب و دو تا رو انتخاب کردم وقت گرفتم تا همون هفته باهاشون آشنا بشم. در نهایت بخاطر برخورد خوب و تخصص یکیشون تصمیم گرفتم بجای دکتر متخصص پیش همین ماما زایمان کنم
حالا سوالات شروع شده بود که چرا با وجود دکتر متخصص میخوای پیش ماما زایمان کنی؟؟ دیوونه ای؟؟
اما تفاوت این ماما با دکتر قبل و جواب سوالات رو تو قسمت بعد میگم
همینطور راجب معاینه ی اصولی که هیییچ دردی نداشت...

۴ پاسخ

مرسی حتما ادامشو زودتر بگو

من زایمان اولم تو بیمارستان خصوصی بود که هر دقیقه معاینه میکردن ولی زایمان دومم بیمارستان دولتی بود یه چیزی مثل سوند بهم وصل بود و یه دستگاه که اون وضعیت دهانه رحمم نشون میداد اصلا معاینم نکردن عالی بود

عزیزم مرسی بابت وقتی که میذاری و مینویسی🤩 حتما موقع نوشتن گزینه انتقال تجربه رو بزن که به افراد بیشتری نشون داده بشه❤️
ادامشم حتما بزار😃

عزیزم کلن معاینه درد داره
اگه زایمان طبیعی هم که بخوای هر ساعت معاینه باید بشی کلی هم درد داره .
من که تجربه کردم خیلی بد بود

