تجربه زایمان طبیعی بیمارستان امام رضا
37هفته دو روز
25شهریور
بنام خدا
24شهریور عصر مطب دکتر رفتم برای معاینه لگنی.. گف خانوم دوسانت بازی فعالیت داری؟ گفتم اره.. گف خب خداروشکر سر بچه خیلی خوب اومده پایین یه معاینع تحریکی انجام میدم یک هفته الی ده روز دیگه بزایی ازینجاک رفتی روزی دوساعت راه برو دوش بگیر
همینک ازمطب اومدم بیرون خورده دردای ریزی گرفتم
دوساعت پیاده روی کردم رفتم خونه دیدم به لک بینی افتادم دکترگفته بود طبیعیع
شبش دردای پریودی گرفتم ولی بافاصله زیاد چند دقیقه تیر میکشید ول میکرد بازگفتم طبیعیه.. صبحش کاراخونمو کردم درد میگرف ول میکرد بازاهمیت ندادم ظهر رفتم خونه مادرشوهرم
گفت رنگت چقد پریده درد داری گفتم اره یکم.. پاشدکاچی غلیظ درس کرد دردام یه ذره تند ترشد باز گفتم طبیعیه حتما یه پارچ خاکشیر درست کردم اونم خوردم عصرش یه مسافت طولانیو پیاده رفتیم
اومدیم خونه ساعت 8نیم شب بود دردا میگرف ول میکرد عرق ریره گرفته بودم وهمین لحظه بود که یه چیزی توشکمم گف تقق پاره شد
وسریع لباس زیرم گرم شد رفتم تواتاق دیدم مایع داره ازم خارج میشه
فهمیدم کیسه اب پاره شدو دردا بیشتر بیشترر
زنگ زدم شوهرم اومد بامادرشوهرمادرم رفتیم بیمارستان
توراه انقباضاتمو با نفس های عمیق کنترل کردم
بریم پست بعدی ک داستان شروع شد

تصویر
۹ پاسخ

همینطور کیسه اب داشت میرف
دیه از درد به گریه افتاده بودم دولا دولا راه میرفتم تارییدیم بلوک زایمان
اونجا ماما سرپرست ویزیت کرد معاینه کرد گف خانوم دوسانت بازی چراگریه میکنی گفتم خیلیی درد دارم گف اووه هنوز مونده دردامیگرف میریخت تو رون پام باکمک مامارفتیم تو اتاق ان اس تی میخاستن نوار قلب بگیرن من انقد درد داشتم ک نمیتونسم رو تخت بندشم ب ماماهمراه زنگ زدیم اومد
گف تاچهارسانت نشی نمیتونم کمکت کنم داد نزن انرژیتو نگه دار ومنی ک اونجارو گزاشته بودم روسرم احساس میکردم دارم میمیرم ازدرد زیاد لرزکرده بودم یساعت گذشت دکترشیفت معاینه کردگف سه نیم چهارشدی افرین تحمل کن هی میگفتم امپول بی دردی بزنید مورفین بزنید گفتن نه تا شیش سانت نشی هیچی نمیتونیم بزنیم ومنی ک انقباضام دیه داشت له میکرد منو گفتم تروخدا کمکم کنید بچم پایینه حسش میکنم ماماهمراهم یواشکی معاینه کرد گف اوه باریک الله فول شدی ده سانتی پامو جم کرد تو شکمم گف زور بزن ومنی ک بلدنبودم زور بزنم🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️

