۴ پاسخ

سلام وقتتون بخیر منم اونطوری هستم خیلی اعصابم خورد میشه همش حرصمو سر بچه ها خالی میکنم بعد خودم ناراحت میشم چه دکتری برم خوبه

بچه داری مدرسه کارای خونه منم همینم حالا مدرسه هام بازشده که دیگه بدتر شباانقدرخسته میشم که دیگه اعصابم بهم میریزه درکت میکنم عزیزم

برو دکتر اعصاب .قرص میده آروم میشه اعصابت.
من همینجور بودم داد میزدم دعواش میکردم بعدش کلی عذاب وجدان.وقتی دارو میخورم اعصابم بهتر شده .کمتر عصبانی میشم .بچمم شکر خدا انگار من آرومم اونم بهتر رفتار میکنه

اوووف منم همینم

سوال های مرتبط

مامان علی رضا مامان علی رضا ۱۴ ماهگی
بچه های شماهم خواب ندارن بچم خیلیییی داره اذیتم میکنه بخدادیگه توان ندارم نه شب خواب داره نه روز دیشب ساعت ۴بیدارشده تاساعت ۶ونیم که خوابید ساعت ۱۰بیدارشده هنوزنخوابیده منم خیلی خوابم میادولی بچم مقاومت میکنه خیلی خستم از بچه داری خستم بخدا بچه به شانسه خیلیا اطراف مامیگن ایقو بچه داری برامون راحت بودنفهمیدیم کی بچمون بزرگ شد ولی واقعا بچه توخیلیییی داره اذیتت میکنه واقعاخوب جون داری یعنی توهرخونه ای میرم یاکسی میادخونمون کلافامیل میگن توخیلی ماشاالله جون داری تحمل داری بچت نه خواب داره نه خوراک این به چی زندس مدام مریضه ازروزی که دنیااومده یه روزخوش ندارم همش درگیرمریضی ودکتری ام فک نکین دارم ناشکری میکنم نه فقط خستم خیلیییی خسته بچه داری ازچشمم رفته واقعا واقعا به بچه دوم فکرنمیکنم خیلی عصبی شدم چندباربه خودکشی فکرکردم ازهمه طرف فشارروحی رومه میدونم بچه داری یعنی همین سختی های خودشو داره ولی واسه من دیگه خیلی سخت داره میگذره خدایا خودت کمکم کن
مامان هامین مامان هامین ۱۳ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩
مامان آراد👼🏻🩵 مامان آراد👼🏻🩵 ۱۶ ماهگی
خیلی دلم گرفته
همه اینجا مادرید میدونید چقدر بچه داری سخته اصلا از همون بارداری و ویار و انواع مشکلاتش بگیر تا خوده زایمان و بعدش که دیگه خونریزی و افسردگی و زردی و کولیک و رفلاکس و شیر و غذا نخوردن و دندون و واکسن و مریضی و تب و و و تا صبح بخوام بگم هست
بچه داری هر روزش یه چالش و مرحله ی جدیده در کنارش خونه داری و یه سری مامانا که شغل بیرونم دارن کلا خیلی سخته و فکر نکنم مردا بتونن یه لحظه هم تحمل بکنن
من کل روز با آراد تنهام و به سختی هم به کارای خونه هم به کارای بچه میرسم اکثر اوقات خسته و بی حوصلم و کاملا به خودم حق میدم چون بچه داری خیلی انرژی از آدم میگیره مخصوصا بچه ای که مریضه و نق میزنه آرادم از اول پاییز تا آلان سومین باره که مریض شده هر دفعه هم یه ویروس جدید
به اینا کار ندارم میدونید چی ناراحتم میکنه ؟ اینکه با همه ی اینا و زحمتام آراد بیشتر به پدرش علاقه داره و همه هم متوجه ی این موضوع میشن
خیلی باباشو میبینه ذوق زده و خوشحال میشه مثلا بغل منه خودشو میکشه که بره بغل باباش یا تو بغل باباشه من دستامو باز میکنم نمیاد تو بغلم روشو برمیگردونه
فقط مثلا برای شیر گریه میکنه که بیاد پیش من
امشب باباش اومد اینقدر ذوق میکرد و میخندید در حالی که کل روز نق زده بود برای من با اینکه من همه جوره بهش میرسم
شاید فکر کنید که این افکار بچگونه یا پیش پا افتاده باشه میدونم که اون بچست و نمیفهمه ولی دست خودم نیست قلبم مچاله میشه این چیزا رو میبینم