سوال های مرتبط

مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته سی‌ودوم بارداری
خاطره ی من از زایمان طبیعی
قسمت سوم
حالا هفته ۳۷ بودم و در مطب مامای جدید که بیاید از اینجا به بعد مثلا بهش بگیم مریم جون
ایشون به من گفتن ما یه تیم کامل شامل ماماهمراه، دکتر متخصص و عامل زایمان( مریم جون) داریم که همگی سر زایمانت حاضر هستن
اینجوری نگرانی اطرافیانم راجب نبود دکتر متخصص هم حل شد
بعد بهم گفت آیا کلاس آمادگی بارداری رفتی؟ گفتم نه
گفت من بدون آموزش نمی‌ذارم وارد اتاق زایمان بشی. چون وقت کمه برات یه جلسه خصوصی میذارم تمام روند زایمان، تکنیک های زایمان اسان و ورزش هایی که نیاز داری توضیح میدم. باید از همین حالا ورزش رو شروع کنی خیلی دیر شده. از همین امروز پیاده روی رو شروع کن
جلوتر بهتون میگم اون یه جلسه چقددددر برام مفید بود
و اما در آخر مادر و همسرم رو از اتاق بیرون کرد تا معاینه کنه. گفتم من شدیدا از معاینه میترسم. خندید و گفت ترس نداره معاینه برات خیلی هم مفیده. نگران نباش
اینبار در کمال تعجب هیییچ دردی نداشتم و اما تفاوت این معاینه با قبلی، این بود:
۱. ایشون از ژل زیادی استفاده کرد تا برام راحتتر باشه
۲. بسیار خوش برخورد و مهربان بود و سعی میکرد برای اینکه خجالت نکشم بهم اعتماد به نفس بده
۳. ازم خواست در حین معاینه نفس عمیق بکشم و نفسهامو بشمارم. اینجوری حواس آدم پرت میشه تا خودشو سفت نکنه. این تکنیک انقدر مفید بود که بعد از اون برای معاینه های قبل از زایمان تو بیمارستان هم ازش استفاده کردم و هیییچ دردی نداشتم
دهانه رحم باز بود اما نرم نبود و بهم گفت حداقل تا ۲ هفته دیگه زایمان نخواهی داشت
باز انرژی منفی ها شروع شد که ...
مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته سی‌ودوم بارداری
خاطره من از زایمان طبیعی
قسمت اول
من بعد از تحقیق راجب هر دو نوع زایمان تصمیم گرفتم زایمان طبیعی رو انتخاب کنم و مدام خاطرات زایمان دیگرانو میخوندم. اما ترس ها و سوالات زیادی هم داشتم. خیلی از اطرافیانم از روی دلسوزی میخواستن منو از این تصمیم منصرف کنن مخصوصا مادرشوهر و زنداییم که خاطره ی تلخی از زایمان طبیعی داشتن. تنها مادر و همسرم این تصمیم رو قبول کرده بودن و منو تشویق میکردن.
اما ترس های من و حرف های اطرافیان از این قرار بود:
میخوای انقدر درد بکشی که چی بشه؟ برو سزارین خودتو راحت کن
تو با این لاغری و ضعیف بودنت جون زایمان طبیعی نداری که
بخیه و برش زایمان چقدر دردناکه؟
آیا معاینه های هنگام زایمان به همون وحشتناکی هست که زندایی میگه؟
و ....
ضمنا من کل دوران بارداری رو بخاطر تهوع شدید و ضعف جسمانی ناشی از جراحی آپاندیس(یک ماه قبل از بارداری) استراحت کرده بودم و تقریبا میتونم بگم تا هفته ۳۷ هیییچ فعالیت به خصوصی نکردم و به ندرت کار خونه انجام میدادم. چون در توانم نبود.
و اما در هفته ۳۶ وقتی برای اولین معاینه لگن رفتم ...
مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته سی‌ودوم بارداری
خاطره ی من از زایمان طبیعی
قسمت آخر
حین درد دکتر شکمم رو با دست فشار میداد که به بیرون اومدن بچه کمک کنه و منم اعتراضی نداشتم چون اون لحظات آخر درد شدیده و این فشار اذیت بیشتری نداره برات
تمام دردا قابل تحمل بودن اما فاصله ی اون زمان که گفتم فول شدم و درد شدید شد تا زایمان شاید کمتر از یک ساعت بود. یعنی کل پروسه زایمان طبیعی که انقدر ازش غول میسازن اگر اصولی (مامای خوب، ماماهمراه، ورزش، کلاس بارداری و اگاهی، تکنیک های تنفسی) پیش بره نهایت یک ساعت سخت میشه.
ساعت ۶ و نیم فرزند عزیزم رو در آغوش گرفتم و باورم نمیشد که تموم دردها با بیرون اومدن بچه کامل تموم شدن. احساس غرور میکردم از این موفقیت
با دو سرفه مصنوعی جفت هم بیرون اومد و موقع بخیه شد
یکم احساسشون میکردم اما این که دیگه چیزی نبود
وقتی تموم شد نیم ساعت دراز کشیدم و آبمیوه و خرما خوردم و بعد کم کم نشستم
تا اجازه دادن بلند بشم به خودم برسم و به اتاقم برم