راضی بودی از بیمارستان امام رضا منم قصد دارم برم اونجا

قم عزیزم

کدوم شهر بودین شما؟؟

درخاستمو قبول کن داستانتو بخونم

بقیش چی شد

چ پسر نانازی

چ فعالیت هایی داشتی ک ۳۷هفته دوسانت باز بودی

بقیشششششش

سوال های مرتبط

مامان دیارا مامان دیارا ۵ ماهگی
خب خب منم بلاخره وقت پیدا کردم که بیام بعد یه ماه از تجربه ی زایمانم بگم
تجربه ی زایمان طبیعی (پارت 1)
سلام مامانا من از هفته ی ۳۵ خیلی پیاده روی میکردم روزی یه ساعت پیاده روی داشتم و همش امیدوار بودم که زایمان راحتی دارم همش ذوق اینو داشتم که زود تر برم معاینه ببینم چند سانتم اصلنم تو بارداری استرس و ترس نداشتم به همین پیاده روی امیدوار بودم من تا هفته ۳۸ همینجور هر روز پیاده رویامو داشتم تا اینکه اول هفته ی ۳۸ رفتم برا معاینه ی لگن رفتم و معاینه شدم دکتر گف خیلی لگن خوبی داری و نزدیک سه سانت بازی منو میگی انقدر خوشحال شدم همینو گف دیگه هیچ چیزی نگف یا راهنماییم نکرد فقد گف بعد از این ترشحات قهوه‌ای رنگ داری همون شب که من معاینه شدم از همون شب دل درد پریودی هر رب ساعتی یا نیم ساعتی میگرفت و ول میکرد به مادر شوهرم گفتم گف اینا ماه دردیه چیزی نیس دیگه منم خودمو بی خیال گرفتم دو روز درد داشتم و ترشح داشتم شنبه که رفته بودم معاینه دیگه شب دوشنبه ساعت دو سه شب دردام بیشتر شد و هر رب ساعتی میگرف و ول میکرد اصن نخوابیدم از درد به خودم میپیچیدم ساعت چار صبح تایم گرفتم تا پنج دردام منظم شد و هر پنج دیقه شد دیگه خیلی دردام بیشتر میشد و گریه میکردم شوهرمو بیدار کردم گفتم بریم بیمارستان من خیلی درد دارم دیگه خونه مادر شوهرم بودیم اونم بیدار کردم ساعت شیش با هم رفتیم بیمارستان تامین اجتماعی زایشگاه که رفتم دیدم یه زنه وسط زایشگاه نشسته و درد میکشه ترسیدم گفتم شاید رسیدگی نمیکنن دیگه نیم ساعتی منتظر بودیم تا زنه اومد معاینم کرد گف چار سانتی همونجا جوری معاینم کرد کیسه ابمو پاره کرد دیگه لباس پوشیدم و رفتم بستری شدم
مامان ایلیا مامان ایلیا ۲ ماهگی
(تجربه زایمانم پارت 1)
خب من شنبه 6/10 ساعت 22:30 دقیقه شب زایمان کردم
از هفته قبلش کلی ورزش از گوشی گرفتم و انجام میدادم توی خونه تحرک هم زیاد داشتم از اول بارداریم شبها هم میرفتیم پارک من پیاده روی میکردم و پله نوردی هم بیرون داشتم هم تو خونه چهارشنبه شبش هم رابطه بدون جلوگیری داشتم که شنیده بودم دهانه رحم رو نرم میکنه شب شنبه بود رفتیم خونه پدرشوهرم یکم کمرم درد میکرد برگشتنا هم پیاده اومدیم تا خونه و کمرم درد میکرد ولی فکر کردم بخاطر وزنم و شکممه که بزرگ و زیادشده وقتی خوابیدیم یه نیم ساعت گذشت رفتم دستشویی یهویی دیدم خون از دماغم میاد که یه کوچولو بود آب زدم و بند اومد و رفتم خوابیدم ولی از نصف شب تقریبا کمرم و زیر دلم هی درد میگرفت و ول میکرد که فکر کردم از سردی هواس و پهلوهام درد میکنه و سرما خورده خلاصه گذشت تا صبح ساعتاب پنج بود دیدم هنوز درد دارم و یکم بیشتر شده بازم گذشت یه دو ساعتی گذشت دیدم نه داره شدید ترمیشه مثل درد پریودی توی همین گهواره گفتم خانوما گفتن درد زایمانه و برم بیمارستان یا اگه منظم شد دردا برم منم طبق گفته اونا محاسبه کردم ببینم دردم(انقباضام) منظمه یا نه که دیدم هر پوج دقیقه در حد سی ثانیه میگیره ول میکنه زنگ زدم به جاریم گفتم اینجوریه گفت آماده شو میام بریم بیمارستان معاینه کنن اگه برای زایمانت باشه بستری میشی اگه نه میای خونه خلاصه آماده شدم جاریم اومد دنبالم رفتیم بیمارستان(بنت الهدی) توی مسیر هم هی دردم میگرفت هی ول میکرد رفتیم بیمارستان بخش زایشگاه رفتم گفتم دردام شروع شده اومدم گفتن باید معاینه بشی دیگه نشستم تا نوبتم شد( حالا منم معاینه نرفته بودم قرار بود همون روز شنبه بعدازظهر برم پیش دکتر برای معاینه لگنی🤦🏻‍♀️😂)
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان الین مامان الین ۱ ماهگی
خب خانما اومدم براتون تعریف کنم ک چیکار کردم که زایمان کردم
من روز سه شنبه ک ۳۸ هفته کامل بودم دکترم برام معاینه تحریکی انجام داد و گفت دو سانت پنجاه درصد بازم و برم خونه ورزش و پیاده روی اینا انجام بدم
منم معاینه تحریکی ک شدم بعدش رفتم دو ساعت با قدم های تند پیاده روی کردم و ۶ طبقه پله بالا رفتم و پایین اومدم و بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم ۵۰ تا اسکات زدم و بشین پاشو رفتم و حالت چرخشی و کششی کمرمو تکون دادم
بخاطر معاینه تحریکی ب خونریزی افتاده بودم ک خیلی زیاد نبود و یکسره ترشحات ژله ای زرد و قهوه ای داشتم
خلاصه اون شب دردام شروع شد و تا ۴ صب درد شدید و انقباض هر ۵ دقیقه یکبار داشتم که رفتم بیمارستانی ک قرار بود زایمان کنم ک معاینه کرد و گفت هنوز همون دو سانت پنجاه درصدی برو خونه هروقت دردات شدید تر شد بیا
منم رفتم خونه و خوابیدم و دیگه بیخیال شده بودم چون صبحش ک بیدار شدم دیگه دردای شدیدم رفته بود و ی ذره درد داشتم فقط تا شب ک یعنی چهارشنبه شب
چهارشنبه رو هیچ کاری نکردم کل روز رو دراز کشیده بودم و امیدی ب ورزش کردن نداشتم تا وقتی ک شب شد و رفتم با شوهرم بیرون و موقع برگشت گفتم حالا ک بیرون اومدم پیاده روی هم بکنم
خلاصه بازم دو ساعت تند تند پیاده روی کردم ساعتای ۱۲ بود ک در حین پیاده روی انقباضام دوباره میگرفت و دردام شروع شده بود (از روز قبل همچنان خونریزی و ترشح داشتم )خلاصه بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم همون کارای دیشبی و رو انجام دادم
توی حموم ک بودم همش حس میکردم ی چیزی ازم میریزه ولی خب چون زیر دوش بودم فکر میکردم آبه
هی دست میزدم و میدیدم رنگ خاصی نیست و گفتم ولش کن وقتی برم بیرون نوار بهداشتی میزارم ک ببینم چیه
ادامه توی کامنت ها….
مامان اقا آیهان🚗🤍 مامان اقا آیهان🚗🤍 ۸ ماهگی
خب خب میخوام تجربه زایمانمو بگممممم عشقا🥲😂
زایمان سزارین
خب دوستان من چهارشنبه همش زیر دلم درد میکردددد و ول میکرد
از صبح بلند شدم
زمان گرفتم ۱۰ دقیقه بود ۲۰ دقیقه بود و…..
رفتم بیرون خرید کردیمو رفتم گلزار شهدا کنار خونمون
بعدش رفتم خونه
شد ساعت۸ شب
دیدم همش داره درد میگیره ول میکزد داشت نزدیک میشد 🥲
رفتم بیمارستان
ان اس تی گرفتم
لگد زدنا بچم خوب بود ماما گفت برو خونه هیچ دردی نداری شده بود شاعت۱۰:۳۰ شب
رسیدیم خونه تا شام درست کرد مامانم اومد شام بخورم دیدم دردم گرفت رفتم دستشویییی ببخشید دوستان(اسهال شده بودم از درد)
بعدش میومدم بیرون به ۲ دقیقه نمیشد میرفتم دستشوییی
دیدم دردام داره زیاد میشه و زمان کم🫠
۵ بار رفتم دستشوییی داخل نیم ساعتتت
اخرش اومدم بیرون بدنم شروع کرد به لرزش🙁
تمام بدنم داشت میلرزیددددد
دیگه شد ساعت۱۲:۳۰ تا راه افتادیم رفتیم بیمارستان جلو بیمارستان رسیدم شد ساعت۱۲:۴۹
پیاده شدم دردام خیلی زیاد شده بودددد خیلییی
رفتم زایشگاه معاینه کرد گفت ۴سانت بازی🥲
مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی پارت اول


