تجربه زایمان ۲:

دردام که از ساعت ۹ شب شروع شدن تا ۳ صبح در یک حد بودن ولی ۳ صبح دردام جوری شد که تحملش برام سخت تر شده بودن و همراه با درد احساس زور زدن داشتم دائم میرفتم به کمرم اب گرم میزدم و راه میرفتم
ماما دید دردم زیاد شد امد معاینه ام کردو گف پنج سانتی
ازش سوال کردم تا کی طول میکشه گفت احتمالا ۸ صبح زایمان کنی
اینجا غصه عالم امد تو دلم ازینکه قرار بود ۴ ۵ ساعت دیگه درد داشته باشم
ولی من ۵ زایمان کردم چون از ساعت ۳ تا ۵
از ۵ سانت یهو فول شدمو فک کنم ۴ نیم بود که یهو همراه با دردو زوری که بهم میومد احساس کردم یهو یه بادکنک تو شکمم ترکید به ماما که گفتم سریع امدو گف اره داری زایمان میکنی ۲ تا زور دیگ بزن تا ببریمت برا زایمان
دیگه اونجا تو حال خودم نبودم اصلا درد داشتم همین که کیسه ابم پاره شد ۲۰ دقیقه ام نشد نی نیم بدنیا امدو من همون موقع دردام تموم شدو فقط به دخترم نگاه میکردم
برای بخیع ام از بی حسی استفاده میکنن که اصلا متوجه نمیشین
تماشای دخترم اون لحظه بهترین حس دنیا بود❤️
دیگه اگه میخواستمم نمیتونستم به چیز دیگه ایی جز دخترم فکر کنم
اینم تجربه زایمان
فقط میخوام بگم اگه زایمان طبیعی هستین اصلا نترسین مطمعن باشین ما خانوما قوی تر از این حرفاییم✋️ فقط سعی کنید به راهنماییای دکتر و ماما گوش کنید که روند زایمانتون سریع باشه زور های الکی و جیغ باعث میشه زایمانتون کند پیش بره
امیدوارم همتون بسلامتی زایمان کنید و نی نی هاتون بغل بگیرید🩷

۵ پاسخ

پارگراف اخرت خیلی عالی بود ممنون که به مامان های اینده قوت قلب میدی
ایشالا همه زایمان خوب و کم دردسری داشته باشند

ماما همراه داشتین؟؟
ماما بهتون مسکن یا مورفین نزد؟؟

قدم نو رسیده مبارک باشه عزیزم دمت گرم که مامان هایی که زایمان طبیعی دارن رو نترسوندی