سه ماه بعد زایمان تو کلاس آنلاین ورزش بعد از زایمان شرکت کردم تا از افتادگی مثانه و رحم و مشکلات دیگه پیشگیری کنم که اونجا ماساژهای مخصوص نوزاد رو هم آموزش دادن
درمورد گشادی و شکل بد واژن هم اگر دکتر خوبی انتخاب کنید که درست بخیه بزنه اصلا اتفاق نمیفته. روش های خونگی هم برای جمع شدن واژن هست مثل نشستن تو وانی که با آب دمکرده ی پوست انار پر شده باشه و ...
این بود داستان من و نینی
حالا هم منتظرم این تجربه ی شیرین برای پسر دومم تکرار بشه و در آغوش بگیرمش
اگر سوالی دارید در خدمتم
مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته سی‌ودوم بارداری
خاطره ی من از زایمان طبیعی
قسمت نهم
بچه یکم تو شکمم کج بود و اشتباه من این بود که اینو به دکتر نگفته بودم
شاید اگر کلاسها رو زودتر ثبت‌نام میکردم و زودتر ورزش رو شروع میکردم این مشکل پیش نمیومد
مثانمو با سوند خالی کردن که سر بچه بیاد پایین تر
چند تا ورزش هم کردیم که سرش کامل سر جای خودش بیاد و اینجا بود که حرکت در حین دردها برای من خیلی سخت شده بود.
ماما گفت وای مثل خودت مو مشکیه.
تو اون درد که به اوج خودش رسیده بود خندم گرفت و به این فکر کردم که حالا مگه باباش بوره 😂 شایدم به اون رفته.
ماما گفت خوشگلم پاشو بریم رو تخت زایمان و خنده دار بود که من گفتم خوابم میاد🤣 تاثیر وان و یک شب بیخوابی بود.
به سختی رفتم رو تخت که دکتر متخصص تیم هم وارد شدن
رو تخت زایمان گفتن باید شروع کنی به زور زدن ... نحوه زور زدن رو توضیح دادن که بعد از چند زور قلق کار دستم اومده بود یجوری انگار باعرض پوزش میخوای دستشویی کنی زور متمرکز به سمت پایین باید باشه.
من فقط یکبار صدام بلند شد اما باور کنید جیغ یا داد هیچ کمکی نمیکنه که هیچ انرژی زیادی هم ازتون میگیره بجاش باید رو تنفس و زور زدن تمرکز کنی.
یه نفس یه زور و دوباره ... ماما همراه کنارم بهم کمپوت میداد و یادآوری میکرد که دسته های تخت رو بگیرم و زور بزنم
مامای دیگه و دکتر یادآوری میکردن موقع دردها یاعلی بگم
چقدر این همراهی خوب و دوستانه بود
بعد از هر درد پاهام می‌لرزید که ماما گفت بخاطر هورمون های زایمانه و عادیه
متاسفانه من ماساژ پرینه رو انجام نداده بودم که باعث شد برش کوچکی در حد دو سه تا بخیه بخورم و بخاطر بی حسی که زدن باور کنید اصلا نفهمیدم کی برش انجام شد
مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته سی‌ودوم بارداری
خاطره ی من از زایمان طبیعی
قسمت هفتم
دیگه حوصله یادداشت فاصله دردها رو نداشتم ساعت ۲ بود و داشتم نهار می‌خوردم که مادر و همسرم گفتن انگار خیلی زود به زود دردت میگیره ساعت بگیر ببینیم
دیدم راست میگن ۳ و ۵ دقیقه یکبار شده
همون موقع ماما تماس گرفت که برو بیمارستان چون از فردا چهل هفتت تموم میشه، ماما همراه رو هم می‌فرستم پیشت تا کمک کنه ان‌شاءالله امروز زایمان کنی
دیگه انرژی گرفتم با لب خندون و صدای لرزون از هیجان گفتم جمع کنید بریم که نینی امشب میاد تو بغلمون
دردا فاصلش نزدیک شده بود و حدود ۳۰ ثانیه طول می‌کشید این یعنی من وارد فاز فعال زایمان شده بودم. اما همچنان انقدر قابل تحمل بود که با خانواده میگفتم و میخندیدم. مادرم میگفت مگه درد نداری؟ میگفتم آره همین الان یکیش رد شد. میگفت پس چرا یه آخ هم نمیگی؟ گفتم آخه قابل تحمله بعدم ماما یادم داده بجای آه و ناله که بی فایده ست چطور نفس بکشم که به زایمانم کمک کنه و درد کنترل بشه
طبق توصیه ی ماما از خانواده خواستم سوره انشقاق و هفت تا نادعلی به آب بخونن. وضو گرفتم و اب رو خوردم
شربت زعفرون و گل گاو زبان هم خوردم
یه نهار مفصل هم خوردم و دوش گرفتم و راه افتادم ... دیگه بی‌حال نبودم خوشحال خوشحال
تو بیمارستان معاینه کردن گفتن ۵ سانتی🤩 همسرم رفت برای تشکیل پرونده و منم با ذوق به ماما خبر دادم
هنوز دردا قابل تحمل بود و لب من خندان
ساعت ۳ و نیم بستری شدم و لباس عوض کردم و ان اس تی دادم و کیسه آبم رو پاره کردن اون همه آب داغ وقتی خارج میشد انگار مسکنی برام بود و آرومم میکرد