روز چهار شنبه ساعت ۱۱صبح از کلاس آمادگی زایمان اومدم تا اومدم خونه بخوابم حس کمر درد داشتم گفتم هیچی نیس و خوابیدم ساعت ۴بعد از ظهر شد دیدم داره بیشتر میشه گفتم بزار برم بیمارستان یه دوش گرفتم و رفتیم معاینه کردن گفتن ۲فینگر ولی درد داشتمااا بعد ان اس تی گرفتن خوب بود بعد بهم تا ۶سانت بستری میکنیم برو پیاده روی دردت بیشتر شد بیا منم ۳ساعت پیاده روی رفتم دردم دیگه زیاد شد رفتم معاینه گفتن ۴فینگری برو خونه دوش آب گرم و پیاده روی منم اومدم خونه دوش آب گرم و پیاده روی کردم خیلیاااا زیر دوش آب گرم کمرمو ماساژ میداد زن عموم که هم دردو کمتر میکنه هم دهانه رحمو باز میکنه واقعا عالی بودم دردام اونقدر زیاد شده که نمیتونستم راه برم رفتم معاینه گفتم ۹فینگری زود بستری کردن منم فول شدم بعد گفتن هرموقه درد داشتی زور بده نداری زور نده تا خودتو خسته نکنی بعدش من درد داشتم خرما میخوردم تا ضعف نکنم اینم خوب بود.... ادامه دارد 🥲