خسته نباشی عزیر دلم

خیلی ممنون عزیزم خدا گل دخترتو برات نگه داره

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان ابوالفض مامان ابوالفض ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
سلام .تجربه زایمان طبیعی که ۲ روز پیش بود
صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان بدون درد توی ۳۷ هفته بهم ختمب ارداری دادن چون کلستاز داشتم
از ۶ که معاینه شدم ۳ سانت بودم و هیچ دردی نداشتم
تا ۹ صبح بهم آمپول فشار وصل بود .ساعت ۹ معاینه تحریکی شدم ک واقعا درد داشت و در همون حین معاینه ماما وحشی کیسه آبمو زد ترکوند با سوزن 😑 یهو خونریزی کردم و آب ازم خارج شد . از ساعت ۹ تا ۲ ظهر دردای عجیب و وحشتناک داشتم ک دهانه رحمم شده بود ۱۰ سانت ک فول فول بودم .بازم به لطف ماما از ساعت ۲ تا ۵ عصر با دهانه رحم ۱۰ سانت درد میکشیدم و میگفتن زور بزن سرش دیده نمیشه
دیگ حوالی ساعت ۵ و نیم عصر بردنم تخت زایمان و بعد ۱۰ دقیقه پسر کوچولوم گذاشتن تو بغلم
زایمان وحشتناکی داشتم و اصلا دلم نمیخاد دیگه یادش بیفتم
بازم خداروشکر خداروشکر که نی نیمون سالمه و این کابوس زایمانم تموم شد . راسی بخیه هم داخلی فراوان و حارجی حدود ۷ تا خوردم که اونام درد عجیبی دارن و بعضی وقتا داخلیا میسوزه . نصیحت من ب شما فقد و فقد اینه ک یبوستی نشین .من یبوست دارم اصلا نمیتونم برم دسشویی و واقعا سخته واقعا سخت .
مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
پارت چهار
دیگ تادید چهارسانتم زنگ زد به ماما همراهم اومد من درد داشتم وحشتناک ماما همراه اود یخورده ورزشم داد ک انقد درد داشتم نمیتونستم ورزش کنم رفتم رو تخت و گفتم اپیدورال میخوام ک گفتن شبا اپیدورال نداریم فقط میتونیم از گاز کاهش درد استفاده کنیم گازو ک اوردن یخورده از دردام کمتر شد ولی بشدت خواب الودم کرده بود دیگ شد ساعت۱۲ شب ک اومد معاینه کرد گف هفت سانتی خودشون متعجب بودن ک من چقد سریع دارم پیشرفت میکنم قبل از معاینه هفت سانت سوال کردم ازشون ک تقریبا چند ساعت دیگ زایمان میکنم ک گفتن تا هفت و هشت صب تمامن ساعت یک سب دردم وحشتناک شد وحشتناکا ک از همون قسمتش دیگ گفتم من ...بخورم دیگ بچه بخوام دردام همینجوری زیاد و زیادتر شد تا ساعت ۲ک گفت بچه سرش دیده میشه چندتا زور بزنی دیگ تمومه که زور زدنام نیم ساعت طول کشید و من ساعت دوونیم زایمان کردم که ماماهمراهم و ماما بخش متعجب بودن که منی ک بچه اولمه چقد سریع فول شدم ک در عرض پنج ساعت زایمان کردم اونم با دهانه رحم بسته ولی چون انرژی زور زدن نداشتم از ای سر تا اون سر بخیه خوردم چون ماما میگف وحشتناک جرخوردی
مامان حسنا مامان حسنا ۶ ماهگی
😍تجربه زایمان من 😍
سلام مامانا من دیروز ۱۳اردیبهشت سال ۱۴۰۳ساعت ۲:۲۰دقیقه دختر کوچولوم بدنیا اومد
قبل از هر چیزی بگم که فقط خودتون میتونید به خودتون کمک کنید با ورزش و پیاده روی که خیلی مهمه
من ساعت پنچ صبح وقتی بستری شدم دهانه رحمم دو سانت بود بدون هیچ دردی رفتم بعد از اینکه قرص فشار بهم دادن کیسه آبم پاره شد ساعت هشت کم کم دردام در حد پریودی شروع شد که قابل تحمل بود بعد از دو ساعت ماما معاینه کرد گفت داری میشی سه سانت بازم دیگ ساعت ده به بعد دردام زیاد شد که بلاخره با تکنیک تنفس ماساژ روغن که همراهم باهام بود تا ساعت یک تحمل کردم بعد ماما اومد گفت هنوز چهار سانت نشدی دیگ داشتم نا امید میشدم اخه خیلی درد داشتم بلند شدم با هر توانی که داشتم ورزش ،ماساژ،کیسه اب گرم خودمو اروم میکردم اما نمیشد که آخرش گفتم فقط بیاید بی حسی که از کمر کنید که اپیدوراله ماما اومد گفت یه نیم ساعت تحمل کن میایم که نیم ساعتتش شد یک و نیم ساعت دیگ از تحملم خارج شد وقتی اومد معاینه کرد گفت تو که داری زایمان میکنی دیگ نیاز نداری و دکترمو خبر کردن تا دکتر اومد دیگ با دو تا زور زدن بچم بدنیا اومد خودمم باورم نمیشد که یهو از چهار سانت رسیدم به ده سانت فقط یاری امام علی و حضرت زهرا و اهل بیتش بود که من تونستم راحت زایمان کنم ❤️😍
مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۴ ماهگی
پارت ۷ زایمان 😂💙🤷🏻‍♀
یه ماما اومد تو اتاق مامای خودم نبود یه مامای دیگه بود انقد که تو اوج درد بودم با حالت زار ازش خواستم میشه دستتو بگیرم ؟؟؟ بعد خیلی یُبس تو چشام نگا کرد میله کنار تختو داد بالا گف نه اینو بگیر 😒🤦🏻‍♀😂😂
قشنگ 🤎 قهوه ای شدم و به دردام عصبانیت هم اضافه شد کاش شوهرم تا اخرش مونده بود پیشم
خلاصه ساعت ١١:٣۰ بود دکتر اومد گف تا اذان ظهر زایمان کردیا پسرت میخواد سر اذان بیاد
خوشحال شدم که کلا نیم ساعت مونده
انقد که از اون گاز NO2 استفاده کرده بودم حالت گیج و مَنگی بهم دست داده بود
دقیقا تو زایمان طبیعی همون ۱۰ سانت که شدی بعدش مهمه چون با زور زدن درست و به موقع توعه که باعث میشه نی نی درست و سالم بدنیا بیاد
خلاصه به من گفتن ۱۰ سانتی و هروقت که منقبض شدی و درد داشتی سرتو بیار بالا گردنت رو خم کن به داخل سینه ت پاهات و باز کن از هم طوری که رون های پات رو بکشی به سمت شکمت و کف جفت پاهات به صورت کج رو اون جایگاه باشه و زور بزنی
با هر زور زدن نی نی بیشتر به سمت بیرون هدایت میشه اما این زور زدن ها فقط باید موقع دردا باشه و اگه موقع دردات بود و نتونی زور بزنی خطرناکه و نی نی خدایی نکرده مشکلی براش پیش میاد
همه چیز به خودت بستگی داره
من واقعا فک میکردم دیگه قراره نهایتا تا اذان ظهر زایمان کنم اما طولانی تر شد چون موقع دردام اون اندازه ای که باید زور بزنم رو نمیتونستم زور بزنم بخاطر اینکه قبلش خیلی انرژی از دست داده بودم سر جیغ جیغ کردنام و بابت استفاده از اون گاز گیج بودم و فک میکنم دلالیش همینا بود... خلاصه ساعت شد ۱۲:١۵ ظهر به ماما گفتم پس چرا بدنیا نمیاد گفتی تا اذان بدنیا میاد ک ... من دیگه طاقت ندارم گف ۲ ,٣ تا زور دیگه بزنی اومده بیرون
مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۱ ماهگی