کمتر از یک ساعت بعد ماما همراه خوش اخلاقم با انرژی وارد اتاق شد.
دقت کنید من هنوز انقدر حالم خوب بود که با همه میگفتم و میخندیدم در حالی که وارد فاز فعال زایمان شده بودم
مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته سی‌ودوم بارداری
خاطره من از زایمان طبیعی
قسمت پنجم
ترشح موکوسی دهانه رحم رو پوشونده و به شکل تیکه های ژله ای مانند سفید که رگه های خونی داره از بدن خارج میشه با ترشح عادی فرق داره و سفتتره. وقتی این اتفاق بیفته ممکنه چند روز یا حتی یک هفته بعد زایمان کنی و من یک هفته بود که این ترشحات رو داشتم.
ماما بهم توصیه کرد روغن کرچک بخورم میترسیدم برای همین فقط یکم خوردم.
ظهر بود که روغن رو خوردم یک ساعت حالت تهوع داشتم و واقعا بد گذشت کلا تو سرویس بهداشتی بودم‌. ولی بعد از یک حالم خوب شد و تا شب اتفاقی نیفتاد
خوابیدم و ساعت پنج بیدار شدم. درد کوتاهی تو کمرم پیچید و زود خوب شد. خیلی خفیف بود انگار چند لحظه عضلات کمرم جمع شد و دوباره باز شد
همسرمو راهی کردم و قول داد هر وقت تماس گرفتم مرخصی بگیره.
از ماما خواهش کرده بودم کمی براش براش توضیح بده که با شروع دردا به این زودی زایمان اتفاق نمیفته و باید مدتی خونه باشم تا شدت بگیره
تا ظهر دردا پراکنده بود اما کم کم منظم شد با فاصله حدودا ۲۰ دقیقه
فاصلش کم نمیشد درد هم شدت نمی‌گرفت
فقط یه درد کوتاه و ملایم تو کمر بود
با ماما تماس گرفتم گفت مسکن بخورم که اگر کاذبه رفع بشه اما نشد
چون معمولا دردها از دل شروع میشه و به کمر میزنه ولی برای من فقط تو کمر بود ماما میگفت احتمال داره کاذب باشه
خودم میدونستم این دردا مال زایمانه خیلی خوشحال بودم و بیشتر ورزش کردم
انقدر دردا خفیف بودن که تونستم راحت شب بخوابم اما شوق دیدار نینی نذاشت استراحت کاملی بکنم و زود بیدار شدم
مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته سی‌ودوم بارداری
خاطره ی من از زایمان طبیعی
قسمت چهارم
باز انرژی منفی اطرافیان شروع شد که چه خبره تیم میخوای چی کار؟
مگه مادربزرگای ما ماماهمراه داشتن؟ این سوسول بازیا چیه؟😑
اول و آخر باید دردو خودت بکشی ماماهمراه و کلاس ورزش میخواد چی کار کنه برات؟
طبق معمول به حرفاشون گوش ندادم چون کلا تجربه زندگی بهم یاد داد هر جا به درستی راهم مطمئن بودم به انرژی های منفی توجه نکنم. بعدا خود اون افراد از حرفاشون پشیمون میشن (همین هم شد)
رسیدم به هفته ۳۹. تو دو هفته ی گذشته
تمام ورزش هایی که تو کلاس آموزش دیده بودم ادامه دادم. شیاف گل مغربی و دمنوش و ابزنی که ماما توصیه کرده بود استفاده کردم دهانه رحمم به ۲ سانت رسید و خیلی نرمتر شده بود ولی خبری از دردای زایمان نبود
دو بار هم معاینه تحریکی شده بودم که یکم دردناک بود. فرقش با معاینه عادیه اینه که دستشون رو کمی میچرخونن و فشار میدن. به باز شدن دهانه رحم کمک می‌کنه.
چون تمام مراحل زایمان و علائمش رو تو کلاس آموزش دیده بودم متوجه شدم ترشحات موکوسی دارم و زایمان داره نزدیک میشه.
ترشح موکوسی یعنی ...
مامان جانان و آیهان مامان جانان و آیهان هفته سی‌وهشتم بارداری
ماما گفت از الان دیگه شاید دردات خیلی شدید بشه گفتم اپیدورال بزنن ولی از شانس من دکتر بیهوشی تو ترافیک مونده بود وخیلی دیر اومد  دهانه که 7 بود اومد رسید ولی دکترم گفت لازم نیست بزنی دیگه درداتو کشیدی ولی به درخواست خودم زدم چون فکر میکردم درد اصلی رو تخت زایمانه ، اونو که زد کلا دردام تموم شد البته قبلش هم قابل تحمل بود چون میگرفت و ول میکرد و دائم نبود و نفس های عمیق که میکشیدم خیلی آرومش میکرد تو همین فاصله  که اپیدورال زد یکم خوابیدم چون شبش اصلا نخوابیده بودم
بعدش مرحله زور زدن بود که درد نداشتم فقط بهم فشار میومد و زور میزدم ساعت 4عصر بردنم رو تخت زایمان و 5 دقیقه نشد و دخترگلم به دنیا اومد ، رو تخت زایمان هم که کلا هیچ دردی نداشتم فقط فشار و زور بود

فقط بعد زایمان یک هفته ای کمر درد داشتم که دکترم میگفت بخاطر اپیدورال هست ،شاید اگه نمیزدم بهتر بود....

انشاالله پسرمم طبیعی و همونجا و با همون دکتر زایمان میکنم  البته شنیدم زایمان دوم راحت تره از طرفی هم شنیدم زایمان پسر یکم سخت تره ولی میدونم که خدا باهامه و من میتونم ...
مامان مهرزاد💙 مامان مهرزاد💙 هفته سی‌وچهارم بارداری
تجربه بیمارستان بازرگانان و دکتر گلناز کیانی :

💎💎💎💎💎

من از اول بارداریم تا ۲۰هفتگی تحت نظر دکتر دیگه ای بودم و خداروشکر همه چی کنترل شده .
با تحقیق های زیاد بیمارستان بازرگانان رو برای زایمان انتخاب کردم . توی لیست پزشکان زنان ، دکتر کیانی درصد بالایی رضایت داشت و امروز اولین ویزیتمو پیشش رفتم .
ساعت ۱۰نوبت داشتم که از ساعت ۹ونیم رفتم بیمارستان . منشیش یه ماما بود که ضربان قلب بچه رو گذاشت وزنم و فشارم هم گرفت و برام پرونده تشکیل داد .
ساعت ۱۰ونیم منو یه سری خانم باردار رو فرستاد کلاس بارداری و گفت چون میخوای اینجا زایمان کنی اجباریه . خلاصه تا ۱۱ونیم وقتمو گرفت و برگشتم ببینم دکتر اومده یا نه که گفت دکتر عمل داشته ۱۲میاد . من نشستم تا ساعت ۱/۲۰ دقیقه که نوبتم شد و دکتر ویزیتم کرد . خیلی خیلی سرش شلوغه ولی ارزشش رو داشت به جهت اینکه مهارتش حتی از نوع نگاه و طرز صحبت کردنش مشخصه . همه مدارکمو چک کرد و برام ازمایش گلوکز و سونو نوشت . گفت هروقت انجام دادی توی واتساپ برام بفرست تا سریع بررسی کنم .